پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی

الموقع الإعلامي لمکتب آیة الله الشیخ عباس الکعبي

پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی

الموقع الإعلامي لمکتب آیة الله الشیخ عباس الکعبي

پایگاه اطلاع رسانی  دفتر آیة الله کعبی

آیة الله کعبی فقیه و حقوق دان برجسته کشور و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده مردم شریف استان خوزستان در مجلس خبرگان رهبری است. این پایگاه به اصرار و درخواست دوستداران ایشان در اردیبهشت ماه 1394 تاسیس گردید. أغلب مطالب این پایگاه تولیدی هستند و به ندرت و در مورد مطالب خاص از اخبار دیگر خبرگزاری ها با توجه به اهمیت مطلب استفاده می گردد. این پایگاه توسط دفتر آیة الله شیخ عباس کعبی در اهواز اداره می گردد.
______________________________
کانال تلگرام: https://t.me/alkaebi
صفحه اینستگرام: akaabi_ir

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۱ مطلب با موضوع «سخنرانی ها، مشروح» ثبت شده است

امام صادق علیه السلام إحیاگر اسلام ناب محمدی



اگر امام صادق علیه السلام نبود، نه از اسلام شیعی اثری باقی می ماند نه از اسلام سنی. اسلام از بین می رفت.جمله معروفی هست که «الإسلام بدئه محمدي و دوامه علوي و بقائه حسیني»یعنی ابتدای اسلام با نبی اکرم، تداوم آن با امام علی علیه السلام و عاشورا راز ماندگاری اسلام است.  پس چرا می گوییم امام صادق احیاگر اسلام ناب است؟ چون امام صادق علیه السلام بر مدار معارف نبوی و فرهنگ علوی و نهضت حسینی متناسب با مقتضیات زمان و برای فرا زمان و فرا مکان و طول تاریخ، معارف اسلام را زنده کرد. اسلامی که در مرز مرگ و نابودی بود. اسلامی که تنها پوسته ای ظاهری از آن باقی مانده بود.



به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی، شب گذشته عضو مجلس خبرگان رهبری، با حضور در جمع عزاداران شهادت امام صادق علیه السلام در مسجد چهارده معصوم کوی گلستان اهواز و اقامه نماز مغرب و عشاء، سخنرانی کردند.

بخشی از سخنرانی ایشان به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر بخواهیم در یک کلمه امام صادق علیه السلام را توصیف کنیم، توصیفی که متناسب با مقتضیات زمان است و می توانیم از آن درس بگیریم باید بگوییم حضرت امام صادق علیه السلام احیاگر اسلام ناب محمدی بود.

محور بحث ما  همین یک جمله است. اگر بخواهیم در یک کلمه امام صادق علیه السلام را متناسب با مقتضیات زمان توصیف کنیم، باید بگوییم امام صادق علیه السلام احیاگر اسلام ناب محمدی است.

 اگر امام صادق علیه السلام نبود، نه از اسلام شیعی اثری باقی می ماند نه از اسلام سنی. اسلام از بین می رفت.

جمله معروفی هست که «الإسلام بدئه محمدي و دوامه علوي و بقائه حسینی»

یعنی ابتدای اسلام با نبی اکرم، تداوم آن با امام علی علیه السلام و عاشورا راز ماندگاری اسلام است.  پس چرا می گوییم امام صادق احیاگر اسلام ناب است؟

چون امام صادق علیه السلام بر مدار معارف نبوی و فرهنگ علوی و نهضت حسینی متناسب با مقتضیات زمان و برای فرا زمان و فرا مکان در طول تاریخ معارف اسلام را زنده کرد. اسلامی که در مرز مرگ و نابودی بود. اسلامی که تنها پوسته ای ظاهری از آن باقی مانده بود.

چند عامل باعث شده بود که اسلام برسد به مرز نابودی و مرگ؛

 

اولا: حکومتها؛ بعد از ارتحال پیامبر اکرم، زود هنگام، برش انحرافی بزرگی در اسلام به وجود آمد و اسلام ولایت تبدیل شد به اسلام خلافت و بعد تبدیل شد به اسلام پادشاهی مطلق معاویه و بنی امیه و استبدادی خوناشام.

و بعد در فترت امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام  نظام پادشاهی مطلق تبدیل شد به نظام عیاش و نظام مرفهان بی درد و نظامی که پوست اسلام را عرضه می کرد اما باطن را واروونه جلوه می نمود. این همان اسلام ظاهری و اسلام بنی عباس بود. 

و باید بدانیم و توجه داشته باشیم حکومت ها، در سبک زندگی مردم تاثیر گذارند.

 تأثیر حکومت ها باعث تغییر رفتار مردم می شود و تغییر رفتار مردم باعث حکومت معکوس می شود. در حدیثی از امام علی علیه السلام داریم: «إنما الناس مع الملوک و الدنیا» یا در احادیث دیگری، «الناس بأمرائهم أشبه منهم بأهلهم»

 یعنی مردم رنگ حکومتی می گیرند بیشتر از خانواده ها.  و باید بدانیم اگر در حکومتی از لحاظ تؤوری و عمل، انحراف پیش بیاید انحراف مردم شبه قطعی است. فلذا در رأس حکومت، باید ولی الهی باشد. چون حکومت در دین و اخلاق مردم و در رفتار و معیشت مردم تأثیرگذار است و خوب و بد تاثیر خودش را می گذارد.

عامل دوم: جهل مطلق و جهل مرکب نسبت به حقایق اسلام؛

 اسلام در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرضه شد اما همین انحراف حکومت ها که در عامل قبل گفتیم، باعث حذف و سانسور اهل بیت علیهم السلام از گردونه زندگی مردم شد و هر حکومتی به سبکی برای حذف نظام ولایت فعال بود. نظام خلافت، تدوین حدیث پیامبر را ممنوع کردند آن هم به بهانه «خشیة أن یشتغلوا الناس بالحدیث و یترکوا القرآن» و احادیث سانسور شد .

سال 148 ه.ق عملا ذکر حدیث پیامبر جائز شد و چون حدیث پیامبر به عنوان شاخص اسلام مخفی بود و مساجدی می ساختند برای شتم و بدو بی راه گفتن به امیرالمومنین علیه السلام

و عده ای مدعی اسلام بودند که وابسته به حکومت ها بودند و جیره خوار دربارها بودند غنا و آواز و رقص و شرابخواری در جامعه آن موقع ترویج شد و بر پابه مکتب رحمت الهی توجیه شد خیلی جیزها به نام اسلام ترویج شد که نبود. پس جهل به وجود آمد.

سوما: دنیا طلبی و شکاف طبقاتی؛

 بر اثر فتوحات زیاد و نظام ارباب رعیتی عده ای ممکن بود نماز و روزه هم بگیرند اما مرفه بی درد بودند که این عده را در اصطلاحات دینی و یرآنی «ملأ» می گویند. اشخاص خاص مرفه بی درد در جامعه که هیچ باری از روی دوش جامعه بر نمی دارند و نسبت به هیچ عضو جامعه اسلامی احساس مسئولیت ندارند.

چهارم: فضائل بسیار کمرنگ شدند. همدردی، عقلانیت، و فضیلت خواهی و ایمان واقعی به شدت کمرنگ شدند. و اخلاق اشراف و اخلاق طبقاتی و اخلاق أمراء جا افتاده بود. 

و عوامل بسیار دیگری هم بود که اسلام را به مرز نابودی کشیده بود که در این مجال نمی گنجند.

خوب، یک عامل از این عوامل کافی بود که اسلام از بین برود.

 جوامع اگر بر أساس سنت های حاکم بر جامعه و تاریخ اسلام را بشناسند و به آن عمل کنند پیشرفت می کنند اما اگر اسلام را نشناسند یا بشناسند و به آن عمل نکنند از پیشرفت خبری نیست. 

در فترت انتقال قدرت، امام صادق علیه السلام با فرصت شناسی مأموریت تاریخی خود را به نام احیاء اسلام ناب محمدی پیش بردند. 

ابزار و راهکارهای امام صادق علیه السلام برای حفظ اسلام ناب چه بود؟


اقدام اول امام تبیین بود.

 تبیین حقایق اسلام ناب « وَ أَنزَلْنَا إِلَيْك الذِّكرَلِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون»

برای تبیین اسلام ناب ایشان شاگرد پروری کرد و در رشته های گوناگون چهار هزار شاگرد  تربیت کردند که هر کدام از ایشان مأمور تبیین اصل اسلام بودند.

کار دوم امام احیای امر اهل بیت علیهم السلام بود.

 یعنی احیای ولایت و امامت الهی. امام صادق علیه السلام به مردم آموخت که نظام خلافت و پادشاهی أموی و عباسی مدل انحرافی است و مدل صحیح اسلام ولایی است و همه احادیثی که می فرمودند، تصریح می کردند: حَدِيثِي حَدِيثُ‏ أَبِي‏ وَ حَدِيثُ‏ أَبِي‏ حَدِيثُ‏ جَدِّي‏ وَ حَدِيثُ‏ جَدِّي‏ حَدِيثُ‏ اَلْحُسَيْنِ‏ وَ حَدِيثُ‏ اَلْحُسَيْنِ‏ حَدِيثُ‏ اَلْحَسَنِ‏ وَ حَدِيثُ‏ اَلْحَسَنِ‏ حَدِيثُ‏ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ وَ حَدِيثُ‏ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ‏ حَدِيثُ‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ وَ حَدِيثُ‏ رَسُولِ اَللَّهِ‏ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏»

 

امام صادق علیه السلام اهل بیت و نظام ولایت را به مردم معرفی کردند اما شرایط زمان امام شرایطانقلابی نبود. حضرت نمی توانست انقلابی را به دست بگیرد و حکومت را آغاز کند.


 حضرت با سه مثلث مهم مبارزه می کرد؛ مثلث انحراف و نفوذ و فتنه. این مثلث شوم و خطرناک که جامعه اسلامی همیشه مبتلا است با این مثلث.

در زمینه مبارزه با انحراف؛

 در زمان امام صادق علیه السلام مکاتبی ایجاد شده بود مانند معتزله، غلات، صوفیه، حضرت شاگردانش را برای مبارزه با اینها وارد میدان کرد و اسلام شناسان بدلی را رو کرد و اسلام صحیح را معرفی کرد.


در مورد فتنه، فتنه ای که جریان داشت این بود که عده ای خارج از مسیر و نقشه راهی که امام ترسیم کرده بودند دست به اقداماتی می زدند که راه را برای رسیدن به آن اهداف متعالی امام ناهموار می کردند.

  یک عده از بنیأاعمام امام صادق علیه السلام فریب شعار بنی عباس که "مبارزه با حکومت اموی و تشکیل حکومت علوی" بود را خوردند.

 عده ای که تند رو بودند و وقت شناس نبودند. رأس این جریان "محمد بن عبدالله" بود که ادعای مهدویت می کرد و قصد قیام مسلحانه داشت. قیامی که کادر امام صادق را از بین می برد و پیروزی هم حاصل نمی گشت.

 کسانی که به نام علویون می خواستند قیام کنند به امام اعتراض می کردند و می گفتند پس چرا قیام زید را تأیید می کردید؟ ما با زید چه فرقی داریم؟

 امام می فرمودند: « إِنْ أَتَاكُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ تَخْرُجُونَ وَ لاَ تَقُولُوا خَرَجَ‏ زَيْدٌ فَإِنَ‏ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَى اَلرِّضَا مِنْ‏ آلِ مُحَمَّدٍ ع‏ وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ‏ لِيَنْقُضَهُ فَالْخَارِجُ مِنَّا اَلْيَوْمَ إِلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ يَدْعُوكُمْ إِلَى اَلرِّضَا مِنْ‏ آلِ مُحَمَّدٍ ع‏لیه السلام»


 امام با این بیان دقیق شاخصه های قیام حق را بیان می فرمودند و تبیین کردند که شما دنبال قیام فتنه اید و می فرمود اگر اصحابم چهل نفر بودند، اگر چهل مرد راستین بودند  قیام می کردم. البته این بحث مهمی است و مجال دیگری می طلبد.

و اما نفوذ؛ جربان یهود از طریق مکتب سازی و اختلاف بین مسلمین دنبال حذف اسلام بودند که امام با سپر تقیه دعوت کردند به وحدت اسلامی.

از طرفی زنادقه و ملحدین به وجود آمده بودند. و قصد نفوذ در جامعه اسلامی را داشتند و خطر آنها جدی بود.

_واژه زنادقه جمع زندیق است. این کلمه ریشه فارسی دارد و در اصل «زند دین » زن دین بود. مزدکیان خود را زند دین می نامیدند. طریحی در مجمع البحرین می نویسد: زنادقه گروهی ازمجوسیان بودند. سپس این کلمه برهر ملحدی در دین استعمال گردید. 

در بین مردم چنین شهرت یافته که زندیق کسی است که به هیچ دینی پای بند نیست و قائل به دهر است. و درحدیث آمده است: زنادقه همان دهریه هستند که می گویند: نه خدایی وجود دارد و نه بهشت وجهنمی. دهر است که ما را می میراند.

 از گفت و گوی امام موسی بن جعفر(ع) با هارون الرشید بر می آید که زندیق به کسی گفته می شود که خدا و رسولش را رد کند و به جنگ با آن هابپردازد.

ملحدین و دهریان مناظرات و گفت وگوهایی با پیامبر اسلام(ص)داشتند که علامه طبرسی درکتاب الاحتجاج (6) به بخشی از آن هااشاره کرده است:

امام صادق(ع) مناظراتی طولانی و گفت وگوهای بسیاری با ابن ابی العوجاء، ابوشاکر دیصانی، زندیق مصری و برخی دیگر از سران زنادقه داشت و به عقاید انحرافی آن ها پاسخ می داد. 

یکی از رهبران زنادقه، عبدالکریم بن ابی العوجاء است. وی ازشاگردان حسن بن ابی الحسن بصری بود و بر اثر افکار انحرافی که داشت، از دین و توحید منحرف شد. 

ابن ابی العوجاء با چند نفر از دهریون در مکه پیمان بست تا باقرآن معارضه کنند. او در یکی از سفرهای خود به مکه، هنگامی که با عظمت امام صادق(ع) در بین مردم مواجه می شود، از روی کینه وحسد داوطلب می شود تا به نمایندگی از ابن طالوت، ابن الاعمی وابن المقفع; امام را در نزد مردم شرمنده کند اما با پاسخ کوبنده امام صادق(ع) مواجه و سرافکنده می شود و مفتضحانه به نزددوستان خود برمی گردد_

ابزار چهارم امام برای احیای اسلام ناب دعوت به وحدت و برادری بود.

که در این زمینه بحث تقیه بحث مهمی است. البته تقیه فقط تقیه اعتقادی نیست ما دو نوع تقیه داریم. تقیه اعتقادی و تقیه مداراتی. که این تقیه مداراتی بسیار مهم است و مرتبط است به بحثهای اجتماعی مهمی در رابطه با وحدت در جامعه اسلامی که مجال نیست مفصل بپردازیم.

اقدام پنجم و مهم امام صادق علیه السلام برای احیای اسلام، اعلام حرام بودن همکاری با حکومت های جائر تحت عنوان «حرمة معونة الظالمین» بود.

پس گفتیم امام به  تبیین اسلام صحیح پرداختند و اقدام به معرفی نظام ولایت نمودند و  مبارزه با مثلث شوم انحراف، فتنه و نفوذ را در پیش گرفتند.  وحدت و برادری و حرام بودن همکاری با جائررا نیز ترویج دادند.

اقدام ششم امام صادق علیه السلام که اقدامی اساسی بود، "تشکیل سازمان نیابت" عامه بود.

از سویی امام همکاری با حکومت جائر را حرام کردند و از سویی فقها را به جامعه معرفی کردند

 لذا ولایت فقیه دست آورد مکتب جعفربن محمد الصادق علیه السلام است و در عصر ما امام راحل قدس سره الشریف بر پایه ولایت فقیه احیاگر اسلام ناب محمدی شدند.

اقدام هفتم امام صادق علیه السلام:  امام صادق علیه السلام، همچنین راه کار معیشتی به مردم دادند و استقلال شیعه در معیشت باعث حفظ این جامعه شد.

 تاکید بر مظلومیت اهل بیت علیهم السلام به ویژه مظلومیت امام حسین علیه السلام اقدام مهم دیگر امام صادق علیه السلام بود. امام پرچم حسینی را برافراشتند. 

از فضیل می پرسیدند،  «أتَجْلِسُونَ وَتُحَدِّثُونَ؟ می گفت: بله.

فَقالَ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِداكَ،

 قالَ: إِنَّ تِلْكَ الْمَجالِسَ اُحِبُّها فَاَحْيُوا أَمْرَنا يا فُضَيْلُ، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ اَحْيى أَمْرَنا يا فُضَيْلُ مَنْ ذَكَرَنا أَوْ ذُكِرْنا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَناحِ الذُبابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَلَو كانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ؛ 

آيا مجالس عزا بر پا مى‏كنيد و از اهل بيت ‏عليهم ‏السلام و آنچه بر آنان گذشته است صحبت مى‏كنيد؟ 

فضيل گفت: آرى قربانت گردم، امام فرمود: اين گونه مجالس را دوست دارم پس امر ما را زنده گردانيد كه هركس امر ما را زنده كند مورد لطف و مرحمت خدا قرار مى‏گيرد. اى فضيل! هركس از ما ياد كند يا نزد او از ما ياد كنند و به اندازه بال مگسى اشك بريزد، خدا گناهانش را مى‏آمرزد اگر چه بيش از كف دريا باشد.



به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری با سفر به شهرستان دشت آزادگان در همایش بصیرت افزایی دفتر نظارت شورای نگهبان شرکت کرد.

آیة الله شیخ عباس کعبی که مورد استقبال گرم نخبگان و ناظران شهرهای سوسنگرد و هویزه قرار گرفت در این برنامه سخنرانی کرد.


پیش از سخنرانی آیة الله کعبی، مسئول دفتر نظارت شهرستان آقای عیسی عبیداوی به ایشان و هیئت همراه خوش آمد گفت و حماسه انتخابات  هفت اسفند را یاد آور گردید. آقای عیسی عبیداوی با اشاره به رأی حد اکثری مردم شریف دشت آزادگان در انتخابات مجلس خبرگان رهبری به آیة الله شیخ عباس کعبی به ایشان و مردم شریف دشت آزادگان تبریک گفت و با اشاره به بعضی از مشکلات شهرستان خواستار پیگیری رفع آنها گردید.


در این جلسه که با حضور فرماندار، نماینده محترم مجلس شورای اسلامی و امام جمعه محترم شهرستان تشکیل شد، آیة الله شیخ عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری به سخنرانی پرداختند.

در ابتدای جلسه آیة الله کعبی با اشاره به مشکلات استان گفت: 

با وحدت و همدلی می توان بر مشکلات فائق شد.

تجربه نشان داده است در هر شهرستان وحدت و همدلی بین مسئولان علی الخصوص فرماندار نماینده شهر امام جمعه و دیگر مسئولین باعث رفع بسیاری از مشکلات خواهد شد.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود:

فرصت مغتنمی است در جمعی که در بر گیرنده مجموعه نخبگان این شهرستان بزرگ است صحبت کنیم. حرف و حدیث زیاد است اما تمرکز می کنیم بر همین مناسبت سالروز تاسیس شورای نگهبان

اهمیت شبکه نظارت شورای نگهبان

آیة الله شیخ عباس کعبی گفت: 

شبکه نظارت جریانی انقلابی و کشوری است و امروز فراتر از انجام وظیفه به عنوان نظارت بر انتخابات، به عنوان نهاد مردمی غیر دولتی همگام با حاکمیت و نظام اسلامی به نمایندگی از ملت و به نمایندگی از نظام مقدس جمهوری اسلامی، دو سویه از انتخابات مراقبت می کنند.


اگر این عقبه پشتیبان مردمی نبود نمی شد مسئولیت مهم انتخابات را پیش برد. فلذا از این ناظران محترم در جای جای ایران اسلامی باید تشکر کرد.

تشکر از مردم غیور دشت آزادگان

تشکر می کنم  از مردم بزرگ این مناطق که در انتخابات هفت اسفند حماسه آفریدند و تشکر می کنم اعتمادی که به این کمترین داشتید.

اهمیت استقرار نظامهای حقوقی، ابتکار عمل امام (قدس)

آیة الله کعبی با اشاره به مراحل تاسیس و استقرار جمهوری اسلامی افزود:

انقلاب اسلامی از بهمن پنجاه و هفت مراحلی را طی کرد.


پیروزی انقلاب 

استقرار انقلاب؛ امام انقلاب را به نحوه ای مدیریت کرد که یک روز بی قانونی در کشور نباشد و قانون را مقدم بر هرج و مرج دانست و امام خیلی سریع نهادهای قانونی ناشی از انقلاب را مستقر کردند و اولین اقدام شکل دهی "قوه موسس" قانون اساسی بود که معمولا همگام با تحول بنیادین در کشورها متولد می شود و وضعیت جدید حقوقی را رقم می زند.

وضعیت انقلاب هم باید تبدیل می شد به وضعیت ثابت حقوقی.

قوه مؤسس نظام جمهوری اسلامی چند رکنی است.

 رکن اول رفراندوم و همه پرسی اصل نظام است.

مرحله دوم قوه شکل دهی مجلس خبرگان قانون اساسی است.

برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی در قانونی که از شورای انقلاب مشخص شده بود اسم آن مجلس را «مجلس بررسی نهایی قانون اساسی» گذاشته بودند و پیش نویسی را تهیه کرده بودند که ولایت فقیه و شورای نگهبان در آن نبود و برنامه دولت موقت این بود که این پیش نویس با یک قیام و جلوس نمایندگان ملت تصویب شود.


امام معتقد بودند که خبرگان باید قانون اساسی را بپسندند. قانون اساسی باید به مثابه توضیح المسائل حکومت و نظام توسط اسلام شناسان نوشته شود لذا امام از واژه مجلس خبرگان استفاده کردند و بیانیه صادر کردند و فرمودند:« پیش نویس هیچ نیست طرح بدهید.»

مجلس خبرگانی شکل گرفت که بیش از دو سوم آنها مجتهد بودند بیش از هجده نفر آن فاضل و مسلط بودند و حقوقدانانی هم البته بعضا با چهره به اصطلاح روشنفکری بودند.

مدیریت انقلابی امام در دعوت از فقها برای شرکت در انتخابات

مدیریت انقلابی امام در خوزستان و جاهای  دیگر در مورد انتخابات مجلس خبرگان رهبری در مورد برخی بزرگان فقاهت و اخلاق و مراجع برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری این بود که خود نامه و تلفون زدند و دعوت کردند برای شرکت در انتخابات.  به اشخاصی امام شخصا تلفن زدند و دعوت کردند، مثل مراجع تقلید امثال آیة الله العظمی  آقاشیخ مرتضی حائری و از افتخارات ما در خوزستان نامه امام به حضرت آیة الله العظمی آقای شیخ محمد کرمی بود که خطاب به ایشان نوشته بودند با توجه به مراتب فضل و تقوایی که از شما سراغ دارم از شما می خواهم در انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرکت کنید و من از  آقایان دستغیب، صدوقی، مدنی، اشرفی اصفهانی خواسته ام که کاندیدا بشوید. و آیة الله کرمی کاندیدا شدند و یک عده از علمای دیگر نیز کاندیدا شدند و مجلس خبرگان قانون اساسی شکل گرفت و اتفاقا آية الله کرمی از فعالترین اعضای خبرگان فانون اساسی بود و قانون اساسی تدوین شد. 

خاطراتی از آیة الله العظمی کرمی

و من شنیدم از آیة الله العظمی کرمی رحمة الله علیه و بارها ایشان به بنده این را گفتند: «من دوازده نامه از امام دارم و به این دوازده نامه روز قیامت افتخار خواهم کرد و من در دوره ای از امام دفاع کردم که کسی جرأت نداشت از امام دفاع کند.»

و بعد از دوستان آیة الله کرمی من شنیدم مثل آیة الله سبحانی که آیة الله کرمی در زمان تبعید امام به ترکیه و بعد نجف نامه نوشتند به آیة الله العظمی حکیم و آیة الله خوئی که چه نشسته اید که مرجع تقلیدی در حال تبعید است و خیلی شجاعانه ایشان وارد میدان شد.

و ایشان همچنان می گفتند: « این قانون اساسی را که تصویب کردیم هیچ ماده اش خلاف شرع نیست و طبق شرع مقدس است.» البته اضافه کردند: « به شرطی که به آن عمل شود.»

عمل به قانون اساسی مطالبه این مرد بزرگ بود.


شاهد این است که امام بعد از همه پرسی و شکل گیری مجلس خبرگان قانون اساسی و پس از آن تایید قانون اساسی توسط شورای نگهبان موسسه های حقوقی و رسمی انقلاب را مستقر کردند و این کار بزرگی بود.

اولین نهادی که در نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت همزمان قوه قضائیه و تنصیب شش فقیه شورای نگهبان است. امام سی اسفند پنجاه و هشت به شهید مظلوم آیة الله بهشتی و آیة الله صدوقی حکم دادند و همان زمان فقهای شورای نگهبان را تایید کردند.و این نشانه جایگاه بلند آیة الله جنتی در اندیشه امام از نظر فقاهت است و آن موقع ایشان امام جمعه شهرستان اهواز بودند.

 پس چرا بیست و شش تیر سالروز تاسیس شورای نگهبان شده است؟

دلیل این است که  مجلس شورای اسلامی هفت خرداد پنجاه و نه تأسیس شد و مجلس در اولین اقدام شش تن از حقوقدانان شورای نگهبان را انتخاب کرد. چون مجلس شورای اسلامی طبق قانون اساسی بدون تعیین حقوقدانان اعتبار ندارد.

شورای نگهبان تجربه ابداعی جمهوری اسلامی بر پایه فقه اهل البیت علیهم السلام

امام به گونه ای مدیریت کردند که کمتر از یک سال و نیم شورای انقلاب جای خود را به مؤسسات رسمی انقلاب داد و این چیز بی نظیری در میان انقلابها است که فترت انقلاب تبدیل شد به فترت استقرار نظامهای حقوقی.

امروز بعد از سی و هفت سال باید بگوییم مجموعه نظریات حقوقی و فقهی شورای نگهبان  ثروت عظیم فقهی و حقوقی بر پایه مکتب اهل البیت علیهم السلام برای پیش برد دین و مکتب است.

تنها کشوری در جهان که همه قوانین و مقرراتش دوبار کنترل می شود؛ شرعی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران است.

در فرانسه چیزی وجود دارد به نام شورای قانون اساسی، در آمریکا چیزی وجود دارد به نام دادگاه قانون اساسی. مدل شورای قانون اساسی فرانسه این است که اگر رئیس جمهور، دادستان کل و بعضی از مقامات اعتراض کنند نسبت به قانونی که این بر خلاف قانون اساسی است شورای قانون اساسی  فرانسه تشکیل جلسه می دهد اما خیلی از قوانین مصوب پارلمانشان ممکن است بر خلاف قانون اساسی کشورشان باشد و کسی هم اعتراض نکند.

و مجلس می تواند بر خلاف قانون اساسی عمل کند این در فرانسه.

در مدل دادگاه قانون اساسی که در آمریکا وجود دارد اصلا نهادی به نام نهاد شورای نگهبان وجود ندارد اگر احیانا بر خلاف قانون اساسی عمل شود شهروندان می توانند به دادگاه شکایت کنند.

دادگاه هم نمی تواند آن ماده قانونی را ابطال کند بلکه فقط می تواند به نام شهروندی به شهروندان حق خاص بدهد.

اما این تجربه جمهوری اسلامی که تلفیقی از نظارت قانونی و شرعی برای پاسداشت قانون اساسی و حفظ حقوق مردم است در هیچ جای جهان وجود ندارد و تجربه ابداعی جمهوری اسلامی بر پایه فقه اهل بیت علیهم السلام است.

لذا قانون اساسی به مثابه قانون برتر و شریعت، به مثابه هنجار برتر ارزشی توسط شورای نگهبان قانون اساسی حفظ می شود.

لذا اولین کارکرد شورای نگهبان  حفاظت از شرع و قانون و پاسداری از حاکمیت قانون است.

پاسداری از حاکمیت قانون یعنی مبارزه با استبداد چون استبداد، یعنی مقابله با قانون.

و از این بابت باید بگوییم اگر شورای نگهبان نبود استبداد بر این کشور حکومت می کرد.

اما در سایه وجود شورای نگهبان به جای نظام استبدادی، امروز نظام قانونی بر این کشور حکومت می کند.

اهمیت شورای نگهبان

لذا شورای نگهبان از همان اول متاسفانه مورد هجمه شدید غرب گراها، روشنفکرها سکولارها و امثال اینها بوده و حضرت امام رحمة الله علیه با استفاده از تجربه ای که در زمان مشروطیت بوده و امثال اینها سرسختانه از شورای نگهبان حمایت کرد.

بعد از امام رهبری هم امروز از شورای نگهبان دفاع می کند چون در واقع تضعیف شورای نگهبان تضعیف نظام اسلامی، تضعیف حاکمیت اسلامی، تجاوز به حقوق ملت به حسابمی آید.

صیانت از شورای هبان صیانت از حاکمیت قانون و اسلام و پیشبرد نظام اسلامی است.

لذا دفاع و صیانت از شورای نگهبان حق قرمز نظام اسلامی است.

امروز شورای نگهبان تبدیل شدهذاست به جریان فعالی که در تار و پود نظام اسلامی، در قشر حزب اللهی و در جای جای ایران اسلامی با تفکر و اقدام انقلابی جا پیدا کرده است.

مردم دشت آزادگان همواره در دفاع از اسلام مکتب اهل البیت علیهم السلام و نظام اسلامی در صحنه حاضرند.

حقوقهای نجومی و نقش مجلس سوم

مسئله داخلی دیگری که خیلی سرو صدا ایجاد کرد بحث این حقوقهای غیر متعارف و نجومی است.

من خدمتتان عرض بکنم اینجا که سابقه این حقوقهای غیر متعارف به مجلس سوم بر می گردد.

از مجلس سوم به تدریج شتاب پیدا کرد. خاطره ای می خواهم خدمتتان عرض کنم. یادم هست در مجلس سوم، رئیس مجلس آن موقع که امروز از سران فتنه است، آقای "کروبی" آمده بود قم. 

و من در یک جمعی اعتراض کردم به یک مصوبه مجلس سوم.  آن موقع قانونی تصویب شده بود به نام نظام هماهنگ پرداخت. قبلا نظام پرداخت گروه و پایه بود. سازمان نظام استخدام و مدیریت کشوری. از زمان مجلس سوم قانونی آمد به نام "نظام هماهنگ پرداخت" که گروه و پایه تبدیل شد به گروه.

مثلا اگر یک کسی با لیسانس استخدام می شد گروه هفت به او تعلق می گرفت و حقوقش آن موقع، حد اکثر مثلا پانصد تا پانصد و پنجاه هزار تومان بود که به تدریج افزایش پیدا می کرد.

بالاترین گروه، گروه "دوازده" بود. با مدرک دکتری و کسی بیشتر از گروه دکتری نمی شد ارتقاء پیدا کند و با گروه دوازده یازنشسته می شد.

اما در نظام هماهنگ گروههای پیشبینی شد به نام گروههای مدیران سیاسی از گروه "سینزده"  تا  "بیست و دو". گروه سینزده گروه استانداران و سفرا بود. همینطور رشد می کرد تا گروه بیست. که گروه بیست گروه نمایندگان مجلس و وزرای محترم بود. گروه بیست و یک گروه معاونان رئیس مجلس. معاونان رئیس جمهور و معاونان رئیس قوه قضائیه بوذند. گروه بیست و دو سران سه قوه و تمام.

که آن موقع حقوق شاید هشت یا نه برابر حقوق گروه دوازده به حساب می آمد. متاسفانه آن وقت یک نماینده اعتراض نکرد. یک مقاله نوشته نشد. یک شخصیت چیزی فت.

بنده در جلسه ای که آن آقای رئیس مجلس بود گفتم که: « این گروه مقامات که بدون لحاظ تحصیلات، بدون لحاظ سوابق در نظام هماهنگ پرداخت آمده است هم خلاف شرع است و هم خلاف قانون اساسی است.» اما خلاف قانون اساسی است چون تبعیض و ناروا است. بند نه اصل سه. و اما خلاف شرع است که واضح است امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: «علی أئمة العدل أن یقدروا  أنفسهم بضعفة الناس» کسانی که در مقام پست و مسئولیتی قرار می گیرند باید مثل ضعفا زندگی کنند.

اکثر متوسط یا نزدیک به متوسط زندگی کنند و خدا رحمت کند شهید بهشتی را که آن موقع می فرمودند اگر کسی می خواهد مسئولیت بگیرد در نظام جمهوری اسلامی باید قبول کند که مثل ضعفا زندگی کند.

بعد ایشان جوابی نداشت و در جلسه ای که حدود دویست نفر بودند ایشان جواب داد: «حالا نه به باره نه به داره. کی داده کی گرفته!؟»

گفتم خوب این باید عوض شود. ایشان جواب داد یا لایحه باید بیاید یا طرح که نه لایحه آمد نه طرح إلی یومنا هذا.

این یک سابقه. بعدها بنده به بعضی که ارتباط داشتم و نمی خواهم اسم بیاورم گفتم و باز اعتراض کردم قم هم بودم و گفتم چرا چنین قانونی را تصویب کردید؟ آن موقع گفتند بودجه دست مجلس است و مجلس حقوقها را تصویب می کند نه ما. گفتم خوب خلاف شرع است. گفتند اگر ما تصویب می کردیم خلاف شرع بود. ما که تصویب نکردیم. بودجه را قانون دست آنها داده است. بنده عرض کردم خلاف سیره امیرالمومنین است که جواب دادند حد اکثر خلاف استحباب است و نه خلاف شرع.

که البته بعدا کسانی مه اینطور جواب دادند بعدا ناراحت بودند و تا حالا هم ناراحتند که این نظام حقوقی اینگونه تصویب شده.

شورای هماهنگ نظام پرداخت به این مقدار هم باقی نماند بلکه متاسفانه استثناء خورد و خیلی از دستگاهها تحت عنوان استثناء نظام هماهنگ یک قانون خاص برای خودشان تصویب کردند. به ویژه نهادهای عمومی غیر دولتی، بیمه ها، بانک ها و بعضی از شرکت های مقتدری که پول دارند مثل نفت و امثال اینها.

شاهد اینکه این حقوقهای نجومی غیر متعارف باز هم تکرار می کنم هم خلتف شرع است و هم خلاف قانون است و هم خلاف آرمانهای انقلاب اسلامی است و هم خلاف عدل و انصاف است و حتی اگر کم باشد که کم هم هست و خیلی از شبکه مدیران کشور دارای چنین حقوقهایی نیستند این باید جراحی شود و اصلاح شود در نظام اسلامی و نباید به این وضعیت بماند.

الآن تحت فشار افکار عمومی و رسانه چیزهایی گفته اند. متاسفانه بخشی از این حقوقهای نجومی سرسام آور از طریق وزارت اقتصاد و مدیران کل مالیاتی و امثال اینها تحت عنوان پاداش داده می شود.

الحمدالله هم بازرسی کل کشور و هم دیوان محاسبات و هم کمسیون اصل نود و هم ریاست جمهوری ورود کرده اند و مهم تر از همه ورود رهبری است که رهبری فرمودند این قابل تحمل نیست.


شبکه نظارت، شفافیت، پاسخگویی باید بر پایه قانون ارتقاء سلامت اداری و مبارزه با مظاهر فساد که یک قانون فراقوه ای است فعال شود.

الآن متاسفانه شبکه شفافیت، نظارت و پاسخگویی بر طبق این قانون فراقوه ای فعال نیست.

درست است که ما در دشت آزادگان داریم صحبت می کنیم اما این یک مسئله فراگیر ملی است.

و نباید نسبت به این مطالبه کوتاهی شود متاسفانه برخی دوست دارند با سیاسی کاری این مسئله را به ورطه فراموشی بسپارند.

هرکس مقصر است باید به این ملت پاسخگو باشد.

رسیدگی به این مناطق مظلوم و محروم مثل دشت آزادگان که میدانهای فراگیر نفتی و پر خیر و برکتی در سوسنگرد و هپیزه و این مناطق پیدا شده. حد اقل انتظار مردم این مناطق اولویت اشتغال مردم بومی است و بحث توجه به مسئله کشاورزی و اشتغال از طریق کشاورزی و رساندن آب به این مناطق و حل معضلات آب و کشاورزی این مناطق است .









 آیت الله عباس کعبی:مجلس خبرگان ضامن مشروعیت و مقبولیت نظام استقم-ایرنا- عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اهمیت و جایگاه مجلس خبرگان رهبری گفت: مجلس خبرگان رهبری ضامن بقای مشروعیت، مقبولیت و تداوم نظام اسلامی بر پایه ولایت فقیه و پشتوانه جمهوری اسلامی است.



به گزارش ایرنا،آیت الله عباس کعبی عصر پنجشنبه در نشست 'بررسی فقهی، حقوقی و سیاسی پروژه نفوذ در مجلس خبرگان رهبری' در مدرسه علمیه معصومیه قم افزود: مجلس خبرگان رهبری بر مسائل داخلی و بین المللی اشراف کامل دارد و پشتوانه استقلال، آزادی، امنیت، معنویت، حقانیت، نظام سیاسی، ولایت فقیه و جمهوری اسلامی است. 

وی ادامه داد: مجلس خبرگان رهبری برای اینکه کار خود را انجام دهد طبق اصل 108 قانون اساسی، آیین نامه و کمیسیون های متعدد و خاص دارد. 

عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به ریشه های فقهی مجلس خبرگان رهبری گفت: مجلس خبرگان رهبری ریشه در حجیت قول اهل خبره دارد و بر این پایه از آغاز عصر غیبت کبری تاکنون مومنین برای تعیین مراجع تقلید به اهل خبره مراجعه می کنند. 

وی گفت: گاهی ما با تعدد مراجع تقلید مواجه می شدیم ولی چون وظیفه مراجع صدور فتوا و پاسخ به مسائل شرعی مومنین است به عرصه اجرا و میدانی کار ندارد لطمه ای وارد نمی شود ولی ما تعدد ولی و حاکم نمی توانیم داشته باشیم. 

*ولایت فقیه تعدد بردار نیست 

کعبی یادآروشد: ولایت فقیه و رهبری نظام اسلامی تعدد بردار نیست، چون نظام یک امرواقعی و عینی است و در نهایت باید یک نفر در راس این نظام و فرمانده کل قوا باشد واحکام را تنفیذ و مسئولان نظام را نصب و عزل کند. 

وی ادامه داد: تعدد ولایت و حاکم باعث اخلال در کارها می شود، فرآیندی که برای تعیین مرجع تقلید انجام می شود، همین فرآیند در قالب یک بحث حقوقی، فقهی و بر اساس قول اهل خبره منجر به تشکیل یک نهاد حقوقی به نام مجلس خبرگان شده که ریشه در عمل سیره متشرعه وقول اهل خبره دارد. 


*وظیفه ذاتی مجلس خبرگان 

وی با اشاره به وظیفه ذاتی مجلس خبرگان رهبری گفت: وظیفه ذاتی خبرگان هم در شرع و قانون تنها تشخیص، تعیین و اعلام رهبری به جامعه اسلامی حدوثا و بقائا می باشد، یعنی کارها را همان اهل خبره که مرجع تقلید را تعیین می کنند، انجام می دهند. 

کعبی ادامه داد: حدوثا یعنی هنگامی که نیاز به انتخاب رهبری باشد باید تشخیص خود را به تصمیم تبدیل و اعلام کنند و در ادامه باید ببینند که آیا رهبری هنوز واجد شرایط رهبری است و آیا خدای نکرده صفات خود را از دست نداده است. 

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: خبرگان یکی از سنگرهای کلیدی نظام برای حفظ اسلامیت و جمهوریت، تقویت نظام و رهبری، نقطه پیوند رهبری و نظام است و دشمنان می خواهند این حلقه پیوند را تضعیف نموده و یک جاپایی برای خود پیدا کند. 

*پروژه نفوذ در خبرگان 

کعبی ادامه داد: پروژه نفوذ در خبرگان رهبری نشانه درماندگی و یاس دشمنان است چون از همه جا مایوس شده واز درب خارج شده اند می خواهند از پنجره وارد شوند ولی این خواب آشفته تعبیر نخواهد شد و پروژه نفوذ در خبرگان رهبری صد درصد شکست خورده است. 

وی گفت: استحکام درونی نظام اسلامی، قانون اساسی مترقی، حضور روحانیت هوشمند و ضد استکبار، بصیرت مردم ولایتمدار و همیشه در صحنه، پروژه نفوذ در خبرگان را ناکام می کند. 

وی ادامه داد: مجلس خبرگان رهبری بعد از ارتحال امام راحل، در انتخاب رهبر معظم انقلاب ابتدا با احتیاط گام برداشت و نمی دانستند چه کار باید بکند، ابتدا که نام ایشان اعلام کردند، خود رهبری هم تمایل نداشتند، وقتی رهبری شروع به کار کردند یک راهپیمایی از قم تا بیت رهبری تنظیم شده تحت عنوان بیعت با ولی فقیه. 

عضو مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: با انتخاب رهبری سجده شکر به جا آوردیم و ایشان فرمودند ابتدا به این کار(رهبری) فکر نمی کردیم ولی حالا که این مسئولیت بر دوش بنده گذاشته شده است با قدرت عمل می کنم و راه همان راه امام خواهد بود. 


*رهبر انقلاب راه امام را ادامه دادند 

کعبی اظهار داشت: رهبری معظم انقلاب نام، یاد، راه، هدف و مکتب امام را با قاطعیت، نورانیت، معنویت، حکمت و شجاعت زنده کرد و پرچم اسلام در عصر غیبت بر بام ایران اسلامی، سربلند برافراشته شده است. 

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: رهبر معظم انقلاب یک نعمت بی بدیل برای انقلاب اسلامی هستند، ایشان دشمن را مایوس، بینی اسرائیل و آمریکا را به خاک مالیده و آنها را به خاک مذلت نشانده است. 


*مساله نظارت بر رهبری 

کعبی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به بحث نظارت بر رهبری گفت: واژه نظارت در قانون اساسی نیامده است و اگر کسی بتواند چنین واژه ای را پیدا کند ما به او جایزه می دهیم، در آیین نامه داخلی خبرگان هم واژه نظارت نیست، کارکرد اصلی خبرگان تشخیص، تعیین و اعلام رهبری است. 

وی ادامه داد: اگر منظور از نظارت بر رهبری این باشد که خبرگان مانند مجلس در مورد قوه مجریه ، می تواند از رهبری سوال کند، تذکر دهد و استیضاح کند و یا رای اعتماد بدهد، اینگونه نیست، مجلس خبرگان کارشناسی است نه پارلمانی، و این کارکرد در این مجلس وجود ندارد. 


*خبرگان رهبری ارشد ولایت فقیه نیست 

کعبی یادآورشد: مجلس شورای اسلامی ارشد از قوه مجریه است و اما مجلس خبرگان رهبری نسبت به ولایت ارشدیت ندارد و بر ولی ولایت ندارد که نظارت کند، همانگونه که اهل خبره که مرجع تقلید را تعیین می کنند بر مرجعیت ولایت ندارند. 

وی ادامه داد: ولایت بر ولی وجود ندارد، اما برای تداوم صفات رهبری ما باید احراز کنیم که این صفات رهبری همچنان ادامه دارد و برای احراز این صفات، واژه نظارت را اگر به کار ببریم مراقبت بر بقای صفات رهبری، این اصطلاح درست است. برای این کار مجلس خبرگان، کمیسیون تحقیق و بررسی دارد. 

کعبی گفت: کمیسیون تحقیق و بررسی اعضای آن به رهبری معرفی می شوند و رهبر انقلاب هم به رئیس مجلس خبرگان نامه می نویسند این کمیسیون هر چه می خواهند به آنها بدهید و با خود رهبر انقلاب هم جلسه می گیرند و رهبری بارها گفته که حاضریم در خود دفتر رهبری مستقر شوند. 

وی ادامه داد: این کمیسیون در بحث علم، عدالت، تقوا و توانمندی رهبری جلسه می گیرند و به خبرگان و مقام معظم رهبری هم اطلاع می دهند ولی این تحقیق و بررسی است نه نظارت. 

کعبی گفت:اگر اعضا به جایی برسند که خدای ناکرده صفاتی از دست رفته و یا رهبری توانمندی خود را از دست داده باشد، به خبرگان ارجاع می دهند و هر گاه لازم شود رهبری را در خبرگان می خواهند و شاید رای به عزل ایشان بدهند. 

وی ادامه داد: اگر کسانی که بحث نظارت را مطرح می کنند منظورشان همین کمیسیون تحقیق است درست است، ولی اگر اعمال ولایت بر ولی را می گویند، این صد درصد غلط است. بحث نظارت بر رهبری با این مفهوم به خاطر چند قطبی کردن و از بین آرامش جامعه و تضعیف مجلس خبرگان رهبری و ولایت فقیه است. 

کعبی گفت: همه کارشناسان مجلس خبرگان در این زمینه یک نظر دارند و شورای رهبری و نظارت بر رهبری و زیرمجموعه آن، یک بحث انحرافی ، بدون ریشه حقوقی است. 

وی ادامه داد: کار خبرگان تشخیص، تعیین و اعلام رهبری است و برای این وظیفه مهم خود، باید همیشه آماده باشد، یعنی مجلس خبرگان داشته باشیم و نظام بدون این مجلس پیش نمی رود، در زمان امام راحل می خواستند انتخابات مجلس خبرگان رهبری را برگزار کنند و برخی می گفتند، مبادا این اقدام باعث تضعیف امام باشد ولی خود امام فرمودند، مجلس خبرگان تقویت رهبری است. 

وی ادامه داد: امام راحل فرمودند، با مجلس خبرگان رهبری، خیالم برای نظام راحت شد و دیگر نظام قائل به شخص نیست و اگر مشکلی اتفاق بیفتد مجلس خبرگان کار خود را انجام می دهد، رهبر معظم انقلاب هم فرمودند مجلس خبرگان باید مانند ارتش آماده به کار باشد. 

کعبی گفت: خبرگان یک مجلس کارشناسی برتر سیاسی، دینی و اجتماعی برای تشخیص و تعیین و اعلام رهبری است و این مجلس نظریه کارشناسی می دهد. کسانی که تلاش می کنند مجلس خبرگان را دوقطبی و انتخابات خبرگان را جناحی و وارد درگیری های جزئی و اجرایی کنند از ماهیت و اصالت خبرگان فاصله گرفتند. 

وی ادامه داد: شان و منزلت خبرگان به این است که جایگاه کارشناسی و برتر آن باید حفظ و تقویت شود تا در مسائل کلان و مسائل راهبردی و تعیین تکلیف ولی فقیه برای روز مبادا ،تصمیم معتبر و موثر داشته باشد و نباید به استهزاء کشیده شود. 


*شاخصه های اعضای خبرگان رهبری 

کعبی خاطرنشان کرد: برخی می خواهند مجلس خبرگان رهبری تابع سلیقه و حزب خاصی شکل بگیرد که این مجلس از دیگران و بیرون از محیط پیرامون خود، خط بگیرد این مجلس دیگر مجلس خبره نیست، خبره باید خودش شجاع و اهل خبره باشد و بتواند رهبری آینده را تشخیص دهد، ظرافت ها، خط و خطوط را خوب بشناسد و دارای اصالت دیدگاه باشد. 

عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: مجلس خبرگان رهبری باید مجلسی مقتدر، کارشناس و بانفوذ معنوی و مسلط بر اوضاع باشد تا باعث اقتدار نظام و ملت شود، ما به چنین مجلس خبرگانی نیاز داریم، اعضای خبرگان باید مجتهد باشند نباید نسبت به اجتهاد، حداقلی فکر کنیم. 

کعبی گفت: اجتهاد صرف آشنایی با چند مساله استنباطی و یا چند سال درس خارج خواندن نیست و کسانی باید بیایند(وارد این مجلس شوند) که علاوه بر قدرت تجزی در اجتهاد، قدرت تشخیص رهبری را داشته باشند، آینده نگر و دارای شخصیت قوی، باتقوا و بینش سیاسی و خبره بالایی باشد. 

وی گفت: فردی ممکن است انسان بافهم و خوبی باشد ولی یک بیانیه و یا موضع گیری سیاسی نداشته باشد، افراد پخته، مجتهد خبره هستند ولی افراد غیرپخته وغیرمجرب، خبره مطلوب نیستند و باید اینها از طرف فقهای شورای نگهبان معلوم شود. 

کعبی اظهار داشت: در مجلس خبرگان رهبری جوانگرایی در حدی که یک خام و ناپختگی باشد و در حدی که کسانی بتوانند یک جوان عضو خبرگان رهبری را احاطه و برای وی تصمیم گیری کنند و شخصیت موهوم و کاذبی برای وی درست شود و عده ای هم اطراف او جمع شده و تشویق کنند این خطرناک است و نباید اتفاق بیفتد. 

وی گفت: اجتهاد مهارت و فن است و اخلاق، بینش، مدیریت و آشنایی با مسائل سیاسی برای مجتهد ملکه است، ممکن است شرکت در انتخابات خبرگان رهبری برای حضور در جایگاه دیگری باشد و نظام نیاز دارد اینها را صیانت کند. 


*تفاوت مجلس خبرگان رهبری با اهل حل و عقد 

کعبی با اشاره به تفاوت خبرگان رهبری با اهل حل و عقد اهل سنت گفت: تفاوت اهل حل عقد و خبرگان این است که در اهل و حل و عقد شرط این است که قدرت اجرایی داشته باشند ولی در خبرگان مجلس اجرایی نیست ، اهل حل و عقد، قدرت فعلیه دارند. مجلس خبرگان پارلمان و شکل پارلمان نیست و کارکرد پارلمانی هم ندارد. 

وی گفت:تفاوت دوم اینکه در اهل حل و عقد، اجتهاد و خبره بودن شرط نیست ولی در خبرگان رهبری اجتهاد و خبره شرط است و در خبرگان انتخاب ملت شرط است و در اهل حل و عقد انتخابی در کار نیست. در خبرگان 80 نفر هستند ولی اهل حل و عقد از یک نفر تا چند نفر شروع می شود. 

وی ادامه داد: مبنای اهل حل و عقد سکولاریسم است ولی مبنای خبرگان رهبری حاکمیت الهی است، اهل سنت به ولایت فقیه معتقدند ولی امام را بالاصاله می دانند ولی ما ولایت فقیه را امام بالنیابه می دانیم. 

کعبی با اشاره به اینکه عده ای دنبال دوقطبی کردن جامعه هستند، گفت: در شورای آمریکا گفتند تا رهبری فعلی است نمی توانیم کاری کنیم ولی برای بعد از ایشان باید فکر کنیم. در حال حاضر طرح آنها تشریفاتی کردن ولایت فقیه، عبور از ولایت و در نهایت آوردن کسانی در این منصب از سویی اعضای خبرگان، که خواسته های آنها را اجرا کند، می باشد ولی نمی توانند این کار را بکنند. 

وی گفت: رهبر انقلاب هشداری دادند که انقلاب اسلامی یک صورت و یک سیرت دارد، صورت همین جمهوری اسلامی است ولی سیرت آن عدالت خواهی، استکبار ستیزی، پیشرفت و عدالت است، اگر نام جمهوری اسلامی بماند ولی محتوای آنها مورد خواست و دلخواه آنها باشد حتی اگر یک معمم در راس این نظام باشد آنها مخالف نظام جمهوری اسلامی نخواهند بود. 

7401/ 6133/



به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی، ایشان در جلسه ای صمیمی با نخبگان و سران طایفه مکوندی در اهواز دیدار کردند.

در این جلسه که به همت برخی از بزرگان طایفه "مکوند" برگزار گردید جناب آقای دارابی، دکتر زارع، جناب آقای مکوندی از مدیران مناطق نفت خیز جنوب و جناب مهندس مکوندی طی سخنانی، به تاریخچه پر افتخار عشیره مکوند، وسعت جغرافیایی استقرار این طایفه محترم، تاریخچه خوزستان و نقش خوزستان در انقلاب و دفاع مقدس و مشکلات امروز خوزستان و مردم این استان شهید پرور اشاره کردند.

نخبگان طایفه بزرگ مکوند همچنین  به انتخابات مهم پیش رو مجلس خبرگان رهبری اشاره کردند  از حضور آیة الله کعبی در جمع تشکر کرده و ابراز محبت نمودند.

آیة الله کعبی نیز ضمن سخنانی از برگزاری این جلسه تشکر کردند.

گزیده سخنان آیة الله کعبی در جمع نخبگان و بزرگان طایفه مکوند به این شرح است؛

قال تعالی: « ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻳَﺄﻣُﺮُﻛُﻢ ﺃَﻥ ﺗُﺆَﺩُّﻭﺍ ﺍﻷَﻣﺎﻧﺎﺕِ ﺇِﻟﻰٰ ﺃَﻫﻠِﻬﺎ ﻭَﺇِﺫﺍ ﺣَﻜَﻤﺘُﻢ ﺑَﻴﻦَ ﺍﻟﻨّﺎﺱِ ﺃَﻥﺗَﺤﻜُﻤﻮﺍ ﺑِﺎﻟﻌَﺪﻝِ ۚ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻧِﻌِﻤّﺎ ﻳَﻌِﻈُﻜُﻢ ﺑِﻪِ ۗ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻛﺎﻥَ ﺳَﻤﻴﻌا بصیرا.»


در آغاز سخن از اینکه توفیق شد در جمع صمیمی خاندان و ایل غیور و پر افتخار مکوندی به دعوت عزیزان حاضر شوم خدا را سپاس می گویم. جلسه خیلی ارزشمندی است و من مترقب بودم که در این جلسات شرکت کنم و موقعی هم که دعوت کردند با کمال میل پذیرفتم و احساس همدلی و همزبانی و یکی بودن با افراد جمع دارم چون خودم را فرزند عشایر می دانم.

 عشایر ویژگی های مشترکی دارند. خوزستان هم استان عشایری بلکه کشور، کشور عشایری است امام رحمة الله علیه می فرمودند: عشایر ذخائر انقلابند. بنده می خواهم اضافه کنم عشایر ظرفیتهای پایان ناپذیر انقلابند که در خط اول میدان اقتصاد، فرهنگ، جهاد و دفاع و هم میدان سازندگی و تلاش برای ساخت و آبادانی ایران اسلامی و حفظ این مرز و بوم هستند و سابقه عشایر خصوصا عشایر خوزستان نشان می دهد که سابقه پر افتخاری در مبارزه با استثمار و استعمار دارند و استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی مرهون حضور عشایر در صحنه انقلاب اسلامی است و این خیلی معلوم است و شهدای عشایر هم شاهد این مطلبند.


یک عشایری نمی تواند تحمل کند که سیر باشد و همسایه اش گرسنه. یک عشایری نمی تواند تحمل کند که کشورش در خطر باشد اما شب راحت بخوابد.

یک عشایری تبعیض و درد دیگران را نمی تواند تحمل کند و خودش در راحتی باشد.

عشایر مسئولیت پذیرند و اهل غیرتند



عشایر ویژگی هایی دارند؛ 

فطرت پاک، صمیمیت و صفا، پیوند و ارتباط طبیعی و صمیمی و بدون سازمان و تشکیلات رسمی، خود به خود ارتباط دارند و اسلام هم دین اجتماعی است. عشایر اهل همدلی و همدردی و مواساة و برادری هستند.

من فکر نمی کنم که عروسی ها و مراسم جشن عشایر و عزاداری های آنها جاهای دیگر پیدا شود. این چیز خیلی خوبی است و ترجمه همان شعر سعدی است:

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار.

یک عشایری نمی تواند تحمل کند که سیر باشد و همسایه اش گرسنه. یک عشایری نمی تواند تحمل کند که کشورش در خطر باشد اما شب راحت بخوابد.

یک عشایری تبعیض و درد دیگران را نمی تواند تحمل کند و خودش در راحتی باشد.

عشایر مسئولیت پذیرند و اهل غیرتند.

باغیرت عشایری و غیرت خوزستانی و همت ملی و عزم انقلابی و روحیه جهادی می توانیم ایران عزیز را آباد کنیم و مشکلات را پشت سر بگذاریم و خوزستان را با وحدت و همدلی و برادری و بدون توجه به حساسیت های کاذبی که بعضی ایجاد می کنند با روحیه برادری، فارغ از جناح بازی و قوم بازی و امثال اینها کنار هم بسازیم و پیش ببریم .


بعد از این مقدمه چند نکته مایلم عرض کنم.

نکته اول؛ مبنای قدرت در اسلام و نظام اسلامی الهی است اما ساخت قدرت مردمی است. مردم سازندگان حقیقی قدرتند و نظام اسلامی پای رأی مردم ایستاده است.

از اول انقلاب تا حالا هر که را مردم خواسته اند از صندوق ها نتیجه گرفته اند و هر که را نخواسته اند انتخاب نکرده اند. انتخاب مردم واقعی است و مردم در انتخابات احساس قدرت حقیقی می کنند لذا طبیعی است که مطالبه گریشان در انتخابات گل کند و این یک امر واقعی است و نظام ما هم نظام مردمی است.

همه مسئولان نظام از رهبری تا رئیس جمهور تا وزرا و مدیران ارشد کشور یک بار تا چند بار انتخاب شدن توسط مردم را تجربه کرده اند.

قبل از انتخابات کسی نبودند و بعد از انتخابات آمدند در عرصه و مدیر و مسئول شدند.

پلکان ترقی و پیشرفت در مسئولیتها از انتخاب مردم شروع شده ولو الآن کسی مسئولیت انتصابی داشته باشد.

بنا براین انتخابات خیلی جدی، واقعی و تأثیر گذار است.

انتخاب هم حق است و هم تکلیف.

حق است از آنجا که خدا، مکتب و نظام اسلامی این حق را به تک تک شهروندان نظام اسلامی داده است. تکلیف است چون این نظام ما نظام اسلامی است و نظامی است که بر اساس شرع  تاسیس شده است و انتخابات تاثیر دارد در آینده کشور و این معلوم است.

بنابر این مشارکت حد اکثری، یک مشارکت اثر ساز حقوقی در سرنوشت کشور است.

ما به رأی مردم افتخار می کنیم و شاکر این نعمت الهی هستیم و ملت ولی نعمت حقیقی ما هستند. و احترام مردم به امثال من طلبه به خاطر عمامه و تاج رسول الله است و اگر نه ما خودمان به خودی خود ارزش نداریم.

لذا اگر خدا توفیقمان دهد ما افتخارمان این است که خادم شرع و خادم ملت و سرباز اسلام و سرباز ولایت و رهبری باشیم. رهبر عزیز و فرزانه مان امروز باعث افتخار فزاینده و پیشرفت کشور در همه عرصه ها شده و این باعث بیشتر شدن مسئولیت ما است که خواستم در ابتدا خدمتتان بگویم.

آیه ای که تلاوت شد امامت الهی را یک امانت بیان می کند و حکومت را نیز یک امانت تبیین می کند


.

سوگمندانه خدمتتان می گویم: مشکل خوزستان پراکندگی و تفرقه در میان نخبگان اجرایی، حزب بازی و جناح بازی، استفاده از استان به عنوان پلکانی برای پست و مسئولیت های دیگر و گروه بازی های داخلی است.

مردم محروم ما همراه هستند و همه اقوام هم به خوبی در کنار هم زندگی می کنند. مشکل مدیریت است و این مشکلی است که به خوبی حس می کنم و لمس می کنم.


خدا رحمت کند امام راحل را که می فرمود حکومت یک امانت الهی در دست ما است.

قدرت و حکومت و نظام اسلامی بر پایه عدالت و حق باید باشد.

قدرت، ابزاری  است برای خدمت و هدف نیست.

مجلس خبرگان مجلس ولی فقیه است و ولی فقیه هم امام نیابی است و رهبر انقلاب اسلامی است علاوه بر رهبر کشور اسلامی که وارد این بحثها نمی خواهیم بشویم.

نسبت به انتخابات خبرگان و حوزه استان خوزستان، من فکر می کنم خوزستان هم شخصیتهای کشوری و جهانی و ملی دارد و شخصیتهای نظام در تهران هم شخصیتهای ارزشمندی در استان.

خوزستان از لحاظ منابع طبیعی، منابع انسانی، روحیه های حمیت و کرامت و ارزش چیزی کم ندارد.


 سوگمندانه خدمتتان می گویم: مشکل خوزستان پراکندگی و تفرقه در میان نخبگان اجرایی، حزب بازی و جناح بازی، استفاده از استان به عنوان پلکانی برای پست و مسئولیت های دیگر و گروه بازی های داخلی است.

مردم محروم ما همراه هستند و همه اقوام هم به خوبی در کنار هم زندگی می کنند. مشکل مدیریت است و این مشکلی است که به خوبی حس می کنم و لمس می کنم.

راه چاره برای مشکلات خوزستان تصمیمات استراتژیک است. خوزستان ظرفیت دارد که قطب فرهنگی، قطب صنعتی و قطب کشاورزی بشود.

خوزستان جلگه است و از لحاظ کشاورزی حد اقل پنج  ملیون هکتار زمین حاصل خیز برای کشاورزی دارد. و نه پنج رودخانه بلکه هفت رودخانه دارد؛ زهره، کارون، مارون، اروند، دز، جراحی، کرخه.

اینقدر زمین حاصلخیز جلگه ای.

در دوران بنی عباس و زمان خلافت هارون الرشید، کل حکومت هارون الرشید، که در کل آسیای غربی یا خاورمیانه امروز و آسیای مرکزی بود، دو سوم مالیات و خزانه دولت از مالیات گندم خوزستان تأمین می شد.

اینقدر اینجا زمین حاصلخیز دارد. 

خداوند به طور طبیعی، هفت رودخانه و این قدر زمین جلگه ای حاصلخیز و این همه نیروی انسانی و منابع طبیعی اینجا قرار داده است. اگر تصمیم استراتژیک خوزستان از لحاظ معیشتی این باشد که گندم محور شود همه مأمور شوند به کشت گندم و دولت هم واقعا این زمین ها را تقسیم کند و از کشاورزان حمایت کند، ظرفیت کار چهار ملیون نفری در کشاورزی وجود دارد و این را محاسبه کرده ام و دفعی نمی گویم .

طبق این راه کار از لحاظ خودکفایی گندم هم مشکلی نخواهیم داشت بلکه گندم صادر می کنیم و مشکل زیست محیطی نیز حل می شود. تالاب ها هم احیاء می شوند اما به شرط اینکه آبهای خوزستان بر مبنای تصمیم استراتژیک به جای کشیده شدن به استانهای دیگر، خوزستان را آباد کنند.

دوما به جای نیشکر که هر کیلوی آن آب زیادی مصرف می کند گندم بکارند که مصرف آب زیاد لازم ندارد. به جای گرفتن زمین مردم و تبدیل آن به زمین دولتی و واگذاری آن به یک شرکت دولتی، این زمینهای دولتی را باید به ملت بدهند.

اینها صحبتهای امروز بنده نیست پانزده سال پیش و در همان آغاز این صحبتها را داشته ام اما متاسفانه مسئولین خوزستان به شکلی پیش برده اند که امروز وضعیت به این شکل است.

بنده وظیفه اجرایی ندارم و تخصصم هم اینگونه بحثها نیست اما به مجلس خبرگان پیشنهاد دادم که یکی از وظایف رهبری تعیین سیاستهای کلی نظام است و یکی از سیاستهای دیگر رهبری نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام است. طرحی پیشنهاد دادم که طبق این طرح برای اجرای سیاستهای کلی نظام، مجلس خبرگان رهبری بتواند دبیرخانه هایی فعال کند در استانها و از طریق فعال کردن دبیرخانه های استانی خبرگان بتواند اشراف داشته باشد بر روند توسعه استانها. متاسفانه  به دلایلی طرحمان تصویب نشد.

در بخش صنعتی و فرهنگی وضعیتی شبیه به بخش کشاورزی داریم که ذکر گردید.

از ظرفیت عشایر باید به جای جدالها و اختلافات برای پیشرفت استفاده کنیم و فرهنگ ها ارتقا پیدا کنند.







به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی؛  عصر دیروز نشست مبلغین طرح مهاجر به همت دفتر تبلیغات اسلامی استان خوزستان در محل همایشهای دفتر مدیریت حوزه علمیه خوزستان برگزار گردید. آیة الله کعبی ضمن حضور در جمع سی تن از مبلغین طرح مهاجر سخنرانی خود را با موضوع ولایت فقیه ایراد کردند. نوشتار زیر، متن کامل سخنرانی آیة الله کعبی در جمع طلاب مبلغ طرح مهاجر دفتر تبلیغات استان خوزستان است:

بسم الله الرحمن الرحیم 
الحمدالله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطییبین الطاهرین
لا سیما بقیة الله في الأرضین 
قال تعالی في محکم کتابه و منیر خطابه في سورة محمد:
ﺇِﻥﺗَﻨﺼُﺮُﻭﺍﺍﻟﻠَّﻪَﻳَﻨﺼُﺮْﻛُﻢْﻭَﻳُﺜَﺒِّﺖْﺃَﻗْﺪَﺍﻣَﻜُﻢْﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍﻓَﺘَﻌْﺴًﺎ ﻟَّﻬُﻢْﻭَﺃَﺿَﻞَّ ﺃَﻋْﻤَﺎﻟَﻬُﻢْﺫَﻟِﻚَ ﺑِﺄَﻧَّﻬُﻢْﻛَﺮِﻫُﻮﺍ ﻣَﺎ ﺃَﻧﺰَﻝَﺍﻟﻠَّﻪُ ﻓَﺄَﺣْﺒَﻂَﺃَﻋْﻤَﺎﻟَﻬُﻢْ ﺃَﻓَﻠَﻢْ ﻳَﺴِﻴﺮُﻭﺍﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِﻓَﻴَﻨﻈُﺮُﻭﺍ ﻛَﻴْﻒَﻛَﺎﻥَ ﻋَﺎﻗِﺒَﺔُﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻣِﻦﻗَﺒْلهم.

خوب، در آغاز سخن از اینکه توفیق شد خدمت شما سربازان حضرت بقیة الله که به عنوان مهاجر إلی الله مستقرید در خطهای اول تبلیغ اسلام و معارف اهل بیت خدا را سپاس می گویم و از برادران مکرم و معزز دفتر تبلیغات اسلامی استان خوزستان به ویژه حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای دبیری و سروران محترم همکارشان و اساتید معظم تشکر می کنم که خدمت مخلصانه دارند انجام می دهند و بنده به شما تبریک می گویم که چنین توفیقی پیدا کرده اید.
بنده بدون مبالغه خدمتتان می گویم و بدون هیچ تعارف اگر من هم می توانستم و شرایطم اجازه می داد که در یک روستای مورد نیاز مستقر شوم و تبلیغ کنم همین کار را می کردم و یک فرصت بسیار مهمی برای شما است و بنده واجب تر از این در تبلیغ نمی دانم.
خداوند تبارک و تعالی اگراخلاص باشد و نیت تبلیغ دین خدا کمک می کند «یا ایها الذین آمنوا إن تنصروا الله ینصرکم.» نصرت خدا هم به نصرت دین خدا است. امیرالمومنین هم در نهج البلاغة می فرماید که إن الله قد تکفل بنصر من نصره و اعزاز من أعزه. یعنی خدا خودش به عهده گرفته که کارهای کسی که به خدا کمک می کند را پیش ببرد.
لذا من به شما تبریک می گویم و تشکر می کنم که قبول دعوت را به عهده گرفته اید و لو توأم با همه سختی هایی که همراه تبلیغ هست و شما تحت ولایت خدا هستید و خدا خودش کارهای شما را به عهده می گیرد.

نظامهای حکومتی

موضوع سخنی که برادران به بنده پیشنهاد کرده اند بحث ولایت فقیه است.
ولایت فقیه شعبه ای از ولایت ائمه است. بنده می خواهم نظریه سیاسی اسلام را از دیدگاه فریقین ابتدا بیان کنم بعد گریز بزنم به ولایت فقیه با همین رویکرد که شما هم بتوانید به بعضی از شبهات این جریان معاند پاسخ دهید البته با وقت کمی که داریم.
می دانید که نظامهای حکومتی چند دسته تقسیم می شوند؛ استبدادی، اشرافی و دموکراسی. 
استبدادی حکومت فرد است و فرد می شود قدرت مطلقه و صاحب اختیار مطلق مردم. حالا چه به نام پادشاهی مطلقه که خیلی از این رژیمهای منطقه پادشاهی مطلقند یا شبه پادشاهی به اسامی متعدد.
مدل دوم حکومتها، مدل اشرافی است. اشرافی یعنی یک طبقه و یک گروه که اینها تافته جدا بافته اند و حاکم به دنیا می آیند، اشرافی زاده اند و اینها زمام امر را به دست می گیرند. خانواده پادشاهی، نه شخص پادشاه مثل حکومت عربستان سعودی که الآن به آن الأسرة المالکة خانواده پادشاهی می گویند. یا مثل انگلیس که نظامش در اصل نظام اشرافی گری بوده  و نظام فئودالها بوده بر پایه زمین حکومت بوده و بعدا تبدیل شد به دوموکراسی و تا حالا هم مجلسی هست به نام مجلس لردها، تافته جدا بافته. و آنهایی که از شکم مادرشان حاکم به دنیا می آیند.
احترام خودشان را دارند و چون وابسته به فلان خانواده اند پس باید حکومت کنند. این را حکومت اشرافی می گویند و به زبان انگلیسی "اریستوکراسی".
مرکب از دو واژه "اریستوا" یعنی شریف و شریف زاده و "کراتیو" یعنی حکومت و حکومت اشراف.
 در هر حال اینها متمایز از مردمند و دارای عنوانی جدا به عنوان حاکمند.
دسته سومی از حکومت ها هستند که ما در زمانمان مبتلا هستیم به این حکومت ها که حکومت های دوموکراسی نام دارند. 
تعریفش هم این است؛ حکومت مردم بر مردم به وسیله مردم که این بزرگترین دروغ تاریخ است. حالا کار نداریم به دروغ بودنش اما از لحاظ اسمی گفته می شود حکومت مردم به وسیله نمایندگان ملت این را "دوموکراسی" می گویند. چون هر کدام از این مدلها، امروز مبتلی به هست اما حکومتی که جهان امروز به آن مبتلی است حکومت "دوموکراسی" است.
حکومت دوموکراسی مبتنی بر نظریه قرارداد اجتماعی است. گفته می شود: همان طور که مردم در زمینه خرید و فروش قراردادی با هم می بندند در زندگی اجتماعی حکومت را از طریق مجلس و نمایندگان ملت واگذار می کنند به یک عده
آنها هم وکیل مردمند و حکومت هم وکیل مردم است.

مدل حکومت اسلام

سوالی که مطرح است این است: که آیا اسلام مدل حکومتی هم دارد یا حکومت را واگذار کرده است به بشر؟ چه استبدادی، چه اشرافی، چه دوموکراسی.
آیا اسلام مدل حکومتی هم دارد و در مورد حکومت هم فکری کرده است یا نه؟ 
پاسخ ما مثبت است. می گوییم بله، در اسلام مدل حکومتی وجود دارد و به حکومت هم فکر شده و مدل حکومت اسلام، مدل حکومتی است که به آن ولایت یا نظام ولایی می گوییم.
نظام ولایی نه استبدادی است و نه اشرافی است و نه دوموکراسی لیبرال. ویژگی های خاص خودش را دارد.
و ولایت به زبان اصول فقهی خودمان یک "تاسیس شرعی" است و یک "حقیقت شرعیه متأصله" است.
یعنی همانطور که شما در مورد "صلاة" بحث می کنید که این حقیقت شرعی دارد یا ندارد.
نظام حکومتی ولایی قبل از اسلام وجود نداشته است. بعد از اسلام هم در هیچ کدام از ملل و نحل و نظامها وجود ندارد. یکی از القاب مهم پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی که به این لقب می نازیم "ولی امر مسلمین جهان" است. پیامبر هم ولی امر بود و امام بود. پیامبر هم نبی است که از خدا به او خبر می دهند. یخبر عن الله هم رسول است که کتاب قانون آسمانی دارد و هم امام است یعنی رهبر مسلمین است و زمامدار است.

 حکومت ولایی سنت پیامبر است

سوالی که مطرح است؛ این ولایت و این زمامداری و این زعامت پیامبر بر مسلمین، آیا بر اساس رأی شخصی است یعنی پیامبر مستبدانه حکومت کرد؟ نه. آیا بر اساس یک شرافت ذاتی و آن بعد ولایت تکوینی او است؟ پاسخمان باز منفی است. پیامبر ولایت تکوینی دارد. شرافت ذاتی دارد. ائمه هم ولایت تکوینی و شرافت ذاتی دارند اما حکومت یک امر اعتباری است و یک امر جعلی  و قرارداده شده است. امورات جعلی؛ مثل معاملات و عقد ازدواج و در حقیقت فقه مجعولات شارع است. حکومت هم جزء مجعولات شارع است و ربطی به شرافت ذاتی ندارد.
خوب، حالا که ربطی به شرافت ذاتی ندارد و جعلی است آیا یک نوع دوموکراسی است؟ آیا مردم پیامبر را به عنوان حاکم انتخاب کردند و قبل از انتخاب مردم امر و نهی پیامبر اعتبار نداشت؟ پاسخ منفی است.
 به دلیل آیات فراوان. به دلیل « انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون»
به دلیل: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.» به دلیل: «ما کان لمومن و لا  مومنة إذا قضی الله و رسوله امرا أن یکون لهم الخیرة من أمرهم.» به دلیل: «یقولون هل لنا من الأمر شیئ قل ان الأمر کله لله»
می خواهیم بگوییم: که پیامبر ولی بود یعنی خداوند تبارک و تعالی همانطور که نماز را جعل کرد و فرمود: «اقم الصلوة لذکري» و «اقیموا الصلوة» همانطور که ذکات را جعل کرد و فرمود: «توا الزکات» همانطور که حج را تاسیس کرد و فرمود:« لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا»
همین خداوند تبارک و تعالی برای تمشیت امور سیاسی و اجتماعی جامعه یک حاکم و یک رهبر و یک زعیمی قرار داد که اسمش در اصطلاح ولی امر و ولی مسلمین است. نحوه و نوع حکومت پیامبر، حکومت ولایی بود. این مدل ولایی به تعیین من الله لا بتعیین من البشر است. 

سوال: آیا این ولایت پیامبر و زعامت سیاسی اجتماعی پیامبر که گفتیم نه استبدادی  نه اشرافی و نه دوموکراسی است. آیا این فقط خاص دوران پیامبر است و تمام؟
یکی از نزاعهایی که بین مسلمین در گرفت متاسفانه همین است.
چگونه این نزاع در گرفت؟ عده ای آمدند به پیامبر عرض کردند: گفتی نماز بخوانیم خواندیم. روزه بگیرید گرفتیم حج و زکات قبول کردیم حالا که می گویید ابن عم شما بعد از شما ولی شود این از خودتان است یا از خدا؟ اگر از خودتان است قبول نداریم اگر از خدا است بگو صاعقه نازل شود. «سئل سائل بعذاب واقع»

معلوم می شود که این جریان خیلی مهم است و به همین دلیل آن آیه نازل شد که نه این یک جریان مستمری است «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدي القوم الکافرین»
ولایت باید استمرار پیدا کند. خوب گوش کنید یک جمله کلیدی می خواهم بگویم که همه اینها مقدمه این جمله کلیدی است: ولایت و نظام ولایی و حکومت ولایی سنت پیامبر است.
یعنی اگر از ما پرسیده شود اخذ به سنت پیامبر حکمش چیست؟ می گوییم واجب. خوب، این سنت پیامبر ممکن است سنتهای اخلاقی باشد سنتهای فرهنگی باشد سنتهای اجتماعی باشد سنتهای امنیتی باشد سنتهای مربوط به اکل و شرب و اقتصادی باشد و ممکن است سنت حکومت نیز باشد.
این اطلاقی که در روایت هست؛ فمن ترک سنتي فلیس مني. جای سوال دارد ما هی سنة رسول الله في الحکم؟ پیامبر چگونه حکومت می کرد؟ و چه مدل حکومتی داشت؟ همه مسلمین اتفاق نظر دارند. به اجماع مسلمین و ضرورت اسلام که رسول اکرم در مدینه منوره حکومت تشکیل داد. هیچ مسلمانی مخالف این نیست. اگر کسی مخالفت کند که پیامبر در رأس حکومت اسلام باشد و در مدینه حکومت تشکیل داده از دایره اسلام خارج می شود سنیا کان او شیعیا و کسی جرأت نمی کند چنین ادعایی کند.
بله، یک نفر سال 1923میلادی قاضی "الازهر" بود به خاطر اینکه علیه دولت عثمانی بود و مدل دولت عثمانی دولت خلافت بود و طرفدار دولتهای ملی بود کتابی نوشت به نام "الإسلام و اصول الحکم" بعد جرأت کرد از این چیزها بگوید که بگوید مدل حکومت در اسلام وجود ندارد و یک امر وضع شده بشری است.
"الازهر" هم حکم ارتدادش را داد و از ازهر و لباس قاضی هم اخراجش کردند.
می خواهم بگویم که این امر که پیامبر حکومت تشکیل داد و حکومتش هم در مدینه بود و ایشان در رأس حکومت بود این متفق علیه است.
حالا بر اساس این اتفاق می خواهیم بگوییم این مدل حکومت پیامبر چه بود؟ بحثمان این است. 
باز نگاه کنیم به تاریخ.
 ولایت بود نه چیز دیگر. حکومت ولایی سنت پیامبر است. بنده این را می خواهم جا بیافتد. به عبارت دیگر؛ بیعت مردم با پیامبر که می فرماید: «ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم»  مشروعیت نمی دهد به پیامبر بلکه بیعت یک تاکیدی است بر اطاعت از پیامبر و قبل از بیعت و بعد از بیعت تاثیر در ولی بودن پیامبر ندارد.
کسی که این ولایت را ترک کند سنت پیامبر را ترک کرده است. می خواهم بگویم که ولایت به عنوان یک مدل حکومتی سنت پیامبر است. یعنی حتی اگر ما حدیث غدیر نداشتیم و مسائل مربوط به دفاع فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولایت را نداشتیم باید سوال کنیم: من هو الولي المعین بعد رسول الله؟ یعنی تعیین ولی یک امر حتمی است و این اصلا خارج از سنت پیامبر اکرم نیست خدا باید ولی تعیین کند یعنی قانون خدا این است و این ولایت جریان مستمری است.

نظام قبیله

در سقیفه چه اتفاقی افتاد؟ در سقیفه گفتند: هرچه بوده گذشت ما قبل از اسلام نظام حکومتی داشتیم به نام نظام قبیله، "دولت قبیله" در این دولت قبیله کسی به نام شیخ عشیره می شد رییس قبیله و رییس حکومت و آنها در جایی به نام "دار الندوة" انتخاب می شدند. آنجا می نشستند در اتاق مشورت بعضا شیخ قبیله را هم انتخاب می کردند.
گفتند اسلام با بعثت شروع شد و با رحلت پیامبر بحث حکومت پیامبر تمام شد و حالا خودمان باید بر اساس نظام "شیخوخیت" باید بنشینیم و حاکم را انتخاب کنیم.
"سقیفه" محلی بود برای انتخاب شیخ عشیره. گویی اینکه اسلام هیچ گونه نظام سیاسی اجتماعی نداشت.
پیامبر شیخ المشایخ بود و بعد از او دنبال انتخاب شیخی هستند.
در حالی که پیامبر ولی بود  این ولی منصوب من الله بعد از او باید میدیدند کیست.
نظام حکومتی در عصر غیبت

جدای از این بحث اعتقادی که شما همه بلدید و چیزی اضافه نشد و فقط گفتم ولایت و حکومت سنت پیامبر است و این سنت باید استمرار پیدا کند. «فمن رغب عن سني فلیس مني»
ما با همین منطق، می گوییم در عصر غیبت این نظام حکومتی باید پا بر جا باشد و ما باید حاکمی داشته باشیم. یا باید برگردیم به حکومتهای بشری که این تنازل از اسلام است همانگونه که الآن ما نمی توانیم بگوییم نماز و روزه و حج و ذکات تمام شدند، نمی توانیم بگوییم امر حکومت پایان یافت. امر حکومت باید استمرار پیدا کند.
چه کسی در رأس حکومت قرار بگیرد؟ 
طبق نظریه ولایت، امام معین من الله. این امام معین من الله که در پس پرده غیبت است این به این معنی نیست که امر حکومت پایان پیدا کند. باید کسی به نام "نائب" جای او قرار بگیرد که ما به او ولی فقیه می گوییم.
ولی فقیه حاکم حکومت نیابی امام معین من الله تبارک و تعالی است.

نظام حکم اهل تسنن

خوب، اهل تسنن چه می گویند الآن؟ آیا قائل به نظام استبدادی یا نظام اشرافیند؟ یا نظام دوموکراسی لیبرال را قبول دارند؟
پاسخ این است که هیچ کدام.

کتابی هست به نام "احکام سلطانیة" اثر "ماوردی"
ماوردی "شافعی" است. یک آقای دیگری به نام "فراء" مالکی تعلیقه ای هم بر این کتاب زده است. حنابله و حنفی ها هم به این نظریه قائلند و احکام سلطانیه قرن دوم، سوم نوشته شده است و کتاب فقه حکومت سنی ها است و درس هم داده می شود.
این کتاب بابهای مختلفی دارد و باب اول این کتاب عنوانش این است: باب عقد الإمامة. یعنی امامت چگونه منعقد می شود. یعنی گویی قرارداد و همان که گفتیم مجعول است.
آنجا تعریفی از امامت می دهند که تعریفش شبیه به تعریف شیعه است؛ الإمامة موضوعة لخلافة النبوة لحراسة الدین و سیاسة الدنیا.
یعنی امامت وضع شده به عنوان جانشینی پیامبر برای پاسداری از دین و مدیریت شؤون دنیا.
ما در کتابهامان می گوییم رئاسة عامة لأمور الدین و الدنیا لشخص إنساني نیابة عن النبي.
اگر خوب دقت کنید دو تعریف شبیه به همند و هم افقند.
سوال: شرایط این امام چیست؟
آقایان اهل تسنن در این کتاب احکام سلطانیه می گویند امام باید این شروط را داشته باشد:
یک: أن یکون مجتهدا بالاحکام و النوازل. احکام یعنی احکام شرعی. نوازل جمع نازله است. نازله یعنی مسائل مستحدثه و جدید.
باید مجتهد باشد به مسائل قدیم و جدید.
دو: أن یکون عادلا متقیا. عدالت و تقوا داشته باشد.
سه: أن یکون ذا نجدة. یعنی ظرفیت بسیج امت برای مسائل اسلام را داشته باشد و شجاع باشد.
خوب بنده سوال می کنم؛ اینها را بگذارید کنار هم. علم و اجتهاد و عدالت و تقوا هم باید داشته باشد. مدیریت و مدبریت هم باید داشته باشد. آیا ما چیز دیگری درباره ولایت فقیه غیر از اینها میگوییم یا همین است؟
سوال: پس چگونه معروف است که سنی ها می گویند هر کسی در رأس حکومت قرار بگیرد حتی اگر ظالم باشد اطاعتش واجب است.
 هر چند ما معتقدیم اطاعت از جائر از گناهان کبیره است. اما باید گفت این از دیدگاه سنی ها بحث درستی است.
و منافات ندارد با قولشان در مورد امامت فقیه. آنها می گویند در رأس باید فقیه باشد اما اگر فقیه نشد چه کنیم؟ آیا باید انقلاب کنیم علیه حکومت یا باید از حکومت اطاعت کنیم؟ می گویند باید اطاعت کنیم حتی اگر ظالم باشد. نه اینکه مشروع است حکومت حتی اگر ظالم باشد بلکه اطاعت از حکومت حتی اگر در رأس حکومت یک ظالم باشد و می گویند انقلاب کردن بر علیه حاکم جائز نیست.
این حکم ثانوی است. به حکم اولی آنها هم قائلند به امات و رهبری فقیه اما به حکم ثانوی خیر.
خوب سوال؟ این امام اهل سنت که با این خصوصیات حاکم باشد را چه کسانی معین می کنند؟

تفاوت اهل حل و عقد با  خبرگان

آنها می گویند اهل حل و عقد. اهل حل و عقد افراد با نفوذ و اکابر قوم و بزرگان قوم هستند. تفاوت خبرگان در نزد ما و اهل خبره با اهل حل و عقد نزد آنها چند مورد است.
اولا اهل حل و عقد افرادی هستند که حکومت فعلی دستشان است و نفوذ کلمه دارند قدرت دستشان است اما در مجلس خبرگان قدرت فعلی یا قدرت آینده شرط نیست.پس در اهل حل و عقد قدرت فعلی شرط است اما در مجلس خبرگان قدرت شرط نیست.
دو: در اهل حل و عقد اجتهاد شرط نیست اما در مجلس خبرگان اجتهاد شرط است.
سه: اهل حل و عقد از لحاظ تعداد تعداد شرط نیست چقدر باشد و هرچقدر افراد با نفوذ باشد مورد قبول است اما در مجلس خبرگان تعداد و افراد مد نظر نیست و کارشناسی به جای تعداد مهم است.
یعنی اهل خبره باید باشند و در اصول فقه می خوانیم «حجیت قول اهل خبره» کارشناس باشد. در حالی که در اهل حل و عقد کارشناسی شرط نیست.
تفاوت بعدی؛ اهل خبره در نظام جمهوری اسلامی باید منتخب مردم باشند اما در اهل حل و عقد انتخاب مردم شرط نیست بلکه قدرت نقش آفرین است.
در اهل خبره نظرشان بر اساس شهادت شرعی است اما اهل حل و عقد نظرشان بر اساس تشخیص فردی و صاحب کار بودن و صاحب نظر بودن است.
پس اهل حل و عقد ماهیتا با خبرگان متفاوت است.
این مورد را اینطور توضیح دادیم چون مجله ای که در مورد امامت می نویسند و متاسفانه با مسائل انقلاب زاویه دارند. کسی در آن مجله مقاله ای در مورد اهل حل و عقد نوشته بود و بعد در پرانتز نوشته بود خبرگان امت تا مقایسه کند سقیفه را با خبرگان در حالی که خبرگان طریقی است برای تحقق نظام ولائی.
سقیفه طریقی است برای جدایی از نظام ولایی. سقیفه آغازی است برای سوکولاریسم در اسلام. خبرگان آغازی است برای بازگشت به پیام غدیر در اسلام.

یکی از نعمت های در زمان ما این است که پیام غدیر به برکت ولایت فقیه زنده شد. ولایت فقیه پرتویی از پرتوهای پیام غدیر است و مجلس خبرگان معبر و طریقی به این سمت است.
این بحث که گذشت و  گفتیم ریشه قرآنی زیادی دارد. از میان آیات فراوان آیه ای را می خوانیم و توضیح میدهیم به عنوان آیه حکومت اگر کسی پرسید که آیا در قرآن کریم آیاتی هست که سوکولاریسم و جدایی دین از سیاست را نفی کند؟ باید بگوییم بله.
اگر بپرسند آیا آیاتی هست که در مورد حکومت انبیا و ائمه و حتی علما که در رأس حکومت باشند صحبت کنند باید بگوییم بله
نه تنها آیه هست بلکه ادله هم در آیه بیان شده است.
به آیه 44 سوره مائده اشاره می کنیم؛
انا انزلنا التورات فیها هدی و نور. خداوند تبارک و تعالی تورات را به عنوان کتاب خدایت و نورانیت فرستاده است.
اصلا دین برای هدایت و نورانیت و قداست آمده است. اما آیا این هدایت و نورانیت و قداست منافاتی دارد با حکومت که یک امر عرفی است؟ پاسخ این است که خیر.
 «إنا أنزلنا التورات فیها هدی و نور یحکم بها النبیون.» یعنی به وسیله این تورات انبیا باید حکومت کنند. «یحکم» کدام انبیا؟ «الذین اسلموا.» پیامبرانی که تسلیم خدا هستند. مبنای حکومت دینی بندگی خدا است. «للذین هادوا»
برای کسانی که میخواهند هدایت شوند.
سوال: بعد از انبیا چه کسانی باید حاکم باشند؟ 
«انا انزلنا التورات فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادو و الربانیون»
دست دوم که حق حکومت دارند «ربانیون» هستند.
ربانی با ربی فرق می کند. در قرآن اصطلاحی هست به نام ربي « و کاین من نبي قاتل معه ربیون کثیر»
ربيون یعنی سربازان. اما ربانیون یعنی کسانی که در خط رب و پشت سر انبیا حرکت می کنند کهداینجا ربانیون یعنی اوصیای انبیا مثل هارون برای حضرت موسی و مثل امیرالمومنین علی بن ابی طالب برای رسول گرامی اسلام محمد مصطفی.
انت مني بمنزلة هارون من موسی.
این هم طبقه دوم که حق حکومت دارند. الربانیون.
و دسته سوم: و الأحبار. احبار جمع حبر با فته است نه حبر با کسره. حبر با کسره یعنی دوات اما حبر با فتح ح به معنای دانشمند علوم دینی در زمان دین یهود است.
پس این سه دسته حق حکومت دارند؛ انبیا، اوصیا و احبار یعنی علما.
سوال: چرا این سه دسته تنها حق حکومت دارند ؟ و چرا حکومت از نورانیت و هدایت جدا نیست؟ چرا حکومت از دیانت جدا نیست؟ 
«بما استحفضوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء»
این باء باء تعلیل است. باء سببیت است.
 یعنی به دو دلیل حکومت از آن این سه دسته است. 
دلیل اول اینکه انبیاء و اوصیاء و علماء بهتر از هر کسی مسلط به قانون خدا هستند و کتاب الله نزد این علما به ودیعت و امانت گذاشته شده است.
به عبارت دیگر انبیاء و اوصیاء و علماء حقوقدانان و قانوندانان الهی هستند که این قانون الهی نزد آنان به امانت سپرده شده.
دو: «و کانوا علیه شهداء.» 
یکی از القاب پیامبر و علما و رهبران دینی لقب شاهد است. شاهد یعنی حاضر و ناظر. حاضر در صحنه و رهبر عملیاتی. یعنی هدایت می کند. حمایت می کند. نظارت می کند. اشتباهها را تصحیح می کند. فرمان حرکت به جلو هم می دهد. این می شود شاهد. «و کانوا علیه شهداء»
یعنی چون قانوندانان الهی هستند پس نظارت می کنند حمایت می کنند و هدایت می کنند.
بعد می فرماید اما این حکومت دینی دو آسیب ممکن است پیدا کند. خیلی جالب است آیه ای که هم می گوید چرا سیاست از دیانت جدا نیست.
« هدی و نور یحکم بها النبیون»
حکومت از آن چه کسانی است ؟
می گوید انبیاء و اوصیاء و علماء.
به چه دلیل؟ می گوید:  به دو دلیل. چون قانوندان الهی هستند و بهتر از همه می توانند این قانون الهی را اجرا کنند. شاهدند.
حالا آسیب حکومت دینی چیست؟ می گوید: دو آسیب ممکن است به حکومت دینی برسد.
«فلا تخشوا الناس و اخشوني»
ملاحظه کاری نکنید. قانون خدا را اجرا کنید. به خاطر دلخوشی این و آن طوری نباشد کهذقانون خدا را اجرا نکنید. کوتاه نیایید از اجرای قانون خدا. مدارا در اسلام هست اما مداهنه حرام است. «ودوا لو تدهنوا فیدهنون»
مدارا یعنی مردم داری اما مداهنه یعنی کوتاه آمدن از اجرای احکام الهی. مداهنه ممنوع. تساهل و تسامح به معنای کوتاه آمدن از قانون الهی ممنوع.
«و لا تشتروا بآیاتي ثمنا قلیلا»
آسیب دوم حکومت دینی، دنیا طلبی است.
 اینکه آنهایی که در رأس حکومت قرار می گیرند، فرسوده می شوند. خسته می شوند و دنیا طلب می شوند و به فکر خودشان می شوند و از حالت جهاد می افتند.
بعد اینکا است که می فرماید: «و من لم یحکم بما أنزل الله فؤلئک هم الکافرون»
بعد جمع بندی اینطور می شود که حکم بما أنزل الله واجب است. اگر یک عده بگویند اسلام فقط نماز و روزه و حج و امثال اینگونه احکام فقهی است اما حکومت نیست این کوتاه آمدن از اسلام است. مثل «یؤمنون ببعض و یکفرون ببعض»

سوال: آنچه تا اینجا خواندیم مربوط به یهود است و مربوط به دین گذشته است و چه ربطی به اسلام دارد؟ 
به زبان و ادبیات اصولی _ شرع من قبلنا لیس بحجة علینا. 
این حکم تورات است نه حکم اسلام.
پاسخ: اولا _ شرع من قبلنا لیس بحجة علینا اگر ناسخ بیاید اما اگر ناسخ نیامد و امضا شود و ذکر شود در قرآن این حجتی است بر ما.
ثانیا: نه تنها ناسخ نیامده است در مورد این آیه بلکه بلافاصله بعد می فرماید که نسبت به "انجیل" هم همین است. انجیل هم مصدق تورات است. «والیحکم أهل الإنجیل بما أنزل الله»
بعد درمورد قرآن هم همین است. می فرماید قرآن کریم را هم نازل کردیم «بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه»
یعنی آنچه که در تورات و انجلیل آمده است در مورد حکومت مورد تایید قرآن است و قرآن هیمنه دارد بر آن.
«فالحکم بینهم بما أنزل الله و لا تتبع أهوائهم عما جائک من الحق»
تا اینکه در آخر می فرماید: «أفحکم الجاهلیة یبغون و من أحسن من الله لقوم یوقنون»
بعد می فرماید: حکومت دو دسته اند. یا حکومت جاهلی که همان حکومت استبدادی و حکومت اشرافی و حکومت دوموکراسی لیبرال هستند یا حکومت الهی و حکومت الهی، تنها حکومت مبتنی بر ولایت است.
این شد تمام کلام نسبت به این مدل حکومت که مدل حکومت ولایت است و بنده بیشتر از این نمی توانستم بحث کنم و این بحث هنوز در مرحله مقدمات است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی؛ سخنرانی امسال روز دانشجو عضو مجلس خبرگان رهبری در دانشکده فنی حرفه ای شهید چمران اهواز برگزار گردید. این جلسه صبح روز شانزده آذر به مناسبت روز دانشجو در سالن معراج دانشکده فنی حرفه ای با حضور مدیران و اساتید و دانشجویان دانشکده برگزار شد. متن سخنرانی آیت الله کعبی در جمع دانشجویان دانشکده فنی حرفه ای شهید چمران به این شرح است؛


مقدمه

بسم الله الحرمن الرحیم 

الحمدالله رب العالمین 

و الصلوة و السلام علی خیر الأنام المصطفی أبی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین 

توفیقی شد که در آستانه ارتحال پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد مصطفی و سبط اکبرشان امام حسن مجتبی و نیز ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیهم آلاف التحیة و الثناء و در روز دانشجو در جمع شما جوانان عزیز دانشجو آموزشکده فنی و حرفه ای شهید چمران دانشگاه فنی حرفه ای کشور با مدیریت و تدبیر ریاست آقای دکتر علوی و دوست عزیرمان سرور مکرم جناب آقای کوتی به عنوان معاونت فرهنگی و همه مدرسان عزیز و بزرگان خدمتتان برسیم.

فرصت مغتنمی است و بنده در جمع شما گفتنی زیاد دارم و وقت خیلی کم و من از طرف خودم قول می دهم و انشاءالله آقای علوی و آقای کوتی تدبیر می کنند که در یک وقت موسع مثلا دو ساعته بیست دقیقه، نیم ساعت صحبت کنیم سپس به گپ و گفت و گوی دانشجویی با عزیزان بپردازیم و محورهای زیادی می توانیم صحبت کنیم.

یک خاطره

الآن ذهنم رفت طرف "انیستیتو تکنولژی"  که آقای علوی اشاره کردند و بنده خاطره بگم خدمتتان؛

من در محیط انیستیتو تکنولژی در دوران نوجوانی بزرگ شدم. 

قصه اش هم اینگونه است که اولین دوره ای که تحصیلات سه مقطعه شد. ابتدایی، راهنمایی، متوسطه و این فنی حرفه ای ها راه افتادند ما اولین دوره دانش آموز راهنمایی بودیم که باید رشته انتخاب می کردیم یا ریاضی فزیک یا علوم تجربی یا علوم انسانی یا مثلا هنر و امثال اینها و جدیدا هم این فنی حرفه ای ها راه افتاده بود. 

نگاه نکنید که ریش من سفیده عمر زیادی بنده ندارم پنجاه و چهار سالم بیشتر نیست البته در مقایسه با علمای هفتاد هشتاد ساله می گم.

قبل از انقلاب بنده طلبه بودم می رفتم حوزه اهواز و همزمان هم باید مدرسه می رفتیم. معدل ما هم هجده به بالا بود و تب این فنی حرفه ای ها کشور را گرفته بود. 

همانطور که در زمان مصدق دانشجویان تمایل به نفت داشتند و در زمان ما شاید تمایل به هسته ای داشته باشند. آن موقع همه فنی حرفه ای می رفتند و دبیرستانهای فنی حرفه ای هم معدل کمتر از هجده قبول نمی کردند.

 بلاخره ما هم رفتیم در این محیط فنی حرفه ای و کارگاهها و فلز کاری و اینگونه امور را در آن فضا یاد گرفتیم و در آن محیطمان "انیستیتو تکنولژی" بود. محل دانشکده مان هم مقابل بیمارستان شماره دو اهواز بود که الآن شده دانشکده مهندسی و قبل از انقلاب آنجا بود و بزرگان زیادی از معلمان و اساتید دیدیم.

 یادی کنیم از شهدا، آن موقع یکی از شهدای بزرگی که ما حقیقتا در کنار درس طلبیگیمان از ایشان درس و معارف اسلامی خوب یاد گرفتیم شهید "مهرداد مجد زاده" بود. ایشان از افسران و فرماندهان بزرگ فرهنگی استاد خوزستان بودند و از شاگردان بلا واسطه شهید مطهری بودند.

 خدا رحمتشان کند اصول فلسفه و روش رئالیسم قبل از پیروزی انقلاب به ما یاد میداد.

فرصت توسعه خوزستان

این فضا را خواستم بگویم بنده آشنا هستم و این مقدمه را برای این ذکر کردم  که بگویم در دهه چهارم انقلاب اسلامی برای حل معضل اشتغال و حرکت به سمت پیشرفت و عدالت و تحقق الگوی اسلامی، ایرانی پیشرفت، یکی از بهترین اقدامات توسعه آموزشکده های فنی حرفه ای بود و مخصوصا در استان، که ظرفیت دارد تبدیل شود به یک قطب اقتصادی، کشاورزی و یک قطب فرهنگی.

و بدون کار آفرینی معضل اشتغال حل نمی شود و برای کار آفرینی هم سرمایه گذاری بخش خصوصی لازم است و هم نیروی ماهر کار و توانمند و نیروی با سواد و اگر ما نتوانیم بین دانشگاه و صنعت پل بزنیم این مسائل اقتصادی به ویژه در مسیر اقتصاد مقاومتی و خودکفایی و استقلال و آن آرمانهای کلیدی انقلاب اسلامی محقق نمی شود.

فلدا بنده به شما این نکته را می توانم بگویم که شما بهترین رشته ها را انتخاب کردید و هم زمینه کار و هم زمینه پیشرفت تحصیلی و هم زمینه رشد و موفقیت و ابداع و ابتکار را خواهید داشت. خصوصا اینکه استان خوزستان علی رغم مشکلاتی که الآن با آن دست و پنجه نرم می کند الآن فرصتهای توسعه اش اینقدر زیاد است که می تواند به بازار منطقه آسیای غربی تبدیل شود. 

تحقق این بازار منطقه آسیای غربی نیاز به نیروی فاعل و توانمند دارد.

با فعال کردن بخش خصوصی از طریق شماها این ممکن است.

این را به عنوان یک مقدمه عرض کردم و من هم انشاءالله در حد خودم با آقای علوی و آقای کوتی می نشینیم و دوستان دیگر و مسئولین استان هرکمکی که بتوانم انجام دهم از طریق تهران و توسعه آموزشکده های فنی و حرفه ای انجام خواهم

  روز دانشجو روز مرگ بر آمریکا

و اما در مورد روز دانشجو که امروز شانزده آذر و روز دانشجو است؛

می دانید که روز دانشجو در اصل روز مرگ بر آمریکا و مرگ بر استکبار است و روز استقلال و آزادی و استعمار ستیزی است. چون این سه دانشجویی که شهید شدند و روز دانشجو به نام آنها گذاشته شد در اعتراض به سفر "نیکسون" و اینکه ایران نشود پایگاه دشمن و آمریکا نامگذاری گردید.

و حقیقت امر روز خوبی را به عنوان روز دانشجو انتخاب کردند چون دانشگاه منشأ پیشرفت و عدالت است و منشأ تمدن سازی است من برای جا انداختن این مطلب سه چهار جمله کلیدی خدمتتان بیان می کنم؛ 

عناصر تمدن

یک واژه ای هست به نام تمدن.

 تمدن دو عنصر پایه ای دارد. یک: فرهنگ. دو: عمران و آبادانی.

فرهنگ یعنی فکر درست و رفتار مبتنی بر فکر صحیح. حالا در جامعه شناسی دویست و پنجاه تعریف دارد اما عناصر ذاتی فرهنگ این دو است و بر پایه فرهنگ است که تمدن شکل می گیرد.

تمدن امروزی معاصر جهان، بعد از قرون وسطی و در اثر "رنسانس" و جدایی دین از دولت و فرهنگ "لیبرالیسم" و "سوکولاریسم" آغاز شد تا رسید به قرن نوزدهم و بیستم و وضعیت امروز که هرچه بشر دارد از همین تمدن مادی است.

موضع شرق در برابر تمدن مغرب زمین

اما در مقابل این تمدن مادی مغرب زمین، شرقی ها چند موضع گرفتند.

یک دسته، گفتند: برای اینکه ما هم پیشرفت کنیم و متمدن شویم و به نان و نوایی برسیم و توسعه پیدا کنیم باید راه غرب را از فرق سر تادنوک پا دنبال بکنیم. دولتها شدند مزدور غربی ها. نخبگان گمگشته شان دانشگاههای اروپا و آمریکا شد.توده ها سبک زندگی غربی جزء برنامه هاشان شد.

کسانی که دنبال غرب شدند و غرب زده را «تسلیم گرایان» می نامیم. کسانی که دستها را بردند بالا و این شعار را تادند که غرب شش قرن از ما جلوتر است و ما نمی توانیم به نوک پای غربی ها هم برسیم هیچ راهی نداریم.

اینها می گویند: متن توسعه از غرب می گذرد و مبارزه با غرب بی فایده است.

دسته دوم "بنیادگراها" هستند که به انگلیسی به آنها "فوندامنتال" می گویند.

 آنها که می گویند از بن و ریشه باید این تمدن را برچید و طرح نو افکند. نمونه طرفداران این اندیشه دوم کسانی هستند که امروز در جهان، معروف شدند به تکفیری ها و داعشی ها و این اندیشه نابود کننده که می گویند: همه چیزی که غرب تولید کرد به درد بخور نیست. همه را باید نابود کرد و یک نا امنی جهانی در حد وحشی گری باید ایجاد کنیم که جهان به وحشت بیافتد و یک تهدید جهانی خلق شود و بعد ما دولت مطلوب خودمان را تشکیل دهیم تا ببینیم چی میشه خوب این تفکر هم خطرناک است و جوامع انسانی را به بمبست می رساند.
اندیشه سوم و راه حل سوم راه حل میانه است؛ جمع بین تسلیم و غربگرایی و کمی هم دستمایه های ظاهری اسلامی که به اینها می گوییم «طرفداران تعمیر» مثل اینکه چیزی را بخواهند تعمیر کنند. بن و مایه  ریشه این تمدن را غربی می کنند و در صددند که فقط شکل را درست کنند. محتوا غربی بماند و شکل عوض شود. مثل حزب عدالت و توسعه ترکیه یا طراحی هایی که در مالزی و اندولزی و امثال اینها هست و بعضی از کسانی که در ایران اسلامی هم چین اندیشه هایی دارند.
 اندیشه های التقاطی دو گانه. 
موضع انقلاب اسلامی در مورد تمدن غرب

اما انقلاب اسلامی هیچ کدام از این گزینه ها نیست.
 انقلاب اسلامی پروژه تحول و تمدن سازی اسلامی است اما نه تسلیم و نه تخریب و تدمیر و بنیاد گرایی به معنای داعشی و تکفیری و نه تقلید به معنای التقاطی غرب.
پروژه انقلاب اسلامی احیاگری و دین باوری و خود باوری و خود کفایی و استقلال ذاتی است.

خواستن توانستن است

 برای تحقق این پروژه انقلاب اسلامی با شعار "ما می توانیم" حرکت کرد. حد اقل در بخش دانشگاهها، جمعیت دانشگاههای ما را در اول  انقلاب چهل و پنج هزار نفر تا صد و بیست و پنج هزار نفر رقم می زنند البته در جمعیت سی و هفت ملیونی که معمولا طبقات غنی یا نیمه غنی و متوسط می توانستند تحصیل کرده شوند. اما در نظام جمهوری اسلامی ما نزدیک به پنج ملیون و چهار و نیم ملیون دانشگاهی داریم.
در همه بخشها و شهرها و استانها داشگاههای متنوع هست.
 دانشگاه مرکز ابداع، خلاقیت، نو آوری و ابتکار شده است و منحنی رشد علمی نظام مقدس اسلامی خیلی بالا است.
پروژه دانشمندان هسته ای در دانشگاههای ما کلید خورد.
همین دانشگاههای امیر کبیر و علم و صنعت و امثال اینها دانشجویان بین بیست تا بیست و هفت ساله دانشجویان هسته ای شدند.
من رفتم بازدید کردم به اتفاق اعضای شورای نگهبان از "یو سی اف" اصفهان گفتند می خواهند دانشمندان هسته ای را نشان دهند آن موقع آقای آقا زاده رییس انرژی هسته ای بود. گفتیم خوب، دیدیم بیست و یک دو ساله ها آمدند. گفتیم دانشمندان کجایند؟ گفتند همینها هستند.
اینها به ما گفتند: سابقا به ما به تمسخر می گفتند: جوانان پر ادعای هسته ای!
بعدا که توانستیم به سوخت هسته ای برسیم شدیم دانشمندان جوان هسته ای.
گفتیم: پروژه هاتون را کجا یاد گرفتید. گفتد: لیسانس و فوق لیسانس و زیر نظر همین پروفسور قنادی و دانشمندان خودمان  و از هیچ و با ماکت شروع کردیم.
موقعی که آمریکایی ها پوزخند می زدند که شما غنی سازی سه در صد را نمی توانید بیشتر کنید این جوانها رفتند و غنی سازی را به بیست در صد رساندند.
بیست درصد غنی سازی یعنی با یک رفت و برگشت و به فاصله دو ماه می شود این را رساند به نود درصد غنی سازی و نود در صد یعنی بمب اتمی.
جهان وحشت کرد و این پروژه تحریمهای فلج کننده را سرکار آورد  تا ما را رساند به این وضعیتی که الآن شما بهتر می بینید و نمی خوام توضیح بیشتر بدهم 
در نتیجه، دانش هسته ای بومی شد.
کشاورزی، پزشکی صنعت و در خیلی از کارهای دیگر وضعیت به این شکل است. این نشان می دهد دانشگاههای ما پویا هستند.دانشگاههای متحرکند و مغز متفکر دارند.
جهاد دانشگاهی، پارکهای علم و فن آوری، بنیاد نخبگان، جوانان نخبه و آینده دار مخترع که دائما اختراع ثبت می کنند نشانه این نوزایی علمی در سایه انقلاب اسلامی هستند.

تمدن بر پایه علم و ایمان
 
اما ممکن است شما بگویید هرچقدر از لحاظ علمی ما پیشرفت کنیم نمی توانیم از غرب جلو بیافتیم پاسخ این است که می شود و خواستن توانستن است.
اولا اراده می خواهد. 
ثانیا: تفاوت تمدن اسلامی با تمدن غربی این است که تمدن غربی تمدن علم منهای ایمان است و تمدن قرون وسطایی تمدن ایمان منهای علم است و ایمان منهای علم جهان را متوحش و عقب مانده می کند و در مقابل علم منهای ایمان جهان را ناامن و پر از قتل و جنایت می کند.
گمشده انقلاب اسلامی تمدن بر پایه علم و ایمان است و خواستگاه تمدن علم و ایمان دانشگاه متکی به بنیادهای اندیشه ای انقلاب اسلامی است؛ اندیشه امام و اندیشه رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای حفظه الله.
رهبری به ویژه سرمایه گذاری خاصی در خصوص پیشرفت علمی دارند. باید بگوییم ایشان پرچم دار حرکت علمی در دانشگاهها هستند همیشه با دانشجویان دانشگاهها جلسه می گیرند دقیق گوش می کنند و یادداشت می کنند. آن هم جلسات چهار، پنج ساعته و جلسات حتی پنج ساعته می گیرند و تشویق می کنند، اشکال می گیرند و جزءیات قضایا را دنبال می کنند.
جلودار حرکت علمی ایشان هستند.کشاورزی، پزشکی صنعت و در خیلی از کارهای دیگر وضعیت به این شکل است. این نشان می دهد دانشگاههای ما پویا هستند.دانشگاههای متحرکند و مغز متفکر دارند.

ماهیت دانشجویی 

اما علم متکی به ایمان کارها را پیش نمی برد.لذا دانشجوی ما باید ماهیت دانشجویی را پیش ببرد.
اولا: واقعا دانشجو باشد. 
دو: اهل ایمان و معنویت باشد.
سه: آزادیخواه و اهل ابداع و ابتکار و مشارکت در مسئولیتهای اجتماعی باشد اما نه حاشیه ساز.
حاشیه ها دانشگاه را از قافله پیشرفت و قافله علم و قافله مسئولیت عقب می اندازند.
دانشگاهها نباید جولانگاه احزاب و جماعات زیادت خواه و گروههای تنگ نظری که بخواهند استفاده ابزاری کنند از دانشجویان باشد .
در ضمن لزوم فعالیت سیاسی، ظرفیت دانشگاه باید بسیج شود در خدمت پیشرفت و علم  استقلال و آزادی و آرمانهای امام و شهدای والامقام اسلام و انقلاب اسلامی و این نظام اسلامی مقدس و دانشجوهای ما می توانند این کار را کنند.

نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی

نسبت به مسائل روز دو مطلب را اشاره می کنم .
نکته اول: نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی است. چرا رهبری نامه نوشتند به جوانان غربی؟ 
چون جوانان غربی علیرغم آنکه رسانه های زیادی دارند اما رسانه های غربی پیام انقلاب اسلامی و پیام امام و رهبر را سانسور می کنند.
یک نمونه آن؛ یک سالی بچه های انجمن اسلامی دانشگاه انگلیس، کانون توحید، یک اطلاعیه "روپورتاژ" تبلیغاتی داده بودند روزنامه گاردین اون روپرتاژ بلیغاتیشان پیام رهبری به حجاج بیت الله الحرام بود.
یک انجمن در انگلیس که ادعای آزادی بیان و این چیزها را میکند.
روز بعد روزنامه را خواستند تعطیل کردند سرکوب زدند و گفتند بخ چه دلیل چنین اطلاعیه ای می زنید گفتند روپرتاژ است و پول گرفتیم از آنها، انجمن دانشگاهی است  انجمن تحصیل کردگان است. 
گفتند نه این پیام نباید بشود و این پیام برای غرب خطر دارد و اینها را محاکمه کردند و غرامت از آنها گرفتند. 
اینها پیام انقلاب اسلامی را نمی شنوند و از طرفی برای اسلام هراسی و برای ایران هراسی و برای اینکه پیام نوین اسلامی و تمدن اسلامی انسانی را نشنوند یک جریان بدلی به نام اسلام درست کردند و همین تکفیری ها و داعشی ها به وجود آمدند.

سه سطح تکفیری ها

تکفیری ها در سه سطح بروز کردند؛

سطح اول:
 قطعا مزدور آمریکا و اسرائیلند. خصوصا آنهایی که از "قنیطره" عملیات انجام می دهند از "اردن" و سلسله جبال "جولان"  هدایت می شوند به وسیله افسران اسرائیلی.
به زبان عبری صحبت می کنند و با پرچم اسرائی پرچم لااله الا الله را حمل می کنند.لااله الا الله اسرائیلی. مجروحانشان را در "تلاویو" معالجه می کنند. ما شک نداریم که اینها آمریکایی، صهیونیستی هستند.
اسرائیل هماهنگ با اینها مواضع سوریه را بمباران می کند.
لایه دوم: این تکفیری ها و داعشی ها مزدوران بعثی هستند که حالا قیافه القاعده را به خود گرفته اند.
اما لایه سوم: جوانان فریب خورده ای که از سطح جهان گسیل می شوند و فکر می کنند دارند وارد یک فضای اسلامی می شوند.
خوب متاسفانه با کمال تاسف و تاثر اعلام می شود که تعداد قابل توجهی از این بدنه که جذب تکفیری های تروریست می شوند متولد آمریکا و اروپا هستند و غربی هستند.
سوال، چگونه این جوانان غربی که در مهد تمدن غرب بزرگ شدند یک شبه جذب داعشی ها شدند و تکفیری شدند؟ مثل آن جوانان فرانسوی که آن فاجعه را آفریدند.
پاسخ رهبری در نامه شان که نامه دقیقی هست این است که غرب فرهنگش فرهنگ خشونت است 
فیلم و هنرش و تربیتش خشونت پرور است جوان غربی خشن و در فرهنگ "هالیوود" بزرگ می شود 
لذا خشونت عاطفه را از بین می رود. 

 


بسم الله الرحمن الرحیم 

الحمدالله رب العالمین

والصلوة و السلام علی خیر الأنام ابي القاسم المصطفی محمد

و علی آله الطیبین الطاهرین لاسیما بقیة الله في الأرضین

فرصت مغتنمی است بعد از زیارت اربعین و راهپیمایی بی نظیر جهانی که نماد مقاومت جهانی بر علیه باطل است و نشانگر هویت شیعه بر پایه اسلام ناب است، خدمت سروران مکرم، افسران ارشد سپاه ولی عصر و سربازان حضرت بقیة الله برسم.

بنا به پیشنهاد بعضی از سروران مکرم در همین جلسه که صاحب نظرند در روابط بین الملل فرمودند که در مورد نامه اول و نامه دوم رهبری با توجه به شرایط معاصر جاری  توضیحاتی بدهیم.

خوب، شما توضیحات خبری و تحلیلی و سیاسی و امثال اینها را در مورد این دو نامه می خوانید اما بنده می خواهم تحلیلی فکری، تحلیلی برخواسته از نگاه ایدوئولژیک و با رویکرد روابط بین الملل، به این دو نامه داشته باشم و این مقدماتی دارد؛

مقدمه اول:

نظام جمهوری اسلامی جهت تحقق حاکمیت الله در سراسر جهان و نه «فقط» در ایران آغاز شد.

در حقیقت ما نگاهمان به انقلاب اسلامی این است که یک بعثت جدیدی است و احیای دوباره ای برای آموزه های اسلام ناب محمدی در دنیای معاصر که از ایران اسلامی آغاز شد و بلندای افق امام صدور انقلاب اسلامی است.

 اما نه صدور با سلاح، بلکه هدف صدور فکر انقلاب اسلامی است.

 دشمنان هم از صدور فکر انقلاب اسلامی وحشت دارند. ریشه همه توطئه ها و طراحی های داخلی و بین المللی علیه این انقلاب، این است که این انقلاب در داخل محدود شود و از بین برود و البته حبس انقلاب به چند شکل است که انقلاب اسلامی تبدیل شود به صرفا یک انقلاب اقتصادی یا انقلاب  ملی یا اجتماعی.

یک عده بخواهند بگویند انقلاب اسلامی تمام شد. جمهوری  اسلامی که پیروز شد انقلاب اسلامی تمام شد و جمهوری اسلامی حکومت خواهد کرد با منافع  ملی و منافع ملی هم تعریفی درونی دارد.

یا اینکه ملت ایران را خسته یا فرسوده کنند یا ذوب کنند درروابط بین الملل معاصر اما هم امام و هم رهبر معظم انقلاب به افق های دور انقلاب اسلامی نگاه می کنند.

مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را امام و رهبری، حافظ و مبشر رسالت بزرگ انقلاب اسلامی در سرتاسر جهان می دانند.

خوب، انقلاب اسلامی استراتژی هایی در سطح جهان دارد.

استراتژی اول: تحقق حاکمیت الله در مقابل سکولاریسم و لیبرالیسم و بلوک شرق و غرب است و ما برای این تلاش می کنیم و هیچگاه کوتاه نمی آییم.

دو: گسترش اخلاق و معنویت در جهان، این اخلاق و معنویت در جهان باید صادر شود چون هم الحاد و هم مادی گرایی و بی اخلاقی باعث نابودی بشر می شود.

سه: گسترش عدالت در جهان. این هم جزء استراتژی های بین الملل انقلاب اسلامی است.

چهار: حفظ بنیاد خانواده،چون فروپاشی خانواده باعث نابودی بشر می شود و این جهان معاصر، همجنس گرایی را به عنوان یک فرهنگ لیبرال ترویج می کند، این در نتیجه علاوه بر نابودی اخلاق و معنویت باعث نابودی بشر می شود.

بنابراین تحقق حاکمیت الله، اخلاق و معنویت عدالت  و حفظ بنیاد خانواده 

و پنجم:  گسترش رحمت، عاطفه، انسانیت، مبارزه با خشونت به عنوان بستری برای صلح جهانی بر پایه این استراتژی ها هستند.

اینها حداقل پنج عنصر ایدوئولژی بر پایه انقلاب اسلامی هستند که خدمت شما بیان کردیم و ما از اینها دست نمی کشیم.

نظام ما یک نظام ایدوئولژیک است و میخواهد به جهان الحاد پایان دهد.

امروز جهان از بی اخلاقی و ظلم رنج می برد و خواستار حاکمیت  اخلاق و عدالت است. خانواده ها در حال نابودیند و خانواده ها باید حفظ شوند و رحمت و مودت و انسانیت و عاطفه و صلح جهانی باید به عرصه وجود بیایند.

خوب، این پنج بنیاد بین الملل، موانع پایه ای در مقابل دارد.

مانع اول: ایدوئولژی های بشری است.

این ایدوئولژی ها قبلا بلوک شرق و غرب بود. شرق پایان یافت و فرهنگ لیبرالیسم و نظام سرمایه داری و سکولاریسم باقی ماندند.

لیبرالیسم واقعا در مقابل این پنج بنیاد بین الملل انقلاب اسلامی است.

لیبرالیسم از پایان قرون وسطی و آغاز قرن چهارم شروع شد و در قرن نوزدهم نتیجه گرفت. قرن بیستم به نام دوموکراسی لیبرال تمدن امروزی حاکم شد که نتیجه اش این جنایتها شد.

شش قرن، پنج قرن غرب زحمت کشید تا توانست جهان را به این شکل بسازد و امروز سراسر بحران مدیریت شایسته ، بحران معنویت و اخلاق، بحران خانواده، بحران امنیت است. اینها بحرانهای بنیادین جهانند که از میان همه بحران امنیت شکل عجیبی دارد.

شما می دانید جامعه ملل بعد از جنگ جهانی اول تشکیل شد برای اینکه به نا امنی پایان دهد اما نا امنی ادامه پیدا کرد و جنگ جهانی دوم شکل گرفت.

بعد از جنگ جهانی دوم سازمان ملل ایجاد شد تا جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد و به قول خودشان "صلح و همزیستی جهانی"

اما باز هم جنگ ادامه یافت و امروز با تهدید جهانی اندیشه 

تکفیری و تروریسم مواجهیم.

بنابراین لیبرالیسم بحران ساز است و نه بحران ستیز. اینها شش قرن زحمت کشیدند. انقلاب اسلامی در بیست و دو بهمن پنجاه و هفت پیروز شد. سی و شش سال به حیاتش در حال ادامه دادن است اما افق های دوردستی را جلوی خود برای تحقق استراتژی های پایه ایش می بیند و دز مقابل نظام سلطه ایستاده است.

خوب عنایت بفرمایید، این که رهبری می فرماید "پیچ تاریخی " و پیچ تمدن ساز، پیچ تاریخی یعنی پیچ تمدن ساز و تمدنی یعنی تحقق این راهبردهای پایه ای انقلاب در عرصه بین الملل.

پس یکی از موانع لیبرالیسم است.

مانع دوم: قدرت های حاکم بر جهان و در رأسشان آمریکا شیطان بزرگ، که بر پایه فرهنگ لیبرالیسم شکل گرفته اند.

لیبرالیسم پایه ای برای خودخواهی، زیادت طلبی، قدرت طلبی، استکبار و زورگویی است.

از لحاظ فکری اینها از فرهنگ لیبرالیسم ساخته می شود.

لیبرالیسم استکبار پرور است. چون لبرالها می گویند بگذار آزاد باشد بگذار هرکاری که دلش می خواهد انجام دهد.

افراد وقتی آزاد باشند و هر کاری دلشان می خواهد انجام دهند و فردگرایی حاکم شود، قدرت طلبان جهان هم وقتی دستشان برسد و به قپرت برسند همه چیز را برای خود می خواهند.

و قدرت محوری و مکتب قدرت باعث نابودی بشر و شیطنت می شود.

یکی از این فیلسوفهای سیاسی اجتماعی به نام "هاپز" این کتابی دارد به نام "لیویاتام" این از نظریه پردازان نظام اجتماعی است. "سوشیال کونترات". 

این آقای هاپز می گوید: طبیعت اولیه بشر گرگ صفتی است و انسان گرگ انسان است و برای از بین بردن این طبیعت گرگی در نظم بشری یک قدرتی باید حاکم شود که به مثابه قولی دریایی و وحشی است که اسمش در افسانه های یونانی لیویانان است.

و ملتها باید قبول کنند که قدرت را به "لیویاتان" و قول دریایی وحشی بدهند.

و دولت باید قدرت نامحدودی پیدا کند و خدای روی زمین شود و ملتها همه از این قدرت و دولت حاکم اطاعت کنند.

منطق هاپز در قرار داد اجتماعی بر پایه لیبرالیسم باعث می شود که استبداد و استکبار و فساد بر جهان حکومت کند.

اگرچه "جان لاک" می گوید صلح باید در جهان حاکم شود اما پر نهایت به همین مطلب می رسد.

بنده یک بار در بحثی با یکی از آمریکایی هایی که به دعوت دانشگاه مفید که زیر نظر آیة الله موسوی اردبیلی است به قم آمده بودند. 

اینها به بهانه سازمان ملل تحت عنوان حقوق بشر آمده بودند و آن موقع آقای کدیور که الآن آمریکا است و کدیورها در قالب دانشگاه مفید قم که می دانید هیئت امنای دانشگاه مفید قم سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی و از این قماش آدمها هستند و از جمله این میرحسین موسوی هم در اینگونه برنامه ها بود.

اینها از سازمان ملل یک عده را دعوت کرده بودند و یک کنفرانس حقوق بشر در قم راه انداخته بودند.

اینها آمدند و بحثها را کردند و یکی از دوستانمان که آنجا درس می دهد اما آمریکایی اصل و مسلمان است فلسفه درس می دهد به نام پرفوسور محمد لگن هاوزن. ایشان دبیر جلسات بود.

می گفت: جلساتی که آنجا برگزار شد دیدم ایرانی ها کاسه داغ تر از آشند و حقوق بشر و لیبرالیسم را قشنگتر از خود غربی ها می گفتند . طوری که آنها گفتند: ما نیامده ایم این حرف ها را بشنویم. ما این حرفها را بلدیم. آمده ایم قم، از قم بشنویم اسلام چه می گوید مارا ببرید حوزه.

خوب این بهانه ای شد یک عده از اینها را آوردند با ما بحث کنند.

من یادم هست یکی از این آقایان آمد به نام "تیموتی ولیام واترز"

این آقای واترز استاد و پرفسور دانشگاه هاروارد بود و آقای لگن هاوزن هم در جلسه بود و با من گفت و گوی مفصل سه ساعته داشتند.

بحث ما هم حقوق بشر در اسلام بود.

بنده به این آقای واترز گفتم که ما در سه سطح روابط بین الملل را با شما بحث می کنیم و سه سطح روابط بین الملل داریم.

سطح اول: شناخت حقیقت. حقیقت را باید بشناسیم. مبنای ما در روابط بین الملل توحید است و اینکه خدا است.

چه بخواهیم چه نخواهیم چه بدانیم چه ندانیم چه به این سمت حرکت گنیم و چه به این سمت حرکت نکنیم مدیر اصلی جهان آفرینش الله تبارک و تعالی است . این سطح اول و نظام جمهوری اسلامی بر این مبنی نهاده شده و حقوق بشر ریشه در حاکمیت الهی دارد.

گفتم سطح دوم ممکن است شما از ما قبول نکنید ولی سطح دوم بحث ما گفت و گو تا مرز شناخت حقیقت است. 

گفت و گو برای حقیقت. یعنی ما حاضریم با جهان معاصر گفت و گوکنیم تا به حقیقت برسیم و روابط بین الملل باید بر مبنای گفت و گوی واقعی فرهنگ ها و تمدن ها استوار شود تا به حقیقت برسیم و حقیقت هم توحید ناب است. «تعالوا إلی کلمة سواء»

گفتم که سطح سوم اگر گفت و گو و حقیقت ناب را هم قبول نکنید، سطح سوم روابط بین الملل ما عقد و قرارداد است. رضایت ملتها 

نه شما می توانید حقوق بشرتان را جهانی معرفی کنید و نه ما اما بر پایه قرار داد بخشی از مجموعه تعهدات و تکالیف و حقوق مشترک این می شود مبنی برای همه ما «اوفوا بالعقود» آن موقع قرارداد برای همه ما مقدس است آنچنان قداستی که ما با دولت و نظام و مجموعه ای که نقض تعهد بکند و بی عهدی کند به خاطر نقض تعهد می جنگیم. «و قاتلوا أئمة الکفر إنهم لا أیمان لهم»

أیمان جمع یمین است و یعنی اینکه رهبران کفر وقتی به عقد پایبند نباشند دشمن ما هستند. أیمان و نه  إیمان لهم . 

حالا ما بر اساس کدام سطح با شما بحث کنیم. گفت: خدا را که ما قبول نداریم. و بسیار به صراحت گفت:  (گفت و گو فایده ندارد. )

توجه داشته باشید "هاروارد" حیاط خلوت قدرت آمریکا است و همه کادرهای اصلی کاخ سیاه از هاروارد بر می خیزند.

به صراحت گفت که گفت و گو فایده ای ندارد چون باعث آتش بست می شود اما ریشه های اختلاف را از بین نمی برد و  خدا را هم که ما قبول نداریم و تمها یک راه حل وجود دارد و آن هم قدرت است. 

هرکه قدرت جهانی در دست دارد دیگران باید تابعش شوند.

نظریه و مکتب قدرت در روابط بین الملل و به قول ایشان هژمونی قدرت.

من خنده ام گرفت و گفتم این مه می شود قانون جنگل. امروز قدرت در دست شما است و فردا قدرت دست ما می افتد این الحق لکن غلب است و قدرت مشروعیت ساز نیست و قدرت آن هم در کنار نظریه های اصحاب نظریه قرار داد اجتماعی مثل هاپز باعث استبداد و استکبار جهانی می شود و ریشه همه فسادها است. قدرت مطلق فساد مطلق می آور است و فساد در دات استکبار جهانی هست. گفت و گوی ما ثبت شد و این بنده خدا به سازمان ملل رفت و از طریق لگن هاوزن تقاضا کرد که این گفت و گوها ادامه پیدا کند که حالا به عللی ادامه پیدا نکرد اما بخشی از ن در مطبوعات داخلی ما منتشر شد. ایشان پرفسور هاروارد بود.

قصد ما از بیان این قطعه شرح موانع استراتژی های بنیادین انقلاب اسلامی است که یکی از آن فرهنگ لیبرالیسم است که بیان گردید.

فرهنگ لیبرال می شود استکبار جهانی و همین هژمونی قدرت. امروز قدرت دست آمریکا و لابی صهیونیستها است.

 لذا ما دشمنیمان با آمریکا و رژیم صهیونیست دشمنی استراتژیک است.

دشمنی استراتژیک به این معنی است که آنها به کمتر از استحاله انقلاب اسلامی راضی نمی شوند.

یک جمله کلیدی و بسیار بسیار مهم رهبری چند ماه پیش در مورد صورت و سیرت انقلاب اسلامی بیان کردند.

در بحث صورت و سیرت فرمودند که آمریکایی ها حتی با نام جمهوری اسلامی مخالف نیستند و با محتوای جمهوری اسلامی مخالفند.

 محتوی  یعنی اسلام خواهی،عدالتخواهی، استکبار ستیزی معنویت، اخلاق و همین محورهایی که عرض شد.

فرمودند اگر جمهوری اسلامی بماند و در رأس جمهوری اسلامی معممی باشد که خواسته های آمریکا و اسرائیل را اجرایی کنند آنها راضیند و رهبری از این جمله گذشت.

اما این جمله رهبری به این معنی است که طراحی نفوذ دشمن به این است که در نهایت به این مورد بیانجامد.

یکی از موانع بزرگ تحقق راهبردهای آمریکا و صهیونیسم ولایت فقیه و رهبری است.

اینها می خواهند طراحی کنند که از رهبری عبور کنند. اگر نتوانند از اندیشه ولایت فقیه عبور کنند در آینده طراحی می کنند که ولایت فقیه تشریفاتی شود یا کسی باشد که همسو با آنها است لذا نفوذ در این زمینه هم جزء طراحی های آنها است که فعلا این مسئله مورد بحث نیست.

پس مانع اول فرهنگ لیبرالیسم است. 

مانع دوم خود استکبار و طراحی های استکبار است. 

مانع سوم و بزرگ  برای تحقق این راهبردها، غفلت و لی بصیرتی و نشناختن و نقشه دشمن را ندانستن است چه در جبهه خودی که نیروهامان ندانند ما کجا می خواهیم برویم و چه در سطح جهانی غول رسانه ای غربی ، کارترها و تراستها و سرمایه داری غربی و بی بندو باری اخلاقی و فساد جنسی باعث استحمار و باعث استثمار و باعث استعمار فرانوی بشر و جهان معاصر شده است.

می دانید که استعمار سه دوره را پشت سر گذاشته است. در استعکار قدیم جایی را اشغال می کردند. در استعمار نو مزدور می گماشتند مثل این رژیمهایی که گماشته آمریکا و انگلیس و جاهای دیگر هستند.

در استعمار فرانو تلاش میشود اندیشه ها تسخیر شوند و در عواطف نفوذ می کنند.

امروز بشر معاصر گرفتار فرانو و گرفتار استعمار و استثمار استکبار جهانی است.

جهان امروز گرفتار استکبار سرمایه داری، استکبار دلار و صندوق بین المللی پول و جهان پر از ربا و فساد سرمایه اری و گرفتار غول رسانه ای غربی ها شده که در واقع خوب را بد و بد را خوب جلوه می دهند برای جهان.

جمهوری اسلامی را از یک طرف سانسور میکنند و از یک طرف شیطان بزرگ را بزک می کنند و به عرصه می آورند و نشان می دهند.

این هم یکی از موانع بزرگ برای تحقق استراتژی ها است.

خوب حالا که استراتژی ها و موانع را بیان کردیم می رسیم به بیان دو  نامه مهم رهبری به جوانان غربی ؛

 با توجه به این موانع و استراتژی هایی که بیان شد یکی از وظایف پایه ای نظام اسلامی دعوت 

به خدا است. دعوت به این حقیقت است . این حقیقت را باید جهان بشناسد. امام برای شناخت حقیقت و مخاطب قرار دادن جهان برای شناخت حقیقت هم اصطلاح صدور انقلاب اسلامی را به کار برد و هم قبل از فروپاشی بلوک شرق حضرت آیة الله جوادی آملی و آقای محمد جواد لاریجانی و خانم مرضیه دباغ را برای شوروی و گورباچف فرستاد  نامه نوشتند و سعی کردند حقایق اسلام را بیان کنند.

گورباچف نشنید و بعدا که فرستاده اش آمد و شروع کرد به بحثهای سیاسی با امام، امام بلند شد و گوش نکرد و گفت که من خواستم پنجره ای  برای شما به سوی حقیقت باز کنم.

البته بعدا گورباچف پشیمان شد و امروز آقای پوتین ابراز ناراحتی می کند و می گوید اسلام بدلی و تکفیری و اسلام دست پرورده آمریکایی ها دارد در روسیه نفوذ می کند و بیایید به داد برسید. 

هدف نامه های حضرت آقا ورای این غول رسانه ای غربی که در جهت تحمیق اندیشه ای انسان معاصر تلاش می کند و تنها فرهنگ ثروت و لذت و اباحی گری را ترویج می کند و برای طراحی های استکبار رهبری با یک استبداد جهانی دارد دست و پنجه نرم می کند.

یعنی همانگونه که امام نامه می نوشتند تا جوانان ایران را بیدار کنند و نظام ستم شاهی را سرنگون کنند رهبری شروع کردند به نوشتن نامه هایی به جوانان غربی.

برای اینکه فطرت جوان غربی را بیدار کنند.

آیا این کار شدنی است یا نه؟ 

بله اگر نامه ها پر مغز باشند. آکنده از اندیشه اسلام ناب باشد و نیازمندی درست شود نسبت به مخاطب و جهان معاصر و مشکلات جهان معاصر و این نامه ها به جوانان برسد پنجره ای به سوی حقیقت می گشاید و اثر خودش را دارد چون الآن در غرب یک خلأ معنویت وجود دارد و غرب دوچار تناقض ایدوئولوژیک شده و جوان غربی خسته و کوفته و از راه مانده و بی هویت شده در جست و جوی هویتی نو طرحی نو نقشه ای دوباره برای زندگی انسانی است و این فرصتی است که ما بتوانیم حقایق ناب را بیان کنیم و رهبری به خوبی بیان کرده.

چند جمله در نامه رهبری هست که اینها قابل تأمل است.

یک: رهبری دست گذاشته اند بر بحرنها و مشکلات فراروی انسان معاصر.

دو: تناقضات ایدوئلژیک غربی ها 

سه: جوانان غربی که در حال جذب شدن به جریان تکفیری هستند اینها ساخته و پرداخته فرهنگ خشونت و فرهنگ لذتگرایی و بی بندو باری جنسی هستند.

ایشان به آنها می گوید شما به جای جنگ با معلول با علت بجنگید و علت فرهنگ خشونت و فرهنگ لذت گرایی است.

معقول نیست که جوانان غربی یک شبه تصمیم بگیرند به داعش بپیوندند.

دو هفته پیش در قم یکی از فارق التحصیلان الأزهر پیش من آمد که اروپا زندگی می کند و انگلیسی هم مسلط بود و آدم وجیهی بوذ و دنبال طراحی برای پایان نامه دکتریش بود 

بنده شروع کردم به بحث با این آقا و در مورد تکفیری ها در اروپا پرسیدم ایشان گفت فاجعه است و اینها در حال تبدیل شدن به یک جریان هستند.

گفت من "نروژ" زندگی می کنم و تنها از نروژ در یک سال اخیر ویست و شصت نفر از جوانان اروپایی جذب داعشی ها شده اند.

بنده همین بحثها را با اینها داشتم. این ها می روند در اروپا در کاباره ها در دانس ها تحت عنوان توبه و جذب به معنویت اینها را از دانس ها می کشانند و جهاد را به شیوه غلط و خود ساخته به آنها آموزش می دهند.

اینها در فرهنگ خشونت بزرگ شده اند و این دفعه خشونت را با فرهنگ تکفیری یاد می گیرند و اسمش را جهاد می گذارند. 

شما مطبوعات را دنبال کنید چگونه آدم خوری در غرب رواج می یابد و تیر اندازی های مستمر و کشتن مدرسه ای ها از کجا در می آید. اینها مولود فرهنگ لیبرالیسک است و این حقایقی است که امروز در اروپا و آمریکا هست. جامع اروپا و آمریکا  امروز خسته  و فرسوده است و به آخر خط رسیده اند.

نیاز به تلنگر معنوی و الهی دارند و معمولا اینها در دیانت ظاهری پیدا می شود.

لذا آمریکایی ها برای مقاومت در مقابل معنویت شرقی برخواسته از اسلام ناب آمدند عرفانهای شرقی و بدلی و بودیسم و چیزهایی که در هند و چین است را خودشان ترویج می کنند .

خود آنها امروز کتابهایی مثل کتابهای نیکسون "خارج از کنترل" دارند و می گویند که جوامع ما امروز قابل کنترل نیستند.

یک سری خلأ های معنوی امروز در جهان معاصر مشاهده شده است.

جوان از راه مانده غربی امروز در جست و جوی راهی است .

پیامهای رهبری این است.

پیام اول: مبانی لیبرالیسم را به نقد کشاند.

و پیام دوم: دردهای مشترک بشریت و ریشه های خشونت و تناقضهای ایدئولژیک را رهبری بر پایه راهبردهای ثابت بین المللی انقلاب اسلامی بیان کرد.

و البته ما در کنار این نامه ها و روشنگری ها، مقاومت و ایستادگی در مقابل صهیونیست، طراحی آزادی قدس، راهبرد تقریب بین مذاهب، بازسازی  امت اسلامی باید در دستور کارمان قرار بگیرد.

راهپیمایی بزرگ اربعین، یک مقاومت جهانی بر علیه باطل بر پایه نهضت حسین بن علی علیه السلام است.این را ما باید ارج بنهیم و این آغاز راه است یعنی از سویی کاری که مدافعان حرم انجام می دهند در مسیر عمق تمدنی انقلاب اسلامی است و کاری که رهبری انجام می دهد در واقع طراحی تمدن نوین اسلامی بر پایه مخاطب شناسی صحیح از جوانان اروپایی و آمریکایی است و این حرکت دارد خوب پیش می رود.

موانعی پیش پای انقلاب است که این موانع را باید سریع طی کنیم. 

ما افق های آینده را افق های روشنی به حمد و فضل الهی می دانیم.

پوزش می طلبم از اطاله سخن.

از خداوند تبارک و تعالی مسألت می نماییم که همه ما را ثدر دان نعمت اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام و قدردان نعمت امام و شهدای والامقام اسلام و قدردان نعمت رهبری معظم حضرت امام خامنه ای قرار بدهد.





به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی؛ صبح امروز همایش خواهران فرماندهذبسیج نواحی استان خوزستان در محل مجتمع فرهنگی تفریحی فجر در اهواز برگزار گردید. آیت الله کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری با حضور در جمع خواهران فرماندهذبسیج سخنرانی کردند.

گزیده سخنرانی ایشان به این شرح است.



بسم الله الرحمن الرحیم 

نکته اول که در جمع این خواهران گرامی می توانیم بگوییم این است که؛ 

جهاد فرماندهان پایگاه بسیج خواهران، جهاد مضاعفی است و عنوان "فرمانده پایگاه بسیج" برای خواهران، الهام بخش بسیاری از باور ها و ارزشهای متعالی است.


 باورها و ارزشهایی که در دوران انقلاب اسلامی در میان زنان انقلابی با تبیین و حرکت امام رحمة الله علیه در ایران اسلامی شروع شد.

چنین مدل و چنین سابقه ای در ایران به عنوان حرکتی طوفنده، تلاش سیاسی و اجتماعی و خدمت به دین و ملت با الهام از نهضت زینبی و حرکت زینبی ایجاد شد.

چنین صورت خاصی در اسلام سابقه نداشته است و حرکت زنان حزب الهی در سراسر جهان الهام بخش بخش شد.

بنده برای اینکه وارد بحث شوم و در غالب « سلوک فرماندهان پایگاههای بسیج» وارد شویم ابتدا  به یک سوال فقهی پاسخ می دهم. 

در مورد حضور زنان با عنوان فرمانده بسیج در پایگاهها باید به سوالی فقهی پاسخ گفت.

سوال این است که؛

 در فرهنگ عمومی هم شرایط جهاد و مجاهد را شنیده اید و اینکه جهاد از زنان برداشته شده است و گفته می شود زن لازم نیست به میدان جنگ و نبرد برود.

بنا بر این حضور زنان در پایگاههای بسیج آن هم در سطح فرمانده و راه اندازی پایگاه بسیج چه مجوز شرعی دارد؟

و اینکه بسیج کار مردانه است و کار مردان است نه کار زنان و بعضی تمسک می کنند به این روایت که «جهاد المرأة حسن التبعل»


پاسخ فقهی و شرعی این سوال این است که؛ 


جهاد از واژه جهد (با ضمه)  و جهد (با فتحه)  گرفته شده است.

 جهد (با فتحه) یعنی زحمت کشیدن و مشقت و به زبان عرفی امروز یعنی عرق ریختن  و تلاش خستگی نا پذیر.


 و جهد (با ضمه) یعنی به کار بردن همه ظرفیت و توانمدی عقلی، ذهنی، روحی و روانی جهت حاکمیت الهی و گسترش حاکمیت الهی. 

این از لحاظ لغوی و اما از لحاظ اصطلاحی جهاد یعنی آمادگی حضور در میدانهایی که باعث می شود جان، مال، آبرو و خود انسان در خطر قرار بگیرد و حاضر شود همه چیزها را فدا کند برا اعلاء کلمة الله.

جهاد در آیات قرآن کریم و روایت اعم از جهاد نظامی است. جهاد علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی همه هست و در کنارشان جهاد نظامی قرار می گیرد.

در فقه جهاد نظامی مورد بحث است.  و در مورد جهادهای جز جهاد نظامی طبعا زن و مرد مشترکند و بحث فقهی  بر سر جهاد نظامی است. 


اینکه زن اسلحه بر دوش بگیرد، پایگاه بسیج داشته باشد و احیانا در میدان رزم حاضر شود آیا این جهاد نظامی از زنان بر داشته شده است یا خیر بحث این است.


در فقه جهاد را دو دسته تقسیم می کنند جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی .

جهاد ابتدایی یا به عبارت دیگر جهاد  هجومی، یکی از واجبات مسلم در اسلام است به این عنوان که دعوت کفار و مشرکین به خدا واجب شرعی است است.

همانگونه که پیامبر اکرم مشرکین مکه رای به خدا دعوت کرد و بعد با آنها مقابله کردند و جنگهایی از جمله جنگ بدر صورت گرفت.

پس یکی از واجبات اسلامی تبلیغ دین و دعوت به خدا است در سطح دعوت کفار برای مسلمان شدن .

اگر بعد از دعوت به خدا، کافر مقاومت کرد و ایستادگی کند و  مقابل جبهه اسلام بایستد، مقابله با او لازم است.

 بنا بر این در مقابل  کافر و منکر حاکمیت خدا جهادی وجود دارد به نام "جهاد ابتدایی" که دولت اسلامی در صورت فراهم بودن شرایط می تواند آغازگر جنگ باشد. برای مسلمان شدن کفار، جنگی که مسلمانها آغاز می کنند و هدف آن دعوت به اسلام باشد جهاد ابتدایی است مثل غزوه تبوک. 

یا مثل نامه هایی که پیامبر اکرم به پادشاه ایران باستان خسرو پرویز و قیصر روم نوشت.

طبعا جهاد ابتدایی شرایطی دارد .

یک؛ دولت باید اسلامی باشد. به عنوان مثال؛ پیامبر اکرم در مکه می فرمود «لکم دینکم و لي دین»  و جهاد ابتدایی پیامبر اکرم، پس از تشکیل دولت در مدینه شروع شد. 

ثانیا: وجود رهبر اسلامی مثل وجود شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان صدر اسلام.

 

شرط سوم: تبلیغ فرهنگی قبلش باید باشد و دعوت فرهنگی صورت پذیرد.

شرط چهارم:

 در جهاد ابتدایی مصالح اسلام در نظر گرفته شود. 

 اگر این شرایط فراهم شد آن موقع برای دعوت به اسلام لازم است مسلمانان جهاد کنند. 

در مقدمه قانون اساسی نیز  گفته شده است که  نیروی مسلح تنها وظیفه دفاع ندارند بلکه وظیفه آنها جهاد در راه خدا است. و دانستیم که جهاد عنوانی اعم از جهاد ابتدایی و دفاعی است.


فقها می گویند شرط این نوع جهاد وجود امام معصوم است و این نوع جهاد فقط با وجود امام زمان اتفاق می افتد. اما قبل از امام زمان این جهاد ابتدایی حتی تحت لوای پرچم ولی فقیه هم جایز نیست این را امام قدس سره الشریف در تحریر الوسیله می گویند.

فقها در شرایط جهاد ابتدایی می گویند این نوع جهاد از زنان برداشته شده است هرچند اگر شرکت کنند کارشان ارزشمند است اما از زنان خواسته نشده است. 

البته ما معتقدیم که از ادله فقهی استفاده می شود که این جهاد را تحت لوای  پرچم ولی فقیه نیز می توان انجام داد و در این زمینه تحقیقی فقهی از بنده هست و از فقهای معاصر هم هست و رهبر معظم انقلاب و مرحوم آیة الله العظمی خویی و از جمله آیت الله محمد قمی و آیت الله سید محمد کاظم حائری از شاگردان شهید صدر نیز  می گویند جهاد ابتدایی تحت لوای حکومت ولی فقیه با مهیا بودن شرایط آن جائز است.

امام خمینی نیز قبل از انقلاب اسلامی می فرمودند این ویژگی زمان حضور امام است اما در کتاب بیع خود فرمودند  این مسئله جای بحث دارد.

همچنین امام خمینی قدس سره الشریف در نامه شان به گرباچوف که دعوتشان کردند به اسلام این  نامه استدلالی نشان می دهد که  در آن زمان معتقد بودند که جهاد ابتدایی هم در زمان ولی فقیه می توان داشت .

بنا براین جهاد ابتدایی جهاد هجومی دعوت به خدا با وجود شرایط است که البته از جمله شرایط مهم آن، داشتن قدرت نظامی متناسب است که یک شرط عقلی است.

بنا براین حتی در صورت وجوب جهاد ابتدایی، در حال حاضر هر جای جهان بخواهیم جهاد کنیم این جهاد ابتدایی نیست چون ما در سطح جهان در حال جهاد دفاعی هستیم.

جهاد دفاعی یعنی در خطر قرار دادن همه امکانات خود برای دفاع از اسلام، مسلمین، نظام اسلامی و امت اسلامی.

 

اگر اسلام و مسلمانان و سرزمین اسلامی از طرف کفار در خطر قرار بگیرند در آن صورت دفاع واجب است.

پس هجوم ما برای آزادی فلسطین جهادی دفاعی است چون اسراییل آن را اشغال کرده است و ما برای آزادسازی هجوم می بریم.


یا به عنوان مثال حتی اگر صدام آغازگر جنگ نمی شد و ما می توانستیم صدام را  پایین بکشیم و عراق را از لوث بعث پاک کنیم این جهاد دفاعی بود .

همچنین در زمان شاه، که شاه ژاندارم آمریکا در منطقه  بود و واسطه غارت اقتصادی و فرهنگی ایران بود مبارزه باشاه از مصادیق جهاد دفاعی بود.


زمان قاجار بخشی از ایران اسلامی اشغال شده بود آن هم سرزمینی به وسعت  یک ملیون و حدود چهارصد هزار کیلومتر از ایران جدا شده بود. فتوای جهاد فقها در آن زمان دفاع از سرزمین اسلامی بود.

همچنین فتوای جهاد کفایی آیة الله سیستانی در عراق در مقابل داعش، و همچنین دفاع در سوریه، همه اینها مصداق جهاد دفاعی است و دفاع از اسلام و سرزمینهای اسلامی است.


جالب توجه اینکه؛ در مورد جهاد دفاعی به اتفاق فقها از آغاز عصر غیبت تا امروز،  هر کسی می تواند از اسلام دفاع کند با هر وسیله ممکن دفاع واجب است واین موضوع شامل  دفاع نظامی نیز می شود.


پس منظور از استثناء زن از جهاد در مورد جهاد ابتدایی است.

بنابر این در جهاد دفاعی، زن می تواند اسلحه بردارد و آموزش نظامی ببیند، همانطور که در دو مقطع انقلاب و دفاع مقدس زنان در صحنه بودند و غیر از جهاد زینبی و پرستاری عده ای از زنان، اسلحه گرفتند و به قلب دشمن زدند و بر خی از آنها اسیر شدند.

مقطع سوم نیز که بسیار مهم است مقطع مربوط به زمان ما است که زنها جهاد دفاعی از سنخ نظامی، آمادگی نظامی،  آموزش اسلحه، آمادگی برای حضور در میدانهای جنگ و نبرد دارند.



استعمار فرانو استعمار تسخیر عقل و قلب و سربازگیری از میان جبهه مقابل است.

دشمن تلاش می کند عقلها و قلبهای مردم مسلمان را درگیر کند و این استعمار از راه رخنه فرهنگی،

نفوذ فرهنگی و نفوذ اقتصادی و و متلاشی کردن بنیاد خانواده اتفاق می افتد و در هر سه زمینه زنان ما خط مقدم جهاد دفاعی هستند.




 ما امروز در معرض تروریسم کور تکفیری هستیم. و در این زمینه هم موارد زیادی هست که باید زنان کشور عزیزمان  آموزش دیده  باشند که خللی ایجاد نشود.

امام کاری کرد که زنها در صحنه حاضر شوند و البته  از میان زنان، زنانی که اعلام آمادگی می کنند و وارد صحنه می شوند زنان بسیار استثنائی و فوق العاده ای هستند چون این  زنان عموما مشکلات مضاعفی دارند پس جهادشان هم مضاعف می شود.

 

استعمار سه دسته است.

 قدیم، نو و فرانو.

استعمار قدیم پروژه  اشغال را در پیش گرفته بود.

استعمار نو نقشه گماشتن افراد در منطقه مثل رژیم شاه در منطقه را پیش می برد.

و اما استعمار فرانو استعمار تسخیر عقل و قلب و سربازگیری از میان جبهه مقابل است.

دشمن تلاش می کند عقلها و قلبهای مردم مسلمان را درگیر کند و این استعمار از راه رخنه فرهنگی،

نفوذ فرهنگی و نفوذ اقتصادی و متلاشی کردن بنیاد خانواده اتفاق می افتد و در هر سه زمینه زنان ما خط مقدم جهاد دفاعی هستند.

زن آخرین سنگری است که برای استحاله انقلاب اسلامی می شود آن را فتح کرد.






به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی ایشان ظهر امروز با حضور در مصلی اداره کل آموزش و پرورش استان خوزستان در جمع فرهنگیان و مدیران و معلمان ستاد آموزش و پرورش سخنرانی کردند.
گزیده ای از سخنرانی ایشان با موضوع انسان سازی به این شرح است؛


أعظم الله أجورنا و أجورکم بمصابنا بالحسین علیه السلام و جعلنا الله من الطالبین بثأره

نقطه اتصال آموزش و پرورش و نهضت حسینی انسان سازی است.

 خصوصا هجده سالگی و بهترین سن را آموزش و پرورش در اختیار می گیرد تا انسانهای پخته ای را تحویل جامعه بدهد.
برای ساخت انسان و ایحاد یک جامعه نمونه بر این اساس عناصری مورد نیاز است.

اولا؛ اندیشه متعالی 
ثانیا: رهبری میدانی و مدیریت بایسته بر پایه اندیشه هدایت، حمایت و نظارت.
ثالثا؛ مدیران شایسته و همراه و همکار این رهبر میدانی.
عنصر چهارم: بستر و فضای آماده برای انسان سازی.

عنصر پنجم: واقع نگری و عزم و اراده و مقاومت و پیشبرد.

این پنج عنصر اگر باشند می توان انسان ساخت و ساخت انسان از هر امر و تولید دیگر سخت تر است.

این پنج عنصر در عرصه اجتماع پیدا می شود.
در دوران پیامبر این پنج عنصر وجود داشت. وحی همان اندیشه متعالی بود و  رهبری میدانی پیامبر و مدیران شایسته تر بیت یافته پبامبر فضا و محیط آماده برای پذیرش معارف و اسلام توانست محیطی جاهلی را به محیطی تمدنی تبدبل کند.

بعد از رحلت پیامبر عنصر اندیشه وجود داشت اما برش انحرافی در مساله رهبری ایجاد شد.

این انحراف در رهبری باعث انحراف در اندیشه متعالی شد و به جای ساخت مدیران،  خواص جامعه برای امتیاز طلبی کار را به جایی رساندند، که محیط، محیط استیلا و سلطه شد.
 اسلام  تبدیل بهذصورتی رسمی شد که در سایه آن هرکس به فکر خویش بود.
 در زمان امام علی هم اندیشه وجود داشت و رهبری بود، اما نه محیط آماده بود و نه مدیران و یاران پای کار وجود داشت و فضا تسلیم معاویه شد و از دل ولی امر مسلمین، پادشاهی مطلق بنی امیه ساخته شد و امام حسین علیه السلام به مسلخ رفت.
با اسم اسلام بنی امیه چه کارها نکردند و تنها راه انسان سازی در دستگاه حسین علیه السلام فداکاری در آن حد بود.
 
کربلا نماد عزم و اراده ولایت برای ساخت انسان با پمپاژ عزم و اراده به بشریت بر پایه خون و شهادت بود.
 
و چاره ای جز ایثار و فدا در این حد نبود و آن تراژدی غم بار اسلامی رغم خورد و مبنا شد برای جوشش عواطف عمیق انسانی در فرا زمان و فرامکان.
 
برای انسان سازی بر این پنج پایه سه کار بلند باید انجام شود؛
 
ایجاد عزم و اراده 

توانمندسازی یعنی شخصیت توانمند

و هدفگذاری یعنی اینکه برای رسیدن به اهداف، جوان طراحی داشته باشد و ما طراحی داشته باشیم.

سوال
 این انسان مطلوب چه شاخصه هایی دارد؟ به اختصار و فهرست وار بیان می کنیم.
دو دیدگاه هست؛
 یک اینکه انسانی تسلیم شده تربیت کنیم که چشم قربان گوباشد و چیزی نفهمد و داده هایی تحویل دهد.

و نوع دیگر نگاه قدرت ابداع و خلاقیت را بالا بیاوریم.
 اسلام دومی را تایید می کند .

زیر ساخت شخصیت مطلوب اسلام رشد عقلانی است «من لا عقل له لا دین له» 
شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و از شخصی بسیار تعریف کرد. امام پرسید کیف عقله؟
عقلش چگونه است؟! و بعد ادامه دادند «الثواب بقدر العقل»

اگر عقل که پایه تفکر پیشرفت، خلاقیت و تولید است  بالا نرود جامعه عقب مانده ای خواهیم داشت.

با عقل  حتی دین باوری ایجاد می شود و دین و ایمان بر پایه عقل بالا می رود.

شاخص دوم بر پایه عقلانیت ایمان به خدای متعال؛ ایمان عمیق به خالق رب، ولی، قادر، متعال حکیم رازق.

و ایمان بر پایه عقل می جوشد نه روشنفکر نمایی و نه تحجر ما در این  دو طرف گاهی می ایستیم و جامعه را به طرف مطلوب پیش نمی بریم اسلام دین عقلانیت و دینداری توأمان است.

عنصر سوم عدالت است بلاخره این دو، یعنی عقلانیت و ایمان، بینشی می دهد که جهان بر پایه عدل ساخته شود و عدل هم بر پایه مدرکات عقل عملی به دست می آید.

عنصر چهارم بعد عاطفی است دل باید کانون عاطفه باشد و اینها با تربیت ممکن است.
 
بر پایه این چهار عنصر می رسیم به عنصر مهم خانواده بنیادی و ارتباط با پدر و مادر بسیار مهم است.
 
وبعد از آن کار آفرینی هم جزء آموزشها باید باشد.
 دانش آموز و جوان باید خلاقیت داشته باشد و عقل معاش داشته باشد. 
اسلام تشویق می کند به پول در آوردن.
 
_ پرهیز از اصراف 
_ افزایش بهره وری 
_ ایجاد نشاط و امید به آینده و اینکه جوانان می توانند محیط پیرامون را تغییر دهند.

ساخت انسان و این نوع انسان سازی امروز در برنامه های آموزش و پرورش متاسفانه فوق برنامه است در حالی که باید متن برنامه باشد .

 انسان سازی قابل اندازه گیری با نمره نیست.
ما از این فلسفه آموزش و پرورش امروز فاصله داریم.

یگی از نگاهها به آموزش و پرورش باید این باشد که تولید کننده انسان است و متناسب با آن، سطح آموزش معلمان، حقوق و تکریم آنها نیز باید متحول شود.
اگر کشور بخواهد متحول شود و به قله برسد آموزش پرورش اولویت برنامه توسعه بر پایه یک برنامه معقول باید باشد.




صبح امروز و با آغاز مراسمات عزاداری محرم الحرام آیة الله کعبی در برنامه نمادین نوای محرم منطقه چهار آموزش و پرورش شهرستان اهواز حضور یافتند و سخنرانی کردند.

آیة الله کعبی گفتند:

تشکر می کنم از ابتکار عمل آموزش و پرورش استان خوزستان و مسئولین محترم ناحیه چهار بابت ایجاد نمای نمادین نوای ماه محرم.

نوای محرم در امتداد رسالت آموزش و پرورش است. 

فلسفه آموزش پرورش اسلامی رشد معنویت رشد عقلانیت و انسانپروری است. 

 متاسفانه در نگاه کلاسیک به آموزش و پرورش تنها به ارزیابی تحصیلی، آن هم تنها بر پایه نمرات پرداخته می شود.

برنامه نوای محرم متن برنامه آموزش و پرورش است. 

به جوانان عزیز، مومن و ولایی کوی علوی در مدرسه نمونه خاتم الانبیا که پر شور و با انگیزه در این مجلس حاضر شدند تبریک می گویم و خوشحالم که این چهره های مصمم و با عزم و انگیزه را میبینم.


یک سوال و پاسخ 


سوال این است که چگونه کربلا شکل گرفت و چرا مکتب عاشورا مکتب ماندگاری برای انسانیت و بشریت شد؟

پاسخ های مختلفی می توان به این سوال داد به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در فضای انقلاب اسلامی پاسخ های زیادی داده شده که من تعدادی از این پاسخ ها را ذکر می کنم و پاسخ برتر را بر می گزینم

چرا که مدرسه محرم  صرفا مدرسه عاطفه و گریه نیست مدرسه عقلانی هم هست 

پاسخ اول 

گفته می شود این حادثه یک امر غیبی است و یک تراژدی  است که در ازل نوشته شده و خدا خواسته که امام حسین شهید شود. اصحاب و اهل بیتش شهید شوند و این اتفاق بیافتد و استناد می کنند به کلام؛

« شاءالله ان یرانی قتیلا و شاء الله یراهن سبایا»

 در واقع توجیه می کنند که  قضا و قدر الهی است. 

در این پاسخ باز می توان چند نگاه به قضا و قدر الهی داشت 

نگاه تسلیم و نگاهی که از دلش هیچ حرکتی ساخته نمی شود این نگاه توسط مکتب امام حسین و حضرت زینب محکوم شده و بنی امیه سعی می کردمد همین نگاه را ترویج کنند انجا که یزید به حضرت زینب گفت: کیف رایت صنع الله بکم 

حضرت فرمود ما رایت الا جمیلا و بعد اینکه کار خود شما بود.

قضا و قدر الهی عامل حرکت و برنامه ریزی و نفی کننده مدیریت بشری چه مثبت و منفی نیست 

در فاجعه بی نظیر منا مفتی وهابیت با ریشخند گفت قضا و قدر الهی است اما میدانیم که اراده و خواست خدا نفی کننده سوء مدیریت نیست و عاشورا را هم نمی توان اینطور توجیه کرد این تفسیر صد در صد غلطی است.


تفسیر دوم تفسیری مسیحی است

مسیحیت معتقدند مسیح به صلیب کشیده شد تا گناهان مسیحیت بخشیده شود.این منطق را منطق فدا می نامیم. منطق فدا را عده ای در مکتب عاشورا بیان می کنند که امام شهید شد تابا اشک حسینی گناهان ما بخشیده شود.


«من بکی او تباکی وجبت له الجنة»


در این زمینه باید گفت فداکاری حسینی رفع تکلیف و سلب مسئولیت از انسانها نمی کند. 

حسین برای توجیه بی ارضه گی های بشریت شهید نشد.

این تفسیر هم بر اساس آیات و روایات و عقل و اجماع و از نگاه همه مراجع تقلید و علمای سلف  تفسیر غلطی است.

 ما مدافع منطق گریه و اشک و عزاداری هستیم اما اشک و گریه مسئولیت آفرین و حرکت بخش.


گریه ای که جوشش عاطفه ها است و برگرفته از حکمت روشنی است. 

«بکاء المومن من قلبه و بکاء المنافق من هامته.»


تفسیر سوم که چرا کربلا اتفاق افتاد تفسیر سیاسی است؛

 در تفسیر سیاسی می گویند دعوایی بوده و امام حسین خود را احق می دانست و می خواست حکومت کند و انقلاب ناکامی برای تشکیل حکومت داشت.

این تفسیر هم صد در صد غلط است امام حسین اگر می توانست حکومت تشکیل می داد اما حکومت یکی از اجزاء و مولفه های حرکت حسینی بود و همه آن نبود این تفسیر سیاسی هم غلط است.


تفسیر چهارم می گویند: هدف امام حسین حکومت نبود بلکه اصلاح اوضاع جامعه بود و استناد می کنند به روایت «إنی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما بل خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی رسول الله» 

امام حسین ع فرمود به معنای اصلاح


این تفسیر را تا حدی می توانیم قبول کنیم اما با توضیحاتی و آن اینکه این اصلاحات حسینی مختص زمان امام نبود بلکه فرازمانی و فرامکانی و در پهنه تاریخ بود.

 هرگاه جامعه ای با الگو گرفتن از نهضت حسینی بخواهد از عقب ماندگی به سمت پیشرفت حرکت کند نهضت حسینی الگو است 

الگوی تمدن پیشرفت، عدالت، علم آگاهی، عزت و سربلندی و الگوی آزادگی است. 

به این معنی کربلا چرا اتفاق افتاد درست خواهد بود و نوای محرم نوای نهضت حسینی اصلاح مدارانه و حضور آگاهی بخش و تاثیر گذار برای ایجاد تحول در محیطی که در آن زندگی می کنیم خواهد بود.


هر کسی به فراخور حال خود می تواند از نهضت حسینی الگو بگیرد.


نهضت حسینی نقشه الهی برای احیای دین و انسانیت و تبیین آرمانهای انسانی بود.

یک شخص حسینی بر پایه نهضت حسینی می تواند تحول آفرین باشد.

امام حسین و نهضت حسینی فرامذهبی و حتی فرا دینی است و یک نهضت بشری است.