- ۰ نظر
- ۱۱ دی ۹۷ ، ۱۵:۰۰
بخش دوم سخنرانی آیت الله کعبی با موضوع مبارزات امام راحل در دوران جمهوری اسلامی برای تدوین قانون اساسی بر مبنای فقه، الگوی برخورد با مشکلات داخلی امروز، در جمع اساتید سطوح عالی حوزه علمیه اصفهان و اساتید بسیجی حوزه علمیه اصفهان به شرح زیر است:
ماموریتی که دولت موقت داشت، تدوین قانون اساسی بود. آقای بازرگان میخواست که قانون اساسی را به سبک قانون های اساسی مردم سالار در جهان و بر اساس حاکمیت ملی شکل دهد. لذا گفت "جمهوری دموکراتیک اسلامی"، "جمهوری دموکراتیک" و گفت و گفت اما امام فرمود: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. (در نهایت) رفراندوم شد و مردم با آن رای بالا رای دادند به جمهوری اسلامی.
بعدش یک مجلسی باید شکل می گرفت که دولت موقت بر اساس انتخابات های آن موقع اسمش را گذاشته بود "مجلس بررسی نهایی قانون اساسی."
شرط شرکت در این مجلس هم مسلمانی یا اقلیت های دینی یا اهل سنت باشد فر قی نداشت و فقط شر ط لین بود که ساواکی و وابسته به رژیم سابق نباشد. اجتهاد هم شرط نبود. اینها گفتند و تصور می کردند که یک عده شبیه "مجلس موسسان" می آیند و پیش نویس قانون اساسی را می نویسند و نگاه شکلی می کنند و نه محتوایی و بعد تایید می کنند و آن می شود مبنای اداره کشور.
در آن پیش نویس نه ولایت فقیه وجود داشت نه ابتنای قوانین و مقررات بر اساس اسلام و نه خیلی از قوانین مربوط به اسلامیت نظام. کارگروهی هم تشکیل دادند که به استثنای مرحوم آقای حبیبی تقریبا اکثرشان جریان ضد انقلاب بودند. الان هم ضد انقلابند. مثل "لاهیجی" که فرانسه است و علیه انقلاب کار می کنند. به هر جهت اینها میخواستند که این انتخابات را شکل دهند و "مجلس بررسی قانون اساسی" آن پیشنویسی که احکام فقه قانون اساسی در آن ضعیف بود، بلکه نبود آن بشود مبنی و همان بشود مبنای کشور و از طرفی مذاکراتی شروع کرده بودند با آمریکایی ها و حالا دولت بازرگان منصوب امام راحل هم بود و امام چند گزینه داشت در برخورد با دولت بازرگان.
تدبیر امام خمینی قدس سره الشریف در برخورد با انحرافات دولت قانونی
یک اینکه، همینکه دولت بازرگان را نصب کرده است بلا فاصله عزل کند. اگر عزل می کرد هرج و مرجی در کشور راه می افتاد و (از طرفی) کارها پیش نمی رفت. مطلب دوم اینکه درگیر شود با دولت بازرگان و اختلافات بروز کند و بروز اختلافات صلاح نبود و امام حاکم بود. ولی فقیه بود. مرجع با نفوذ بود. امام راه دیگری را انتخاب کرد؛ راه مبارزه قانونی با دولت موقت.
این مطلب را عنایت بفرمایید: بعضی ها الآن می گویند: وضع نابسامان است و خوب نیست و غرب گراها چنین و چنان میکنند. چه باید بکنیم؟ بعضی نظرشان این است که چون دولت منصوب ولی فقیه است و حکم تنفیذ شده از ولی فقیه دارند هرچه اینها میگویند باید بگوییم چشم و هیچ کاری نکنیم. این انفعال است. بعضی ها هم از آن طرف می افتند. دعوا راه می اندازند و تشکیلات موازی. دعوا و تشکیلات موازی هم در مقابل دولت راه انداختن درست نیست. راه دیگری هم وجود دارد و آن راه تبیین حقایق، بصیرت افزایی و مطالبه گری در چارچوب قوانین و مقررات است. تا وقتی که اوضاع دگرگون شود و مردم بیشتر اطلاع پیدا کنند نسبت به اوضاع. امام راحل راه آخر را انتخاب کرد؛ راه تبیین و مطالبه گری و امام سبک مبارزه را در دوران جمهوری اسلامی بر علیه منکرات حکومتی به ما آموخت.
چگونه ادبیات خبرگان وارد ادبیات حقوقی سیاسی جمهوری اسلامی شد
امام چه کرد که قانون اساسی اسلامی بر اساس اسلام و فقه نوشته شود؟ اولا اسم مجلس بررسی قانون اساسی را عوض کرد. در سخنرانی ها فرمود که مردم به اسلام رای دادند و به جمهوری اسلامی و قانونی اساسی باید نوشته شود که محتوایش اسلامی باشد. بنابر این برای ایجاد محتوای اسلامی قانون اساسی "مجلس خبرگان قانون اساسی" باید شکل بگیرد. اسم مجلس را امام گذاشت: مجلس خبرگان قانون اساسی. بازرگان گفته بود، "مجلس بررسی قانون اساسی" اما امام فرمود: "مجلس خبرگان" و ادبیات خبرگان را امام بر اساس همین مبنای "حجیت قول اهل خبره" که در اصول فقه میخوانیم وارد ادبیات حقوقی و سیاسی جمهوری اسلامی کرد.
بعد فرمودند که خبرگان یعنی فقها و مردم برای این مجلس به فقها رای بدهند. بعد امام به این اکتفا نکردند که فرمودند به خبرگان رای بدهید، بلکه خود امام یک کارگروهی را به شکل محرمانه انتخاب کردند. از جمله شهید بهشتی و یاران شهید بهشتی در قم در همین منزلی که امام در قم مستقر بودند؛ منزل حضرت آیت الله یزدی و امام اول که آمدند قم آنجا مستقر شده بودند. و در آن جلسه گفتند(نقل به مضمون): خوب، حالا یک انتخابات مهمی در پیش هست برای قانون اساسی از بلاد چه کسانی کاندیدا شوند؟؛ برای شهرستانهای مختلف. جلسه گرفتند. در آن جلسه مثلا می گفتند: از اصفهان آن موقع مرحوم آیت الله خادمی کاندیدا شدند. مشخص میکردند از استانها. بعد گفتند خوب این علما که نمی آیند کاندیدا شوند و بعد تقسیم کار کردند که چه کسی به کدام یک از علما بگوید که کاندیدا شود.
خود امام به بعضی از مراجع تقلید آن موقع گفتند و از آنها خواستند کاندیدا شوند و پیک برای آنها فرستادند مثل مرحوم آیت الله آقای شیخ مرتضی حائری و حضرات آیات مکارم شیرازی، سبحانی، آیت الله جوادی آملی و آیت الله صافی گلپایگانی. امام برای آنها پیک فرستادند که کاندیدا شوید و برای بعضی ها امام نامه نوشتند و من نامه های امام را دیده ام. در نامه ها نوشته بودند که با توجه به مراتب فضل و تقوایی که از شما سراغ دارم و اینکه لازم است قانون اساسی اسلام را فقها و علما بنویسند لازم است شما کاندیدای خبرگان قانون اساسی شوید و به این شکل عده ای از علما آمدند و کاندیدا شدند و فرمودند در آن نامه که بنده دیدم: طی نامه های مشابهی از آقایان دستغیب، اشرفی اصفهانی و... خواسته ام کاندیدا شوند و نام می برند از آیت الله مدنی هم
خوب مجلس خبرگانی شکل گرفت که چهل و هشت نفر آن مجتهد مسلم بودند و شانزده نفر آنها درس خارج خوانده بودند و یک عده، انقلابیون غیر مجتهد حاظر در صحنه بودند و البته عده کمی هم مثل "بنی صدر" و "مقدم مراقه ای" و امثال اینها بودند که نمی توانستند کاری کنند و مجلس خبرگانی شکل گرفت بر اساس فقاهت بر اساس مبارزه سیاسی امام.
اگر امام گوشه ای می نشست و میگفت که انتخابات خواهد شد و عده ای هم کاندیدا می شوند و مجلس خبرگانی شکل می گیرد، آیا این قانون اساسی موجود که قانون اساسی اسلامی است شکل می گرفت؟ نه. عزیزان! من به همین مناسبت می گویم انتخاباتهایی که پیش می آید چه مجلس شورای اسلامی، چه انتخابات خبرگان، چه انتخابات شوراها، علما نباید کناره گیری کنند و بگویند به ما چه و وهن و خلاف شان و منزلت ما است. نه، باید تدبیر بکنند تا سنگرهای مدیریتی، دست اهلش بیافتد و طراحی بکنند همانگونه که امام این کار را در مورد مجلس خبرگان قانون اساسی انجام داده بود.
این خیلی مهم است. بعد که مجلس خبرگان شکل گرفت در افتتاحیه اش که بیست و پنجم مرداد پنجاه و هشت بود، امام پیامی داده بودند به مجلس خبرگان قانون اساسی و پیامش هم پیام عجیبی بود. بروید و مطالعه کنید. فرمودند: یک: مردم به جمهوری اسلامی رای دادند. وکالت شما آقایان محدود است به تدوین قانون اسلام. اگر ماده ای از قانون اساسی بر خلاف اسلام باشد بر خلاف وکالت شما است. دو: به حمد الله در این مجلس خبرگان تعداد قابل توجهی فقیه هست. در مورد مواد اسلامی فقط فقها باید نظر بدهند و دیگر نمایندگان حق اظهار نظر در مورد مواد فقهی ندارند.
سه: آقایان نماینده ای که فقیه نیستند در مورد مسائل اداری و امثال آن نظر بدهند و نه در مورد مسائل فقهی. چهار: به آقایان نمایندگان اکیدا عرض می کند که مرعوب غرب زدگان و شرق زدگان نشوید و قانون اسلام را بنویسید.
بعد در یک سخنرانی هم فرمودند که پیشنویس هیچ نیست. طرح بدهید. طرحهایی آمد وسط از جمله طرح شهید بهشتی و یارانشان و آن سنگ بنا شد برای تدوین قانون اساسی که قانون اساسی جمهوری اسلامی یک قانون اساسی مترقی است و محصول فقه اهل بیت است. اما در اثر مبارزات امام راحل این قانون اساسی شکل گرفت. اگر امام در صحنه حاضر نمی شد، یک قانون اساسی غرب زده به ما تحویل می دادند. اما قانون اساسی ما که امروز یکی از عوامل ماندگاری انقلاب اسلامی است، قانونی اساسی است که توسط فقها و محصول و ثمره عملی فقه اهل بیت علیهم السلام است که تدوین شد و این در سایه مبارزات سیاسی امام شکل گرفت.
ملی گراها در وصیت امام و بعد از امام
خوب بعد از این جریان ملی گراها که امام در وصیتشان نوشته اند: (اینها به خودشان می گویند عقلای قوم) از عقلای قوم که در سایه محافظه کاری میخواهند کشور را به آمریکا بفروشند چیزی عائدمان نشد. نباید مرعوب عقلای قوم شوید. و اسمشان را میگذارند عقلای قوم. که منظور همان اصحاب نهصت آزادی بود.
من نمی خواهم قصه پر غصه این چهل سال را بگویم اما نهضت آزادی و بازرگان که پدر فکری فرقان و منافقین خلق و جریانهای ضد روحانیت بود مثل جریان شریعتی و امثال شریعتی، بعدها، اینها توسط یک عده معمم زنده شدند؛ کسانی که در طول انقلاب دچار فرسایش شدند و از مواضع اولیه خود دست برداشتند.
من کافی است اشاره کنم که بعد از دفاع مقدس برنامه های توسعه کشور در دوره ریاست جمهوری مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی توسط سه نفر نوشته می شد. آقای نوربخش که مرحوم شد و آقای روغنی زنجانی و آقای دکتر عادلی. برنامه توسه به نام تعدیل اقتصادی. بر چه اساس نوشته شد؟ بر اساس مدل غرب. میگفتند برنامه توسعه آلمان یا کره یا فلان جا یا همان سیاست تعدیل اقتصادی.
رهبر معظم انقلاب آن موقع در برنامه پنجم توسعه اول فرمودند: این سیاست تعدیل اقتصادی باید تعدیل گردد چون باعث شکاف طبقاتی می شود و فاصله بین فقیر و غنی را زیاد می کند و باعث گرانی می شود.
خوب، این جریان غرب گرا بود و بعد از آن هشت سال نوبت دولت "خاتمی" رسید و آن هم به شکلی جریان غرب گرا بود و با این تفاوت که به اقتصاد توجه نکردند و وارد بحثهای سیاسی شدند و بعدش در دوره دولت آقای احمدی نژاد به تدریج مکتب ایرانی را به جای مکتب اسلامی حاکم کردند.
مکتب ایرانی یعنی: اسلام ایرانی. نه ایران اسلامی. همان چیزی که خود بازرگان گفته بود. گفته بود تفاوت من و آیت الله که منظورش امام راحل بود این است که من و یارانم اسلام را برای ایران میخواهیم اگر تعارض بشود بین اسلام و ایران ما ایران را ترجیح می دهیم، پس اسلام ایرانی. اما آیت الله می گوید اگر تزاحم شود بین اسلام و ایران، ایران فدای اسلام. یعنی ایران اسلامی. این دو دیدگاه متفاوت. یک جا هم امام فرمود اساس بدبختی ما از ملی گرایی است. در مورد مصدق هم می فرمود: او مسلم نبود. امام راحل تا این اندازه صحبت کرد اما خوب ما دیدیم در زمان "احمدی نژاد" متاسفانه مکتب ایرانی را زنده کردند و بر این اساس هویت سازی کردند. رهبری فرمود آغاز سال از مشهد و آنها دنبال بحث کوروش و امثال آن بودند که آشنایید. در زمان دولت آقای روحانی هم دوباره این بحثها زنده شد.
مشکلات پیش روی ما و راه حل به صحنه عمل آمدن
میخواهم بگویم یکی از معضلات و چالشهای جدی انقلاب برای حاکمیت فقه، وجود جریان غرب گرا در مدیریت کشور است. نکته ضعف دوم ما ضعف مدیریت و تدبیر نیروهای موثر اجرایی است. اینهایی که بدنه مدیریت اجرایی دستشان هست ضعیف عمل می کنند اما چون در راس نظام ولی فقیه است، هزینه اش را ولایت فقیه و روحانیت باید بپردازند اما مراکز تصمیم گیری در حوزه اجرا و اجرا جاهای دیگر است. ضعف سوم آسیبهای اجتماعی است که ایجاد شده است؛ مشکلات مربوط به مواد مخدر، فقر، مسائل خانواده های طلاق، حاشیه نشینی و امثال اینها که البته برای حل این مشکلات شورای عالی اجتماعی تشکیل شده است. یکی از دیگر ضعف ها، تضعیف نهاد های حاکمیتی است. نهادهای حاکمیتی مثل شورای نگهبان مثل قوه قضاییه مثل سپاه مثل بسیج وامثال اینها توسط دشمن تضعیف می شوند و ترویج فساد اخلاقی و بی بند و باری که روز به روز هم بیشتر می شوند با وجود فضای مجازی. تخریب گسترده روحانیت برای اینکه روحانیت را منزوی بکنند که اول صحبتها اشاره کردیم. جنگ نرم دشمن که هدفش تضعیف روحیه مردم و ایجاد یاس است به این معنی که بگویند انقلاب تمام شد و انقلاب ثمره ای ندارد و باید بیافتیم دنبال کسان دیگری و روحانیت نمی توانند کشور را پیش ببرند و تخریب روحانیت. اینها همه برنامه دشمن است.
خوب، برای مقابله با این مشکلات و پیدا کردن راه حل همه مسئولیم و یکی از بزرگترین مسئولیت ها همانطور که عرض کردم و از حرکت امام درس میگیریم در صحنه بودن و در صحنه ماندن و پیگیری است. روحانیت نسبت به مسائل جاری و معضلات نباید بی تفاوت باشد. باید فعال باشد و صحنه گردان باشد و در سطوح تاثیر گذار نقش آفرینی مبنایی داشته باشد.
در آغاز سخن
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر الانام المصطفی ابي القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین لا سیما بقیة الله في الارضين و اللعنة على أعدائهم أجمعين من الآن الى قيام يوم الدين.
در آغاز سخن، از اینکه توفیق نصیب این کمترین شد، تا در استان اصفهان، پایتخت فرهنگ و تمدن ایران اسلامی و مهد حوزه های علمیه و علمای بزرگ حاظر شوم و در شهر شهیدان سرافراز امثال شهید مدرس، شهید نواب صفوی، شهید بهشتی، شهید ردانی پور و شهید خرازی و شهيد كاظمی و شهید طباطبایی نژاد و امثال این شهدای بزرگ و شهید محراب اشرفی اصفهانی باشم، خوشنودم. و همچنین توفیقی است که در محضر عزیزان هستم و این توفیق هم به خاطر شهیدان نصیبم شد و کنگره ای که فردا هست و خدمت هستم.
مقدمه_ نقشهای مهم روحانیت در جامعه و لزوم ایفای آنها
بحث مختلفی می شود در جمع سروران مکرم مطرح بکنیم. اما فکر می کنم اولین نکته ای که باید به خودم و عزیزان گوشزد بکنم، نقشهای متفاوت و مهم روحانیت در جامعه است.قبل از انقلاب به یک شکلی بعد از انقلاب به یک شکل دیگر. ما این نقشهامان را باید خوب واقف بشویم و به نحو احسن ایفا بکنیم.
نقش اول روحانیت، نقش تبیین گری است. روحانیت، تبیین کننده اسلام ناب محمدی بر پایه آموزه های اهل بیت علیهم السلام برای همه آحاد جامعه هستند. نقش دوم، نقش بیدار گری است. بیدار کننده هستند روحانیت جامعه را؛ هم نسبت به دشمنان و هم نسبت به دوستان و هم وظائف. نقش احیاگری، حیات طیبه در جامعه در گرو عمل روحانیت است در امتداد حرکت انبیای الهی و خاتم انبیاء محمد مصطفی و اهل بیت عصمت و طهارت. ياأيها الذين آمنوا استجيبوا لله وللرسول إذا دعاكم لما يحييكم. نقش انسجام بخشی و نقش هویت سازی هم از دیگر اهتمامات روحانیت است. بلاخره وحدت جامعه، صلح و آرامش و امنیت و هویت اجتماعی، همه اش در گرو عملکرد روحانیات است. نقش پنجم، مبارزه با استبداد و استعمار و مفسدان و مستکبران و چپاولگران و همان نقش جهاد فی سبیل الله است. در طول تاریخ روحانیت پیشتاز این نقش مبارزه بودند. نقش ششم، خدمت رسانی است. واقعا یکی از نقشهای مهم روحانیت، خدمت به مردم است هم برای رفع فقر و محرومیت و هم برای تشکیل موسسه های امدادی مثل بیمارستانها و خیریه ها و امثال اینها و تسکین آلام مردم و رسیدگی به فقرا و مستضعفین نقش ویژه ای است که روحانیت همواره داشته است. نقش هفتم روحانیت، که این نقش به ویژه با پیروزی انقلاب اسلامی خیلی برجسته شد، تلاش برای اقامه حکم الله و برقراری حاکمیت دین در عصر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است که با پیروزی انقلاب اسلامی این نقش روحانیت در تحقق حاکمیت دین برجسته شد. نقش هشتم، زمینه سازی برای ظهور صاحب الامر و الزمان و بستر سازی، برای صلح و امنیت جهانی و اصلاح عالم است. بلاخره ما افتخار می کنیم که طلابیم و بالاترین و برجسته ترین لقبی که به ما می دهند این است که می گویند سرباز حضرت بقیة الله سرباز امام زمان و افسرانی داریم که آنها رهبران دینی در عصر غیبتند مراجع معظم و ولی فقیه که این نقش را به عهده می گیرند. نقش نهم کاهش آسیبهای اجتماعی و توانمند سازی جامعه اسنت. در این زمینه هم بلاخره آسیبهایی دارد جامعه. کاهش این آسیبها در قالب مشاوره، در قالب تبلیغ، در قالب مسجد در قالب حرکت دینی، روحانیت می توانند آسیبهای اجتماعی را خیلی کم بکنند و جامعه را توانمند کنند.
خوب، نهضت های مهمی را روحانیت شکل دادند مثل نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه جنبش ملی کردن نفت و به ویژه انقلاب اسلامی همه این حرکت ها تحت تاثیر روحانیت بوده است و به ویژه انقلاب اسلامی. کم و زیاد تحت تاثیر ویژه داشته اند. حالا این مقدمه را من برای چه گفتم؟
آسیب های درونی روحانیت
و البته در کنار این نقشهای مهم، ما منکر آسیب های درونی روحانیت نیستیم که این آسیبها را باید از بین ببریم. آسیبهایی مثل دنیا گرایی واشرافی گرایی و تجگل گرایی، بی تفاوتی نسبت به نقشهای فزاینده روحانیت به عنوان وارث انبیاء و بی تفاوتی نسبت به وظایف اجتماعی و سیاسی و اینکه بعضی از ما فقط رسالت خودمان را تعلیم و تعلم می دانیم. به قول همان مثالی که می گویند: "ثلاثة ليس لها نهاية رسائل مكاسب كفاية" و عملا حوزه ها را تبدیل کرده ایم انگار مثل یک دانشگاه، که وظیفه مان فقط درس خواندن و درس دادن است. از نقشهای دیگر روحانیت غافل می شویم نقشهایی که باید زنده شوند. این هم یک آسیب است. پس آسیب دیگر نشناختن نقشهای خود. ارتباط ضعیف با مردم، ارتباط ضعیف روحانیت با مردم یک آسیب است. خصوصا ارتباط کم با جوانان. بلکه جدایی از مردم و اینها همه آسیب است چه برسد به نقاط ضعفی که ممکن است اگر یک روحانی از خود نشان دهد به همه جامعه روحانیت آسیب می زند.
روحانیت خدومترین و مظلومترین قشر جامعه
دشمن الآن متمرکز شده است روی تضعیف نفوذ روحانیت در لایه های عمیق جامعه و نقش پیشتازی و پیشقرابلی روحانیت را در همه زمینه ها دشمن می خواهد زیر سوال ببرد به گونه ای که روحانیت را مقصر نابسمانی ها نشان دهد و این چیز خطرناکی است. روحانیت در شرایط حاظر ضمن اینکه خدوم ترین قشر جامعه است، مظلوم ترین قشر جامعه هم هست. هم خدومترین قشر است و هم مظلومترین قشر است. تخریب بی سابقه روحانیت برای کم اثر جلوه دادن نقش اثر گذار روحانیت و برای این است که روحانیت را دچار انفعال کنند انفعال و مرعوب کند به طوری که روحانیت عقب نشینی کنند. و بعضی ها هم خدای ناکرده دچار ضعف و نا امیدی بشوند. خلاصه عرضم این است که دشمن برنامه دارد که در کنار تخریب روحانیت روحانیت را منفعل کند و مرعوب کند و منزوی کند و اگر روحانیت نقش پیشتازیش را از دست بدهد خدای نکرده هم اسلام و هم مکتب مقدس اهل البیت علیهم السلام و هم نظام اسلامی با مخاطرات جدی رو به رو خواهد شد.
روحانیت باید در صحنه باشد و نقش آفرینی کند
و شاید نقشی که روحانیت هم اکنون در دهه پنج انقلاب و در پایان چهار دهه از انقلاب می تواند ایفا بکند از نقش آن روحانیتی که انقلاب کردند در کنار امام و این نهضت را به عنوان امانت تحویل ما دادند، نه تنها کمتر نیست، بلکه نقش بیشتری است و چون بعد از چهار دهه از انقلاب ما توانستیم به برکت همین مجاهدت های روحانیت پیشروی داشته باشبم هم در سطح بین الملل و هم در داخل کشور و هم در سطح کشورهای منطقه. حقیقتا دشمنان اسلام و دشمنان مکتب اهل بیت در سایه پیروزی نظام مقدس اسلامی و بعد از آن ضعیف تر و ذلیل تر و منفعل تر شده اند در مقابل اسلام و مکتب اهل بیت و در این چهار دهه، اسلام و مکتب اهل بیت و نظام اسلامی پیشروی داشته است و قوی تر شده است. ضعیف تر که نشده ایم هیچ، قوی تر هم شده ایم و یکی از معجزات انقلاب اسلامی همین است که در کنار توطئه های پیچیده که یک روز هم قطع نشده اند، داخلی و بین المللی، این انقلاب ماندگار شده است. یک بحث بسیار مهمی دارد رهبر انقلاب تحت عنوان ماندگاری انقلاب اسلامی؛ که چطور شده است این انقلاب چهل سال مانده است؟ راز ماندگاری انقلاب اسلامی چیست و برای صیانت از انقلاب اسلامی حالا ما چه کنیم؟ این بحث بسیار مهمی است. جان کلام بنده خدمت سروران مکرم و علمای معظم این است که مسئولیت روحانیت، در پیشتازی برای حفظ اسلام و مکتب اهل بیت و حفظ این نظام اسلامی خیلی بیستر است. همانطور که رهبری فرمودند خیلی جاها عقب نشینی ممنوع است. توقف ممنوع است. باید به سمت جلو حرکت کنیم و در صحنه حاظر باشیم. کدام صحنه؟ صحنه تبیین، صحنه رصد و دیدبانی، صحنه مطالبه گری، صحنه امر به معروف و نهی از منکر، صحنه صیانت از انقلاب اسلامی در جهت حاکمیت فقه، صحنه مبارزه، صحنه ایجاد امید و نشاط و تشکیل شبکه ای از نیروهای مومن انقلابی در سراسر کشور و اینکه باید فعالیت خودمان را به روز رسانی کنیم و خدای نکرده به حاشیه نرویم. اینکه بعضی بگویند ما مشغولیم و اشتغالاتی داریم اما در صحنه حاظر نشویم و نقش آفرین نباشیم این چیز خطرناکی است چون انقلاب اسلامی ما امروز با خطرهای بزرگی روبه رو است که نیاز به حضور روحانیت در صحنه دارد.
غرب گرایی و غرب گرایان و مبارزه امام و یاران امام با نماد آن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
امروز چند آسیب بزرگ انقلاب ما را تهدید می کند. من به نظرم در راس این آسیبها، غرب گرایی و حضور غرب گرایان در لایه های مختلف مدیریت کشور است. بعد از پیروزی انقلاب، خوب، یک جریان غرب گرایی تلاش کرد که انقلاب را به نفع خودش مصادره کند. نماد آن جریان غرب گرا نهضت آزادی بود. اما با هوشمندی، بصیرت، نفوذ، هدایت و قاطعیت و شجاعت امام راحل قدس سره الشریف و یاران امام نظیر شهید بهشتی، اینها نتوانستند انقلاب را در سالهای ۵۷ و ۵۸ و ۵۹ مصادره کنند. ارتباط هم برقرار کرده بودند با آمربکا. خوب من اینجا پنج دقیقه هم وقت بگیرم و در مورد "نهضت آزادی" بگویم.خوب، ماموریتی که دولت موقت داشت، تدوین قانون اساسی بود.
ادامه دارد...
حضرت آیت الله کعبی، 11 آذرماه 1388 با حضور در مراسم بزرگداشت سردار بزرگ «میرزا کوچک خان و صد و پانزده شهید روحانی استان گیلان» مباحث مهمی را در خصوص روحانیت و نقش آن در جامعه امروز عنوان نمودند که متن کامل سخنان ایشان در ادامه بیان می شود
میرزا کوچک انسانی انقلابی بود که در واقع پرتوی از نور اسلام ناب محمدی و ولایت مولا امیر المومنین(ع) و نیز نهضت اباعبدلله الحسین در او دمیدن گرفت و توانست بر اساس فرهنگ اسلامی و بر مبنای احیای هویت اسلامی به وظیفه شرعی خود در راه مبارزه با اجنبی عمل کند. میرزا کوچک خان، طلبه جوانی بود که از مدرسه صالح آباد طلوع کرد.سپس به نهضت مشروطه پیوست و با تبادل نظری که با انقلابیون داشت از سویی در فتح قزوین شرکت نمود سپس تصمیم گرفت به عنوان یک روحانی آگاه و بیدار برای مبارزه با اجنبی و عمال داخلی آنان هجرت کند؛ هجرتی مقدس به گیلان که تشکل جهاد ومبارزه در راه خدا را شکل داد. میرزاکوچک خان برای عمل به وظیفه شرعی با تحصیل دروس حوزوی تا حد کفایه به نهضت مشروطه پیوست و به عنوان یک روحانی فعال در حالی که کشور آبستن حوادث بسیاری بود و بر اثر عهدنامه های ننگین رو به تجزیه و اشغال بیگانگان می رفت و در شرایطی که زمینه برای کودتای رضاخان با انگیزه مبارزه با اسلام فراهم می شد، حرکت عظیم خود را آغاز کرد. میرزا کوچک شخصیتی بود که می توانست مجتهد و مرجع تقلید شود و وجاهت و جایگاه اجتماعی پیدا کند، لکن بر اساس عمل به وظیفه شرعی- همان چیزی که امام راحل به ما آموختندکه ما مامور به تکلیف هستیم نه نتیجه- با هماهنگی شخصیت هایی نظیر مرحوم آیت الله مدرس به عنوان عالمی بزرگ به گیلان هجرت نمود؛ هجرتی مقدس برای حفظ هویت اسلامی در گیلان.
در همان زمان موج سرخ کمونیست با اشغال اجانب و پیروزی انقلاب اکتبر یا کودتای کمونیستی درشمال کشور شکل گرفته و کمونیست های داخلی با ژست انقلابی گری یکه تازی می نمودند. انگلیسی های مستعمر؛ پیر کهنه استعمار؛ از طریق برنامه های هدفمند به دنبال غربی کردن و اشغال ایران بودند. در چنین شرایطی میرزا کوچک خان در گیلان، هسته مقاومت تشکیل داد.
آنچه در تاریخ آمده با توجه به تهمت هایی که به میرزا بسته شد در نهایت روس ها به میرزا خیانت کردند به گونه ای که استعمار انگلیس دشمن اصلی میرزا کوچک و میرزا هم دشمن انگلیس محسوب می شد. بنابراین شرق و غرب، موج سرخ کمونیستی و نظام سرمایه داری، استعمار و استبداد در واقع دشمن شماره یک میرزا بودند و دفاع از هویت اسلامی دل نگرانی میرزا کوچک بود. هماهنگی با انقلابیون مشروطه حرف اول او بود که در نهایت هنگام مواجهه میرزا با اوج تهمت ها و افترا ها، مرحوم مدرس جواب آن استفتای بلند را در دفاع از وی اینگونه می دهد. ایشان می فرمایند: « پر واضح است که ضدیت و محاربه با چنین جمعیتی «یعنی نهضت جنگل» مساعدت به کفر و محاربه با اسلام است. »
این همایش علاوه بر بزرگداشت یاد میرزا کوچک خان که نماد هویت اسلامی، غیرت اسلامی، مبارزه با استبداد و استعمار است، یادواره شهدای روحانیت هشت سال دفاع مقدس استان گیلان نیز می باشد.
روحانیت عزیز و شهید در خط میرزا و در خط اسلام ناب حضرت محمد (ص) و ولایت مولا علی(ع) و نهضت ابا عبدلله(ع) به عنوان سند هویت اسلامی ایران جاودانه شدند. این روحانیون شهید و سرداران دلاور عرصه علم و جهاد نیز می توانستند راحت طلب باشند و در خانه ها وحجره ها بشنینند و به مدارج علمی و اجتهاد وپست و مقام و امثال اینها برسند اما ترجیح دادند با خون خود تبلیغ حقیقی از اسلام را به اثبات برسانند. اگر تاریخ را ورق بزنیم و دقت کنیم اصولا استقلال ایران، هویت معاصر ایران و یکپارچگی ایران در پهنه تاریخ، مرهون روحانیت معزز است.
کافیست همین دوران اخیر یعنی سی سال شکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی بررسی شود تا بدانیم که در دوران حاکمیت شاهان یک میلیون و چهارصد و اندی کیلومتر مربع ازخاک ایران جدا شد و عهد نامه های ننگینی چون گلستان و ترکمنچای امضا شد. اما امضای هیچ روحانی را پای اینگونه اسناد استعماری نمی بینید؛ بلکه روحانیت همیشه در صف اول مبارزه برای دفاع از آزادی، استقلال و تمامیت ارضی بر مبنای احکام اسلامی و جهاد در راه خدا ایستادگی نموده اند. هشت سال دفاع مقدس یک وجب از خاک ایران اسلامی جدا نشد.
اصولا علماء دین با دو صفت برجسته شناخته می شوند: علم و تقوا. علم دینی به معنای معرفت داشتن روحانی نسبت به نظام هستی است و آنگاه معارف خود را به مردم نیز آموزش می دهد.
تقوا به معنی اطلاع و اعتقاد یک روحانی به وجود خداوند، بهشت و جهنم و رسالت پیامبران و هدفداری انسان در زندگی است. عالمان دین می کوشند که جهان رنگ خدایی پیدا کند چراکه خدا حاکم مطلق بر جهان و انسان است و از این جهت پارسا پیشه اند.
علم و تقوا دو عنصر سازنده روحانی حقیقی ست. علم بدون تقوا، سبب اطلاق لفظ «روحانی نما» می شود یعنی کسی که در چهره روحانی ست لکن در خط روحانیت اصیل نمی باشد.
اگر تقوا بدون علم باشد سبب اطلاق لفظ انسان مومن می شود نه «روحانی مومن». روحانی واقعی کسی ست که علم و تقوا را جمع نماید و به رسالت رهبران راستین دینی عمل کند.
حال اگر وظیفه اقتضا کند که روحانی جهاد کند و به جبهه برود، مجاهد در راه خدا نیز می شود. اگر اقتضای علم و تقوا می طلبد که روحانی خادم مردم گردد، روحانی خدمت گزار می شود و به مردم خدمت می کند و اگر علم و تقوا اقتضا کند که روحانی با اخلاق نیکو به مردم آموزش زندگی بدهد، به وظیفه عمل می نماید. روحانی کسی است که در میان مردم زندگی می کند و به هیچ وجه از آنها قابل تفکیک نیست.
روحانی حقیقی در متن مردم است، اشرافی زندگی نمی کند و عافیت طلب و رفاه طلب نیست. اینها ویژگی مهمی ست اگر ببیند مردم در رنج و عسر و زحمتند و با مشکلات روزمره دست و پنجه نرم می کنند، خواب از چشم می رباید تا مشکلاتشان را حل کند. همواره از مستمندان دستگیری می کند و حلال مشکلات مردم است: « بالمومنین رئوف رحیم».
نماد روحانی واقعی در زمان ما که توانست مردم را بر اساس این ویژگیها در خط پیامبر اکرم(ص) رهبری کند، بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) می باشد.
روحانیت با این ویژگی ها همیشه در طول تاریخ درخشیده اند و مردم هم به خوبی، آنان را شناخته و حمایتشان نموده اند. امروز ملت سرافراز ایران، رهبر معظم انقلاب اسلامی؛خلف شایسته و بایسته امام راحل؛ حضرت آیت الله خامنه ای(حفظه الله) را یک روحانی واقعی که بر مدار روحانیت حقیقی در خط اسلام محمدی(ص) و مکتب علوی و نهضت حسینی حرکت کرده، می شناسند و از عمق جان به ایشان علاقه مندند و رهبری را در کوران حوادث هیچ گاه تنها نگذاشته اند.
لازم است منشور روحانیت همان منشوری که امام راحل در روز سوم اسفند شصت و هفت مصادف با پانزده رجب 1409خطاب به روحانیت و ملت سرافراز ایران، صادر کردند باز خوانی شود تا در شرایط توطئه های داخلی و ایستادگی در مقابل استکبار جهانی، وظایف و نقش روحانیت بهتر شناخته شود.
استکبار جهانی، جدایی مردم از روحانیت اصیلِ طرفدار امام و رهبری و فاصله انداختن بین مردم و ولایت فقیه را یک اصل می داند که ما باید با صدای رسا به مردم بگوییم استقلال، آزادی و عظمت دینی این کشور، در سایه روحانیت اصیل به دست آمده است و آنانی که با روحانیت اصیل ضدیت می کنند در واقع با استقلال و هویت حقیقی این کشور ضدیت می کنند. به فرمایش شهید بزرگ علامه مطهری(ره)، بعد از ورود اسلام به این کشور بزرگ ، خدمات متقابل اسلام و ایران هیچگاه قابل تفکیک نیست. هویت این کشور، هویت اسلام شد که همواره به اهل بیت وفادار بوده اند. کسانی که با روحانیت و ولایت دشمنی می کنند در واقع میخواهند مردم را از خط اسلام و اهل بیت و در نهایت کشور را از خط عزت و استقلال جدا کنند و با هویت حقیقی این کشور دشمنی می نمایند. اگر فقهای عزیز نبودند معلوم نبود امروز چه علومی با عنوان علوم قران و حدیث مواد تغذیه توده های مردم بود ، به عبارت بهتر خط اسلام اصیل، خطی ست که امام در موردش فرمودند: «اسلام بدون روحانیت مانند کشور بدون طبیب است». امروزه طرافداران قرائت های گوناگون از دین و اسلام، اسلام التقاطی ، اسلام لیبرالی و اسلام سکولار، مروجین و مبلغین اسلام منهای روحانیت می باشند.
در جزوه ای که بعضی از کاندیداهای شکست خورده ریاست جمهوری و انقلابیون فرسوده ی گذشته نسبت به آینده نگریشان در دهه چهارم منتشرکرده اند مانیفست ده سال آینده را از نگاه خود بیان نموده که به جای تزریق امید و آگاهی و ایستادگی و حماسه سازی در سراسر جزوه مذکور، تردید و شک و حیرت و سرگردانی به مخاطب تزریق می شود.
امروزه هزاران هزار سامانه دروغ پردازی و شایعه افکنی جهت ایجاد تردید و شبهه بین مردم در قالب های براندازی نرم فعالیت می کنند. در جزوه مذکور پس از ذکر مانیفست اعتقادی بیان می شودکه: «ما معتقدیم که معرفت نسبی ست، قرائت های گوناگونی از دین وجود دارد و هیچ کدام از این قرائت ها حجت نیست.حکومت باید چه وظیفه ای داشته باشد؟ حکومت باید نسبت به قرائت های گوناگون بی طرف باشد!»
سوال اینجاست، کدام قرائت را می خواهید حاکم کنید؟ قرائتی که بر اساس رای و عقلانیت به دست بیاید. پس باور ها و ارزش های اسلامی را چگونه بشناسیم؟ می گویند عقلانیت جمعی توحیدی. یعنی عقل فردی به اضافه مشاوره با عقل دیگران! علامه شهید مرتضی مطهری(ره) می فرماید: « فقاهت و اجتهاد موتور محرک اسلام است و فلسفه خاتمیت است» اماآنان به جای اجتهاد و فقاهت، مرجعیت و ولایت، می گویند عقلانیت آن هم عقلانیت ابزاری! به عبارت بهتر دنبال تئوری اسلام منهای روحانیت اصیل اند و در نظر دارند اسلام لیبرالی و به فرمایش امام راحل، اسلام آمریکایی را به ارمغان بیاورند. باید از امام راحل یاد کنیم که می فرمود: « به طلاب سفارش کنید که اگر جذب جامعه مدرسین نشوید جذب طرفداران اسلام آمریکایی خواهید شد.»
امام در شرایطی این جمله را فرمود که طرفداران اقتصاد دولتی و سوسیالیستی و بنگاه های عمومی در دهه اول انقلاب با نگاه چپ، روحانیت و فقهاء اصیل را طرفداران سرمایه داری و رفاه طلبی معرفی می نمودندکه امام تیزهوشانه همان زمان فرمودندکه اگر جذب جامعه مدرسین نشوید جذب طرفداران اسلام آمریکایی خواهید شد.
امروز همان پرچم داران خط ارتباط با استکبار و طرفداران واقعی اسلام آمریکایی با تز اسلام منهای روحانیت و نگاه های روشنفکری غیر دینی می خواهند باورها و ارزش های انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و روحانیت را با شعارهای کاریکاتوری و بدلی، مصادره کنند. برای مقابله با این عوامل، هوشمندی و بصیرت لازم است که البته بدون بصیرت و شناخت نمی توانیم مصونیت پیدا کنیم.
در این بخش از سخن باید یادی از مرجع معاصر گیلان نمود، حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) که نماد اقتدار معنوی برای نظام مقدس اسلامی ست. این مرجع عارف و وارسته در دیداری که ما به اتفاق بعضی از مسئولین با ایشان داشتیم ضمن توصیه به خدمت صادقانه به مردم، به بعد ضد استبدادی و استعماری امام و میرزا کوچک خان اشاره کردند و سپس از میرزا کوچک خان به عنوان مبارز بزرگ ضد استعمار پیر انگلیس یاد کردند و شباهت بین امام و میرزا کوچک را از جهت مبارزه با استبداد و استعمار ذکر نمودند.
الحمدلله گیلان غنی است از علماء و مجتهدین، امروز در این جمع افتخار می کنیم که در خدمت حضرت آیت الله قربانی نماینده معزز ولی فقیه در استان هستیم که ایشان حقیقتا از مفاخر حوزه علمیه قم می باشند؛ دانشمند، مولف، انقلابی که در واقع برای حفظ اسلام و هویت اسلامی و بلند نمودن پرچم دفاع از ولایت و رهبری، فداکاری های بسیار داشته اند که امروز به عنوان نماینده معزز ولی فقیه در استان گیلان مشغول فعالیتند که جای شکرگزاری و قدردانی است.
امام می فرمود:«صدها سال است که روحانیت، تکیه گاه محرومان بوده است.» یکی از نقش های محوری روحانیت، خدمت به مستضعفین و محرومین می باشد که در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارت ها و تلخی هایی متحمل شده اند و همراه با تحمل اسارت ها و تبعیدها، زندان ها و اذیت و آزارها و زخم زبان ها ، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده اند. شهدای روحانیت منحصر به شهدای مبارزه و جنگ در ایران نیستند یقینا رقم شهدای گمنام حوزه ها که در مسیر نشر احکام الهی به دست مزدوران و نامردان غریبانه جان باخته اند بسیار زیاد است. در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام پیشگامان ایثار و شهادت بوده اند. کدام انقلاب مردمی و اسلامی را سراغ دارید که در آن حوزه و روحانیت پیشکسوت شهادت نبوده و بر بالای دار نرفته باشند؟ چه مشروطه و چه قبل از مشروطه و کل تاریخ ایران.
وقتی استعمار انگلیس وارد جنوب ایران شد همانگونه که در شمال ایران نیز مستقر بودند با فتوای مرجع عالیقدر، مرحوم آیت الله سیدمحمد کاظم یزدی طباطبایی مردم خطه جنوب حماسه جهاد را برای دفاع از این مملکت آفریدند، در شمال کشور به شکلی دیگر. در طول تاریخ شهدای حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است.
امام راحل می فرمود:« از جمله ویژگی های شیردلان روحانیت، اتکا به اصول اسلام ناب محمدی (ص) و مخالفت با متجاوزان شرق و غرب است.»
امام بعد از تبیین ویژگی های روحانیت گویا پیش بینی ویژگی های دهه چهارم انقلاب را می نمود و می فرمود روحانیت راستین دشمنانی دارند که چند سنخ می باشند.
نخست کسانی که با نغمه جدایی دین از سیاست، عافیت طلبی و راحت طلبی را با تحجر و مقدس مآبی به رخ می کشند و می گویند اگر روحانیت اصیل وارد مسائل انقلاب شود از وظایفش عقب می ماند گویا اینکه روحانیت وظیفه ای برای حفظ استقلال و آزادی و حمیت و غیرت و خدمت به دین و مبارزه با استکبار ندارد! این عده با شعار جدایی دین از سیاست، وارد عرصه می شوند. امروز دو گروه شعار جدایی دین از سیاست می دهند که با هم متحد شده اند: متحجرین مقدس مآب و سکولارها و لیبرال ها.
دسته دوم استکبار جهانی ست. استکبار با چند ابزار به سراغ روحانیت اصیل آمده: 1) ارعاب و تهدید 2) خدعه و نفوذ.
یکی از جلوه های از پا درآوردن روحانیت اصیل نفوذ در نظام روحانیت است. امام این مسئله را پیش بینی کرده بودند و می فرمودند حزب توده،کمونیست ها، سرمایه داران، مستکبران و امثال آنان برای پنجاه سال آینده دنبال کسانی خواهند بودکه تربیتشان کنند تا در کسوت روحانیت به دین ضربه بزنند. امروز مردم در همه صحنه ها وفادار به رهبری ایستاده اند . اما انتظار از خواص و نخبگان اینست که همگام با مردم مقاوم و مجاهد و ولایت مدار ، رهبری را در صحنه مبارزه با استکبار و توطئه های داخلی تنها نگذارند ،که این خود از رسالت های مهم روحانیت است و باید به آن توجه شود.
امام راحل می فرمودند: «اتحاد، بصیرت و شناخت اسلام، شناخت خدعه لیبرال ها و اسلام لیبرالی است.»
امام همواره نسبت به لیبرال ها، نهضت آزادی، ملی گراها و جریان های منحرف هشدار می دادند و می فرمودند: «نباید با ترحم های بیجا و بیهوده نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونه ای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سوال برود.»
بعضی قائلند که باید نسبت به اجرای احکام اسلامی کوتاه بیاییم تا حاکمیت دچار فرسایش شده و از اجرای احکام اسلامی عقب نشینی کنند. امام راحل در جواب این عده در بخشی از سخنان خود فرموده اند:« من بعضی از این موارد را نه تنها به نفع کشور نمی دانم که معتقدم دشمنان از آن بهره می برند، من تا هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال ها بیفتد و نخواهم گذاشت منافقین، این مردم بی پناه را از بین ببرند. تا من هستم نخواهم گذاشت از اصول نه شرقی و نه غربی عدول شود.»
امروز ما می بینیم که خلف شایسته و بایسته امام در خطبه نمازجمعه بیست و نهم خرداد بعد از فتنۀ فتنه گران پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، قاطعانه همراه با اقتدار و عزت فرمودند: « اگر بعضی فکر می کنند که باید مردم را در خیابان ها نگه دارند و من عقب نشینی کنم، بدانند من اهل عقب نشینی نیستم. »
نکته ی حائز اهمیت صلابت رهبریت نظام و اقتدار ایشان در پیروی از راه امام و خط امام می باشد. امروز خط امام در بیانات رهبری ترجمه می شود یعنی هر کسی که از راه رهبری فاصله بگیرد در واقع از خط امام فاصله گرفته است چون امام می فرمود:« پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد.»
امام(ره) با تاکید بر روش اجتهاد سنتی می فرمود:« فقه من فقه جواهری ست و فقه جواهری فقه اصیل است.» امام به این دلیل می فرمود، تا عده ای به عنوان مراجع بدلی و به عنوان چهره هایی که دشمن دوست دارد در تریبون ها مطرح شوند، حذف گردند. کسی که بر خلاف احکام مسلّم اسلام فتوا می دهد بهره ای از فقه جواهری نداشته است و نمی تواند ادعا کند که در راه امام و پاسداری آرمان امام می باشد. راه امام، فقه جواهری ست که ایشان این سخن را قاطعانه در منشور روحانیت بیان می نماید.
امام در بخشی دیگر از سخنان خود می فرماید:« بعضی ها فکر می کنند که اگر کمی کوتاه بیاییم اوضاع داخل و خارج مملکت درست می شود و اگر کمی عقب نشینی کنیم و سیاست تنش زدایی با آمریکا و استکبار داشته باشیم بالاخره آنها نسبت به ما راضی می شوند و سپس می توانیم کشور را اداره کنیم.» بحثی که امروز دشمنان ما، شیطان بزرگ و صهیونیست ها دارند ، چیزی به جز نابودی اسلام و مسلمین و تغییر هویت اسلامی نیست. هر گامی که ما عقب نشینی کنیم آنها صد قدم جلو می آیند و خوشبختانه رهبری با صلابت در مقابلشان ایستاده اند. امروز اسلام به برکت انقلاب اسلامی، هجوم به پایگاه های استکبار را آغاز کرده تا جاییکه اسلام به عنوان دین دوم در اروپا و آمریکا مطرح است.
در کشوری مانند سوئیس که ادعای بی طرفی می نماید نتوانستند شش درصد مردم مسلمانشان را تحمل کنند و گفتند ساختن مناره در مساجد ممنوع می باشد!
آنگاه ادعا می کنند که در اروپا آزادی مذهبی وجود دارد! حقیقت آن است که امروز دیگر نمی توانند حضور اسلام ناب راتحمل کنند. نقاب هایشان را برملا و جنگ علنی با اسلام را شروع کردند. اسلام هراسی، شیعه هراسی و ایران هراسی جزء استراتژی استکبار و آمریکای جهانخوار است که امام هوشمندانه استراتژی آنها را بیان نمودند. ما باید بدون توجه به غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان، در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم.
منبع: http://gilan.beest.ir/?q=node/304
برچسبها: آیت الله کعبی • شهدای روحانی گیلان • میرزاکوچک خان • نقش روحانیت در جامعه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله کعبی از اهواز، عصر روز گذشته، نشست صمیمانه جامعه قرآنی استان خوزستان به میزبانی مرکز علمی فرهنگی امام حسین علیه السلام برگزار گردید.
در این مراسم معنوی که با تلاوت قرآن کریم، تواشیح، سخنرانی علمی، ابتهال و اجرای تسلط قرآنی توسط قاریان و حافظان قرآن کریم همراه بود از حاج مجید یونسی فعال فرهنگی و خادم قرآن کریم تقدیر و تشکر به عمل آمد.
آیت الله نجم الدین طبسی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از سخنرانان این برنامه بود. ایشان به تحلیل تاریخی و معاصر حرکت های فتنه گر ضد اسلام در منطقه پرداختند.
آیت الله کعبی در خاتمه این نشست ضمن خوش آمد گویی به مدعوین گفت: محور جامعه قرآنی، قرآن کریم است اما یک محفل قرآنی هم می تواند رویکرد منفی داشته باشد و هم یک رویکرد مثبت ؛ رویکرد منفی این است که قرآن کریم (نستجیر بالله) بشود تزئینی و تشریفاتی و فقط ابزار باشد برای برتری جویی در مسابقات و وسیله ای بشود برای کسب محبوبیت و مقبولیت و نگاه شغلی داشته باشیم به قرآن کریم و این راه توجیه گر اعمالمان باشد؛ اعمال غیر قرآنیمان. که در این صورت لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً ستمگران را جز زيان نمى افزايد. این می شود رویکرد منفی یک فرد به اصطلاح قرآنی یا یک مجموعه قرآنی.
اما رویکرد مثبت به قرآن کریم این است که قرآن کریم کتاب کسب ایمان و تقوی و بصیرت الهی باشد و در محضر قرآن کریم جامعه قرآنی تلاش کند برای فرهنگ سازی و تصحیح رفتارها و در نهایت این مقدمه ای بشود برای جامعه سازی. جامعه باید بر مدار قرآن ساخته شود. جامعه بر مدار قرآن جامعه توحیدی، جامعه عدالت محور، جامعه تقوی محور، جامعه بصیرت محور و جامعه سرشار از کار و تلاش و جامعه است که با فقر و فساد و تبعیض مبارزه می کند. جامعه ای است که رو به تکامل است و جامعه است که در عرصه مادی و معنوی پیشرفت می کند و جامعه ای است که برادری و تعاون در آن موج می زند. جامعه ای است که با طواغیت همیشه درگیر است با "ملأ" با "مترفين" با فاسدین و با مجرمین...
جامعه قرآنی جامعه ای است پویا و زنده و جامعه ای است که به سمت حیات طیبه حرکت می کند.
این ویژگی های مثبتی است که بر اساس جامعه قرآنی باید احساس مسئولیت کنیم و سعی کنیم جامعه را به این سمت و سو سوق دهیم و مقدمه همه اینها این است که کسانی که در فضای قرآن هستند خودشان از نور قرآن تاثیر پذیر باشند.
جامعه قرآنی مبلغ رسالات الهی هستند الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله وکفی بالله حسیبا. ابلاغ و تبلیغ رسالات به معنای گفتن و تلاوت کردن نیست به معنای رساندن و به معنای دگرگون کردن است. همیشه تلاوت مقدمه تزکیه و تعلیم است و مقدمه عمل.
۱۳۹۵-۰۸-۲۲
اگر یک عده بگویند احکام فردی را قبول داریم، اما احکام اجتماعی، سیاسی، قضایی و امثال اینها غیر قابل قبول است این میشود (نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ). لذا سکولاریسم به معنای جدایی ساحت سیاسی ـ اجتماعی از ساحت دینی، یک نوع کفر است.
به گزارش شبکه اجتهاد، دومین نشست علمی مرکز تحقیقات حکومت اسلامی دبیرخانه مجلس خبرگان با موضوع «حکومت دینی و کارآمدی آن» با نظریهپردازی آیتالله عباس کعبی استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و عضو مجلس خبرگان رهبری برگزار شد. گزارش تفصیلی این نشست علمی را در ادامه میخوانید.
در نظریه حکومت دینی در عصر غیبت، چند مسئله قابل طرح است؛مسئله اول این است که دولت اسلامی جزء احکام اولیه اسلام است.مسئله دوم آن است که فقیه با کفایت، مدیر، مدبر، عادل و با تقوا ریاست این دولت اسلامی را بر عهده دارد و مسئله سوم آنست که تلاش برای تشکیل دولت اسلامی و نیز تلاش برای حفظ، تعمیق و ارتقاء دولت و نظام اسلامی به منظور تحقق اهداف اسلام و نیز جهاد به منظور گسترش حاکمیت دین، تحت پرچم ولیفقیه در عصر غیبت از واجبات شرعی است.
این مسائل به هم ارتباط دارد؛ یعنی اگر ما بگوییم در اسلام، دولت وجود دارد طبیعت و اقتضای دولت در اسلام این است که در عصر غیبت باید در رأس آن فقیه جامع الشرائط باشد، اگر بگوییم ولایت فقیه، ثابت است پس تلاش برای اقامه حکم اسلامی و تشکیل دولت واجب است.
اگر گفتیم تشکیل دولت واجب است بعد از تشکیل دولت، حفظ دولت و تعمیق آن به منظور تحقق اهداف، واجبی دیگر و اگر بگویم تعمیق و حفظ نظام واجب است آن موقع گسترش حاکمیت الهی، واجب دیگری خواهد بود. در واقع، عملاً پنج مسئله مرتبط به هم وجود دارد و این پنج مسئله در دوران معاصر و بر اساس اندیشه و مکتب امام راحل و بر پایه فقه اهلبیت علیهمالسلام و با بهرهمندی از میراث گرانسنگ فقه اهلبیت از آغاز عصر غیبت کبری تاکنون طوری بر این پایه طراحی شد و حکومت دینی در انقلاب اسلامی ایران به زعامت امام راحل محقق شد.
در سالهای آخر دهه چهارم نظام و دولت اسلامی، میبینیم که دولت جمهوری اسلامی ایران با هدایت و راهبردهای ولیفقیه و رهبر عزیز و حکیممان جهت تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و حرکت به سمت تحقق تمدن اسلامی موانع سر راه را از بین میبرد و به لطف الهی ایستاده است.
تبیین نظریه اندیشه حکومت دینی
طبعاً در عرصه تعمیق و پیشبرد اهداف اسلام در چهارچوب نظام اسلامی باید مسائل فقهی متناسب با اوضاع معاصر را بررسی نمود و از آنجا که رسالت و اهتمام مجلس خبرگان رهبری از سویی تبیین نظریه اندیشه حکومت دینی است به ناچار ما این پنج مسئله را که در حوزه مسائل نظری است، مطرح و تلاش میکنیم که شبهات پیرامون آن را پاسخ دهیم.
اینکه وجود دولت، جزء احکام اولیه اسلام است در واقع مثل نماز، روزه، حج، زکات و خمس واقعاً حکم اولی است و اسلام بدون دولت که کمال دین و اتمام نعمت بر پایه آن شکل بگیرد، نمیتواند نظام جامعی باشد، لذا ابتدا باید دولت را تعریف کرد.
دولت در لغت به معنای “چیره و غلبه” است، اما در اصطلاح دولت یکی از این چند معنا را میدهد.
معنای اول: دولت به معنای قوه مجریه، قوهای که بتواند قوانین و مقررات را اجرا کند؛ یعنی در واقع وجود قوانین و مقررات مفروض گرفته میشود، وجود دستگاه قضایی هم مفروض گرفته میشود، بعد از وجود دستگاه قضایی و قانون چه کسی این قانون و قضاء را اجرایی بکند؟ به آن دستگاهِ مجری قانون میگویند دولت. پس الزاماً دولت به معنای قوه مجریه مصطلح نیست. قوه یعنی قدرت مجریه و قدرت اجرایی. حضرت امام(ره) در کتاب حکومت اسلامی میفرماید: پیامبر(ص) در رأس قوه مجریه بود و دولت تشکیل داد.
معنای دوم: دولت به معنای قوای سهگانه و دستگاههای عمومی کشور است. در واقع، دولت در اصطلاح معاصر که قوه مجریه، مقننه، قضائیه و همه نهادهای عمومی که در هر کشوری لازم است، باشد را در بر میگیرد و البته در زمان ما اصطلاح دیگری هم غیر از دولت به کار میبرند و آن واژه حکومت است.
معنای سوم: این معنا فراتر از قوای سهگانه را شامل میشود؛ یعنی هم قوای سهگانه، هم هیئت حاکمه و هم ملت به عنوان جامعه به هم پیوستهای که به یک واحد سیاسی تبدیل شده است که بر پایه پیوندهای مشترک با هم ارتباط دارند؛ جامعه به هم پیوسته و متشکل از هیئت حاکمه و آحاد مردم است.
دولت به این معنای سوم شامل چند عنصر میباشد که عبارتند از؛ «سرزمین»، «جمعیت به هم پیوسته یا ملت»، «هیئت حاکمه؛ اعم از دستگاههای گوناگونی که کشور را اداره کنند» و «حاکمیت؛ یعنی آن منشأ اقتدار عالی»، لذا هرگاه در سرزمینی یک جامعه به هم پیوستهای بر اساس یک عامل مشترک مثل اندیشه یا زبان یا ملیت یا هر چیز دیگر زندگی کنند و یک هیئت حاکمهای از میان این جمعیت اعمال اقتدار عالی کند میگویند دولتی وجود دارد که به زبان انگلیسی میگویند (State) یعنی دولت، یا (Government) یعنی حکومت نامیده میشوند.
هر چند عرب زبانان در زمان ما به قوه مجریه میگویند “حکومت”، اما ما در زبان فارسی موقعی که میگوییم حکومت، منظورمان قوای سهگانه است یا با ترکیب دو کلمه معنای سومی اراده میکنیم مثلاً میگوییم «دولت کشور» یا «دولت محور»، بنابراین، دولت به معنای جامعه کلان سیاسی، موقعی هم که گفته میشود جامعه کلان سیاسی، مقصود گروههای سیاسی نیستند، بلکه جایی که همه نهادها و بخشهای گوناگون جامعه منشعب از آناند یا دولت آنها را در بر میگیرد.
دارالاسلام و اتباع دولت اسلامی
آیا در اسلام، دولت به معنای سوم؛ یعنی سرزمین، جمعیت، حکومت و حاکمیت وجود دارد یا نه؟ در پاسخ میگوییم بله. کلمه سرزمین معادل دارالاسلام است؛ دارالاسلام در برابر دارالکفر میباشد. در فقه، دارالاسلام به سرزمینی اطلاق میشود که حکم اسلامی در آن اجرا میگردد «ینفذوا فیه حکم الاسلام». پس سرزمین داریم. جمعیت چطور؟ جمعیت هم هست. همین جامعه مؤمن جامعه مسلم که بر اساس اسلام پیوند مشترک پیدا میکنند اینها اتباع دولت اسلامی هستند.
کلمهای داریم به نام مسلمین، مؤمنین، امت اسلامی بطوریکه امت؛ یعنی همان جمعیت به هم پیوسته بر پایه اعتقاد و آرمان. حکومت هم هست که در رأس حکومت اسلام، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و بعد از ایشان ائمه اطهار (ع). آیا حاکمیت هم داریم؟ حاکمیت هم هست. شاید بهترین واژه برای حاکمیت در قرآن این واژه حکم است: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ». در واقع، دین قیم و دین سرپرست، حاکمیت باید داشته باشد. حاکمیت هم الهی باید باشد و قوانین و مقررات حکومت هم بر پایه شرع مقدس باید باشد «و ان احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ». آیات حاکمیت در قرآن فراوان است.
آیات حکومت
آیات حکومت هم آن مجموعه آیاتی است که درباره بحث اطاعت مطلقه از پیامبر، ائمه و جانشینان آنهاست مثل آیه ۵۸ سوره نساء (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا) و آیاتی که تحاکم الی طاغوت و عدم رجوع به رسولالله را ضد ایمان، معرفی کرده است.
به نظر مهمترین آیهای که بر حکومت، دولت و حاکمیت، دلالت دارد و مبنای همه اینهاست آیه ۴۴ سوره مائده است (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاهَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَهادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ) به نظر بنده این آیه مهمترین آیهای است که بر وجود دولت و حکومت و قوه مجریه دلالت میکند.
فلسفه انزال کتب الهی و ارسال رسول، هدایت بشریت و نورانیت جامعه است، اما این هدایت و نورانیت در پرتو حکومت محقق میشود. بعضی میگویند هدایت و نورانیت و قداست اقتضاء میکند که از حکومت فاصله بگیریم؛ چون هر قدر که ما زمینی شویم و در واقع دین را با حکومت آمیخته کنیم از قداست آن کم میشود؛ در حالی که این آیه عکس این ادعا را بیان میفرماید که برای هدایت و نورانیت مردم و جامعه، انبیاء باید حکومت تشکیل دهند. بعد از انبیاء نوبت به ربانیون میرسد. ربانی؛ یعنی کسی که گام میگذارد در گامهایی که پروردگار ترسیم میکند. بعد از ایشان نوبت به احبار میرسد. احبار جمع حبر یعنی علمایی که بعد از ربانیون مسئولیت را به دست میگیرند. پس سه دسته حق حکومت دارند انبیاء، اوصیاء(ربانیون) و احبار (علمای راستین).
حق حاکمیت و ادله آن
چرا حکومت حق انبیاء، ربانیون و احبار است؟، خداوند میفرماید (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ) به دو دلیل انبیاء، اوصیاء و علمای راستین باید در رأس حکومت دینی باشند. یک، (باء) در (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ) باء سببیت است؛ لذا چون کتاب الهی و قانون الهی نزد انبیاء و اوصیاء و احبار به ودیعت گذاشته شده؛ یعنی اینها بهتر از همه کتاب قانون الهی را میفهمند و در واقع نمونه کامل یک حقوقدان الهی و دینی هستند. اگر قانون الهی در جامعه اجرا شود جامعه به هدایت و نورانیت میرسد. دلیل دوم (وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ) شهید یعنی گواه بر اعمال در اصطلاح قرآنی. شهید صدر در جزوه «خلافه الانسان و شهاده الانبیاء» میفرماید شهید مرجع فکری و سیاسی است.
شهید آن کسی است که مرجعیت عالی، فکری و سیاسی جامعه اسلامی را به دست میگیرد و از موضع برتر جامعه را در پرتو سیاستگذاریهایش به سمت هدایت و نورانیت در پرتو سیاستگذاریهای حرکت میدهد و آنجایی که انحراف ایجاد شود جلوی انحرافات را میگیرد؛ همان چیزی که در قانون اساسی ما در مورد ولیفقیه آمده که ولایت فقیه، ضامن سلامت دستگاههای گوناگون از انحراف است. پس به دو دلیل حکومت، حق انبیاء، اوصیاء و علماست؛ یک، به خاطر اشراف و احاطه بر دین یعنی اسلام شناسی. دو، به خاطر قدرت اشراف برتر جهت سیاست گذاری، هدایت، پیشبرد و مدیریت عالی و جلوگیری از انحرافات. یکی از معانی شهید یعنی مدیر میدانی. شهید هم رهبری میکند و هم مدیریت و مدیریت از رهبری تفکیک نمیشود؛ کما اینکه ولیفقیه، هم مدیر کلان ارزشی جامعه است، هم راهبر جامعه اسلامی در مسیر رشد و تعالی و شکوفایی جامعه است.
یک پرسش
حکومت دینی هم ممکن است دچار آسیب و اشکال شود؟ در پایان آیه فوق دو اشکال بزرگ حکومت دینی بیان شده است: یک، اشکال مربوط به تنازل، عقب نشینی و کوتاه آمدن از قوانین و مقررات الهی جهت حفظ قدرت و جلب رضایت تودههای مردم ولو بر خلاف قانون شرع باشد.
قرآن کریم میفرماید؛ این کار را نکنید (فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ) از مردم نترسید از خدا بترسید؛ یعنی قانون الهی را اجرایی کنید چرا که فلسفه حکومت دینی، اجرای قانون الهی است و در پرتو اجرای قانون الهی، هدایت و نورانیت حاصل میشود. چه بسا ممکن است حاکمان احتیاط کنند و بگویند اگر قانون الهی را اجرا کنیم مردم قبول نمیکنند و آن موقع سنگ روی سنگ بند نمیشود! این یک آفت است؛ یکی از آفتهای حکومت دینی تساهل و تسامح و کوتاه آمدن نسبت به اجرای شریعت اسلامی است. دو، (وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا)؛ یعنی تابع دنیا نشوید. اینکه مدیران ارشد جامعه اسلامی به جای آخرت گرایی و خدا گرایی بشوند دنیا طلب و دنیا چشمشان را بگیرد این هم یک آفت حکومت دینی است که در این آیه بیان شده. در پایان هم میفرماید (وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرون).
جدایی ساحت سیاست از دین، یک نوع کفر است
اگر یک عده بگویند احکام فردی را قبول داریم، اما احکام اجتماعی، سیاسی، قضایی و امثال اینها غیر قابل قبول است این میشود (نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ). لذا سکولاریسم به معنای جدایی ساحت سیاسی ـ اجتماعی از ساحت دینی، یک نوع کفر است، سکولاریسم اعتقادی، نه سکولاریسم عملی. ممکن است بعضیها در عمل سکولار باشند و سکولاریسم به شکل پنهان در تاروپودشان باشد مثل شرک خفی که وجود دارد.
منظور ما در اینجا سکولاریسم اعتقادی و تنازل از اجرای شریعت در حد کفر است. در حالی که اجرای دین در ساحت اعتقادی، اخلافی، فقهی و در همه قلمرویش بدون تنازل از بخشی از دین معنایش این است که همه مسئول اجرای دین هستند؛ هم آحاد ملت هم حکومتگران همه مسئولند و مسئولیتشان یکنواخت است. همگرایی در اجرای دین و عدم تنازل از دین در هیچ یک از بخشهای دین. خداوند میفرماید (کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ) به خاطر اینکه بر اجرای دین اصرار میکنید و خواهان حاکمیت دین هستید مشرکان در مقابل شما ایستاده اند و شما را نمیتوانند تحمل کنند. داخل پرانتز عرض میکنم یک زمانی حضرت آقا فرمود که آمریکا از ایران هستهای نمیهراسد آنها از ایران اسلامی و انقلابی میترسند آنها دنبال این هستند که اسلام در ایران اجرایی نشود. حالا آیه هم همین را میگوید(کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ)؛ بنابراین، آیه ۴۴ سوره مائده و آیه ۱۳ سوره شوری ظاهراً بر وجود دولت در اسلام دلالت دارند.
تشکیل دولت بهمثابه یک تشریع الهی
نسبت به سنت بهترین شاهد برای وجود دولت در اسلام و اینکه جزء احکام اسلام است سیره رسول گرامی اسلام است. پیامبر(ص) دولت تشکیل داد و دولت را نه بهمثابه یک نیاز زمانه، بلکه بهمثابه یک تشریع الهی تشکیل داد. شاهد بر این ادعا، بیعت عقبه اولی و بیعت عقبه ثانیه است. ولو بیعت عقبه اولی بیعت ایدئولوژیک است، اما بیعت عقبه ثانیه بیعت جامعه سازی برای تشکیل دولت است. پیامبر از بین اینهایی که در عقبه ثانیه بیعت کردند خواست نقبایی را از بین خودشان انتخاب کنند و به آن نقبا گفتند اسلام را در مدینه تبلیغ کرده و نمازجمعه را اقامه کنید.
قبل از اینکه پیامبر(ص) به مدینه مهاجرت کنند و موقعی که در مدینه جامعه سازی شد و جامعه قبیله و نظام قبیله جای خودش را به جامعه اسلامی و جامعه مؤمنین داد و یثرب تبدیل شد به مدینه و بستر هجرت پیامبر و تشکیل دولت فراهم شد. بعد میثاق مدینه را نوشتند میثاق یعنی قانون اساسی مدینه. قانون اساسی مدینه قبایل را به هم پیوند داد و در این قانون اساسی، حتی غیرمسلمانها یعنی یهود مدینه هم عضو این دولت و کشور شدند و بلکه مشرکین مدینه هم عضو بودند به شرط اینکه به پیمان پایبند میشدند. برای مطالعه بیشتر در این زمینه میتوانید به سیره ابن هشام در مکاتیب رسول مرحوم آیتالله احمدی میانجی، کتاب نوام الحکم و اداره مرحوم علامه محمد مهدی شمسالدین، کتاب التراتیب الاداریه آقای کتانی که مفصل نظام اداری سیاسی پیامبر را نوشته و کتاب روابط بینالملل در اسلام پروفسور محمد حمیدالله که شرح مفصلی درباره میثاق مدینه یا قانون اساسی مدینه داده مراجعه کنید.
وجود قوانین و مقررات اسلامی در دولت پیامبر(ص)
مرز دولت مدینه در شمال، جنوب، مشرق و مغرب چیزی است که الآن معروف است به الحرم المدنی. پس هم سرزمین، هم جمعیت به هم پیوسته یعنی جامعه مؤمنین، هم حکومت که در رأسش پیامبر بودند و هم حاکمیت که قوانین و مقررات اسلامی در دولت پیامبر وجود داشت و همین دلیل بر این است که در اسلام دولت وجود دارد. مگر سنت پیامبر تنها سنت در مسواک زدن است؟ مگر سنت پیامبر تنها سنت ازدواج است؟ خب یکی از سنتهای پیامبر، سنت تشکیل حکومت و حکمرانی است و تبعیت از شیوه حکمرانی پیامبر واجب است. البته باید توجه داشت که بیعت با پیامبر برای ایشان مشروعیت درست نمیکند. بیعت تأکیدی است بر اطاعت از پیامبر. بیعت در واقع، اعلام آمادگی برای پیوند بین امت و امامت است.
به حکم عقل، هیچ جامعهای بدون حکومت دوام نمیآورد؛ زیرا هر جامعهای بدون حکومت، دچار هرج و مرج میشود. پس جامعه به حکومت نیاز دارد؛ خصوصاً جوامع معاصر. امروزه ایجاد نظم و امنیت بدون وجود حکومت میسر نیست. امروز دولتها در واقع در خصوصیترین بخش زندگی مردم هم دخالت میکنند و میتوانیم بگوییم چیزی بنام حریم خصوصی دیگر وجود ندارد یا خیلی کم شده و هر چه زندگی پیچیدهتر شود نیاز به حکومت بیشتر میشود. با این بیان، معقول نیست که اسلام که قوانین و مقررات حکومتی داشته و حکومت تشکیل داده در دنیای کنونی نیاز به حکومت نداشته باشد. لذا این یک ضرورت عقلی است همانگونه که در کلام امام راحل و بزرگان انقلاب نیز بوده است؛ چون نفع حکومت به همه مردم و حاکمان برمیگردد.
چه کسی در رأس حکومت باشد؟
اینکه هیچ یک از امت اسلام بعد از رحلت پیامبر نگفت که ما دیگر به حکومت نیاز نداریم؛ چه سنی و چه شیعه، چه آنهایی که قائل به نصب بودند و چه نبودند همه میگفتند در اسلام، دولت وجود دارد و باید استمرار پیدا کند. نزاع آنجایی اتفاق افتاد که بعد از پیامبر چه کسی در رأس حکومت باشد. ما میگوییم به نصب چون سنت پیامبر است علاوه بر ادله عقلی و روایی که داریم، اما اهل سنت میگویند که پیامبر هیچچیزی را مشخص نکرده، اصل حکومت هست، ولی ما باید معین کنیم که چگونه است. پس منکر حکومت نیستند. لذا این مطلب در کتب کلامی تحت این عنوان آمده است «الامامه واجبه باجماع المسلمین»، نه اجماع شیعه. حالا در مورد وجوب امامت، شیعه و معتزله میگویند به دلیل عقل، اشاعره و اهل سنت میگویند به دلیل نقل، ولی هر دو طایفه میگویند امامت واجب است و منظورشان از امامت، حکومت است؛ یعنی شخصیت حقوقی امام، نه شخص امام. از این رو، بلافاصله در ثقیفه برای تعیین حاکم، جمع شدند. هر چند در آن مقطع فقط عدهای از خوارج گفتند حکومت نیاز نیست که البته بعداً در عمل ناچار شدند حکومت را قبول کنند. همانگونه که در زمان حاضر هم آنارشیستها قائل به حکومت نیستند و میگویند چون حکومت توأم با ظلم است و نمیتواند خودش را از ظلم خلاص کند بنابراین، ما باید خودمان خودمان را مدیریت کنیم؛ بنابراین، وجود حکومت طبق آیه «و یدل علیه الکتاب و السنه و العقل و النقل» یک امر اجتناب ناپذیر است.
حالا بعد از قول به وجوب دولت، باید دید چه کسی باید رئیس دولت اسلامی شود. دولت به عنوان دولت اسلامی اطلاق دارد «و لیست خاصه بزمان دون زمان و لا بمکان دون مکان» این اطلاق و عموم اقتضاء میکند که حتی اگر ادله نقلی و روایی هم نداشته باشیم که ولایت فقیه را ثابت بکند ما باید دنبال کسی باشیم که از لحاظ علم و عدالت و تقوا و مدیریت و کاردانی اقرب به امام عصر باشد و این همانی است که ما به آن میگوییم ولایت فقیه. شاید بعضیها تعجب کنند و آن اینکه ولایت فقیه هم مورد اجماع مسلمین است؛ هم سنی و هم شیعه. خاص شیعه نیست. به کتاب احکام سلطانیه ماوردی، باب اول «عقد الامامه» مراجعه کنید.
شرایط امامت
در این باب ماوردی، شافعی و فراع مالکی بر اساس همه مذاهب میگویند «الامامه موضوعه لخلافه نبوه لحراسه الدین و سیاسه الدنیا»؛ امامت کبری به عنوان جانشینی پیامبر برای نگهبانی از دین و پیشبرد مسائل دنیای مردم، بعد میگویند خب حالا چه کسی امام بشود، در همان باب «عقد امامت» میگویند امام شرایطی دارد: ۱٫ ان یکون مجتهد عالم بالاحکام و النوازل، باید مجتهد مطلقی باشد که همه احکام شرع را بتواند استنباط کند و نوازل را ـ نوازل جمع نازله است نازله یعنی رویدادهای معاصر چیزی که ما به آن میگوییم حوادث واقعه یا مسائل مستحدثه ـ تحلیل کند. ۲٫ باید عادل و با تقوا باشد. ۳٫ ان یکون ذا نجده یعنی قدرت بسیج امت اسلامی را داشته باشد. حالا در مورد اینکه قرشی باشد یا نباشد اختلاف است.
یک شبهه
ممکن است اشکالی مطرح شود و آن اینکه معروف است از اهل سنت میگویند هر کسی حتی اگر جائر باشد میتواند امام شود، اشکال ندارد! پس چرا شما میگویید که اینها قائل به شرط عدالت و تقوا هستند؟ در پاسخ میگوییم نزد اینها حکم اولی و با حکم ثانوی، فرق میکند. میگویند به حکم اولی باید عادل و با تقوا باشد، اما اگر مجتهد عادل و با تقوا در رأس حکومت قرار نگرفت و کسی ولو ظالم، حاکم شد انقلاب کردن علیه او حرام است؛ چون فتنه انقلاب از فتنه اطاعت از حاکم جائر بیشتر است. پس دفع افسد به فاسد میکنیم و از حاکم جائر اطاعت میکنیم! حال مرجع تشخیص مجتهد عادل با توان بسیج امت کجاست؟ آنها میگویند اهل الحل و العقد یعنی افراد با نفوذ جامعه اسلامی که در رأس قدرت هستند. خب همین شرایط در رابطه با ولایت فقیه هم هست با این تفاوت که ما ولیفقیه را نائب امام میدانیم، اما آنها فقیه عادل با کفایت که قدرت بسیج امت را داشته باشد امام اصل میدانند! لذا در مورد ولایت فقیه هم اختلافی نیست.
تفاوت خبرگان با اهل حل و عقد
بعضیها فکر میکنند اهل حل و عقد همان خبرگان خودمان است، نه. خبرگان متفاوت است؛ زیرا اولاً اهل حل و عقد، قدرت اجرایی دارند، اما خبرگان قدرت اجرایی ندارند. در اهل حل و عقد اجتهاد شرط نیست، ولی در خبرگان اجتهاد شرط است. در اهل حل و عقد عدالت و تقوا شرط نیست، ولی در خبرگان شرط است. اهل حل و عقد به انتخاب مردم نیستند، ولی خبرگان به انتخاب مردمند. اهل حل و عقد امامت اکبر را منصوب میکنند، ولی خبرگان منصوب نمیکنند؛ در واقع معرفی میکنند. اهل حل و عقد از لحاظ تعداد بین دو نفر تا صد نفر هم میتوانند باشند ـ افراد با نفوذی که قدرت فعلی داشته باشدـ، ولی تعداد مجلس خبرگان بر اساس ترکیب جمعیتی است.
خبرگان کارشناسان امت هستند در تشخیص رهبری اما در اهل حل و عقد کارشناسی شرط نیست بلکه نفوذ کلمه شرط است. یک تفاوت مبنایی دیگر، اینکه مشروعیت اهل حل و عقد بر پایه نفوذ سیاسی ـ اجتماعی است، اما مشروعیت مجلس خبرگان و حجیت قولشان بر پایه حجیت قول اهل خبره است.
تشکیل دولت اسلامی واجب است؟
سؤالی مطرح میشود که آیا سعی برای تشکیل دولت اسلامی واجب است؟ هل یجب السعی لتشکیل دولت الاسلامی او لایجب؟ حضرت امام راحل در کتاب البیع، بحث ولایت فقیه، بعد از اینکه ولایت فقیه را ثابت میکند، میگوید قیام و اقدام برای تشکیل دولت واجب کفایی است. یک اینکه خود فقها باید قیام کنند. اگر یکی از فقها موفق به تشکیل دولت شد، بر سایر فقها واجب است از او اطاعت کنند. اگر یک فقیه به تنهایی نمیتواند دولت تشکیل دهد همه باید دست به دست هم بدهند و مردم هم باید فقها را کمک کنند.
نسخه قابل چاپ
دومین نشست علمی مرکز تحقیقات دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری در سالن اجتماعات دبیرخانه با حضور اساتید و فضلای حوزه علمیه قم با عنوان ماهیت دولت اسلامی، احکام و آثار آن با سخنرانی آیة الله شيخ عباس کعبی برگزار گردید.
سرویس دین و اندیشه پایگاه خبری تحلیلی بیباک؛ بخش مهمترین عناوین:
آیة الله کعبی گفت: طبیعت و اقتضای دولت در اسلام این است که در عصر غیبت باید در رأس آن فقیه جامع الشرائط باشد. اگر بگوییم ولایت فقیه ثابت است، پس تلاش برای اقامه حکم اسلامی وتشکیل دولت واجب است.
به گزارش بیباک، آیة الله عباس کعبی در نشست علمی حکومت دینی و کار آمدی آن که در دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد، ضمن تببین نظریه حکومت دینی در عصر غیبت، با اشاره به آیه ۱۳ سوره شوری « شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُواْ الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَآءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ » گفت: در اینجا چند مسئله قابل طرح است؛ مسئله اول این است که دولت اسلامی جزء احکام اولیه اسلام است، بطوریکه در آیه شریفه که بیان گردید و آیات بسیار دیگری و بر اساس دلالت ادله الاربعه؛ کتاب، سنت، عقل و اجماع، مثل همه مسائل فقهی مطرح می باشد.
عضو جامعه مدرسین با اشاره به مساله دوم اظهارداشت: مسئله دوم آن است که فقیه با کفایت، مدیر، مدبر، عادل و با تقوا ریاست این دولت اسلامی را بر عهده دارد
و مسئله سوم آنست که تلاش برای تشکیل دولت اسلامی و نیز تلاش برای حفظ، تعمیق و ارتقاء دولت و نظام اسلامی به منظور تحقق اهداف اسلام و نیز جهاد به منظور گسترش حاکمیت دین، تحت پرچم ولی فقیه در عصر غیبت از واجبات شرعی است.
استاد حوزه علمیه بیان داشت: این مسائل به هم ارتباط دارد؛ یعنی اگر ما بگوییم در اسلام، دولت وجود دارد طبیعت و اقتضای دولت در اسلام این است که در عصر غیبت باید در رأس آن فقیه جامع الشرائط باشد، اگر بگوییم ولایت فقیه ثابت است، پس تلاش برای اقامه حکومت اسلامی و تشکیل دولت واجب است.
وی ادامه داد: اگر گفتیم تشکیل دولت واجب است بعد از تشکیل دولت، حفظ دولت و تثبیت آن به منظور تحقق اهداف، واجبی دیگر است و اگر بگویم تثبیت و حفظ نظام واجب است آن موقع گسترش حاکمیت الهی، واجب دیگری خواهد بود. در واقع، عملاً پنج مسئله مرتبط به هم وجود دارد و این پنج مسئله در دوران معاصر و بر اساس اندیشه و مکتب امام راحل و بر پایه فقه اهل بیت علیهم السلام و با بهره مندی از میراث گرانسنگ فقه اهل بیت از آغاز عصر غیبت کبری تا کنون بر این پایه طراحی شد و حکومت دینی در انقلاب اسلامی ایران به زعامت امام راحل محقق شد.
آیة الله کعبی گفت: در سالهای آخر دهه چهارم نظام و دولت اسلامی، می بینیم که دولت جمهوری اسلامی ایران با هدایت و راهبردهای ولی فقیه و رهبر عزیز و حکیممان جهت تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و حرکت به سمت تحقق تمدن اسلامی موانع سر راه را از بین می برد و به لطف الهی ایستاده است.
ايشان افزود: طبعاً در عرصه تعمیق و پیشبرد اهداف اسلام در چهارچوب نظام اسلامی باید مسائل فقهی متناسب با اوضاع معاصر را بررسی نمود و از آنجا که رسالت و اهتمام مجلس خبرگان رهبری از سویی تبیین نظریه اندیشه حکومت دینی است به ناچار ما این پنج مسئله را که در حوزه مسائل نظری است، مطرح و تلاش می کنیم که شبهات پیرامون آن را پاسخ دهیم.
عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: اینکه وجود دولت، جزء احکام اولیه اسلام است در واقع مثل نماز، روزه، حج، زکات و خمس واقعاً حکم اولی است و اسلام بدون دولت که کمال دین و اتمام نعمت بر پایه آن شکل بگیرد، نمی تواند نظام جامعی باشد، لذا ابتدا باید دولت را تعریف کرد.
ايشان افزودند: دولت در لغت به معنای” چیره و غلبه “است، اما در اصطلاح دولت یکی از این چند معنی را می دهد؛ یک: دولت به معنای قوه مجریه، قوه ای که بتواند قوانین و مقررات را اجرا کند؛ یعنی در واقع وجود قوانین و مقررات مفروض گرفته می شود، وجود دستگاه قضایی هم مفروض گرفته می شود، بعد از وجود دستگاه قضایی و قانون چه کسی این قانون و قضاء را اجرایی بکند؟ به آن دستگاهِ مجری قانون می گویند "دولت". پس الزاماً دولت به معنای قوه مجریه مصطلح نیست. "قوة" یعنی قدرت مجریه و قدرت اجرایی. حضرت امام(ره) در کتاب حکومت اسلامی می فرماید: پیامبر(ص) در رأس قوه مجریه بود و دولت تشکیل داد.
معنای دوم دولت به معنای قوای سه گانه و دستگاه های عمومی کشور است.
آیة الله کعبی بیان داشت: در واقع، دولت در اصطلاح معاصر قوه مجریه، مقننه، قضائیه و همه نهادهای عمومی که در هر کشوری لازم است را در بر می گیرد و البته در زمان ما اصطلاح دیگری هم غیر از دولت به کار می برند و آن واژه "حکومت" است.
وی به معنای سوم دولت اشاره کرد و گفت: این معنای فراتر از قوای سه گانه را شامل می شود؛ یعنی هم قوای سه گانه، هم هیئت حاکمه و هم ملت به عنوان جامعه بهم پیوسته ای که به یک واحد سیاسی تبدیل شده است که بر پایه پیوندهای مشترک با هم ارتباط دارند؛ جامعه به هم پیوسته و متشکل از هیئت حاکمه و آحاد مردم .
عضو خبرگان رهبری ادامه داد: دولت به این معنای سوم شامل چند عنصر می باشد که عبارتند از؛ «سرزمین»، «جمعیت به هم پیوسته یا ملت»، «هیئت حاکمه؛ اعم از دستگاه های گوناگونی که کشور را اداره کنند» و «حاکمیت؛ یعنی آن منشأ اقتدار عالی»، لذا هرگاه در سرزمینی یک جامعه به هم پیوسته ای بر اساس یک عامل مشترک مثل اندیشه یا زبان یا ملیت یا هر چیز دیگر زندگی کنند و یک هیئت حاکمه ای از میان این جمعیت اعمال اقتدار عالی کند، می گویند دولتی وجود دارد که به زبان انگلیسی می گویند "State" یعنی دولت، یا "Government" که حکومت نامیده می شوند.
آیة الله کعبی گفت: هر چند در زبان عربی معاصر به قوه مجریه “حکومت” می گویند، اما ما در زبان فارسی موقعی که می گوییم حکومت، منظورمان قوای سه گانه است یا با ترکیب دو کلمه معنای سومی اراده می کنیم مثلا می گوییم «دولت کشور» یا «دولت محور»، بنابراین، دولت به معنای جامعه کلان سیاسی، موقعی هم که گفته می شود جامعه کلان سیاسی، مقصود گروه های سیاسی نیستند، بلکه جایی که همه نهادها و بخشهای گوناگون جامعه منشعب از آنند یا دولت آنها را در بر می گیرد.
استاد حوزه علمیه در بخش دیگری از سخنان خود این سؤال را مطرح کرد که آیا در اسلام، دولت به معنای سوم؛ یعنی سرزمین، جمعیت، حکومت و حاکمیت وجود دارد یا نه؟، اظهارداشت: در پاسخ می گوییم بله. کلمه سرزمین معادل دارالاسلام است؛ دارالاسلام در برابر دارالکفر می باشد. در فقه، دارالاسلام به سرزمینی اطلاق می شود که حکم اسلامی در آن اجرا می گردد «ینفذ فیه حکم الاسلام». پس سرزمین داریم. جمعیت چطور؟
جمعیت هم هست. همین جامعه مؤمن، جامعه مسلم، که بر اساس اسلام پیوند مشترک پیدا می کنند. اینها اتباع دولت اسلامی هستند.
آیة الله کعبی افزود: کلمات و اصطلاحات مسلمین، مؤمنین، امت اسلامی را نيز داریم بطوریکه امت؛ یعنی همان جمعیت به هم پیوسته بر پایه اعتقاد و آرمان. حکومت هم هست که در رأس حکومت اسلام، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و بعد از ایشان ائمه اطهار (ع).
آیا حاکمیت هم داریم؟ حاکمیت هم هست. شاید بهترین واژه برای حاکمیت در قرآن این واژه حکم است: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ». در واقع، دین قیم و دین سرپرست، حاکمیت باید داشته باشد. حاکمیت هم الهی باید باشد و قوانین و مقررات حکومت هم بر پایه شرع مقدس باید باشد «و ان احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ». آیات حاکمیت در قرآن فراوان است.
ایشان گفت: آیات حکومت هم آن مجموعه آیاتی است که درباره بحث اطاعت مطلقه از پیامبر، ائمه و جانشینان آنهاست مثل آیه ۵۸ سوره نساء (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا) و آیاتی که تحاکم الی طاغوت و عدم رجوع به رسول الله را ضد ایمان، معرفی کرده است.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: به نظر مهمترین آیه ای که بر حکومت، دولت و حاکمیت، دلالت دارد و مبنای همه اینهاست آیه ۴۴ سوره مائده است (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاهَ فِیهَا هُدًی وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ) به نظر بنده این آیه مهمترین آیه ای است که بر وجود دولت و حکومت و قوه مجریه دلالت می کند.
آیة الله کعبی افزود: فلسفه انزال کتب الهی و ارسال رسول، هدایت بشریت و نورانیت جامعه است، اما این هدایت و نورانیت در پرتو حکومت محقق می شود. بعضی می گویند هدایت و نورانیت و قداست اقتضاء می کند که از حکومت فاصله بگیریم؛ چون هر قدر که ما زمینی شویم و در واقع دین را با حکومت آمیخته کنیم از قداست آن کم می شود؛ در حالی که این آیه عکس این ادعا را بیان می فرماید؛ که برای هدایت و نورانیت مردم و جامعه، انبیاء باید حکومت تشکیل دهند.
بعد از انبیاء نوبت به ربانیون می رسد. ربانی؛ یعنی کسی که گام می گذارد در گامهایی که پروردگار ترسیم می کند. بعد از ایشان نوبت به احبار می رسد. احبار جمع حبر یعنی علمایی که بعد از ربانیون مسئولیت را به دست می گیرند. پس سه دسته حق حکومت دارند: انبیاء، اوصیاء(ربانیون) و احبار (علمای راستین).
وی با اشاره به حق حاکمیت و ادله قرآنی آن با طرح این سوال که چرا حکومت حق انبیاء، ربانیون و احبار است؟، اظهارداشت: خداوند می فرماید (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ) به دو دلیل انبیاء، اوصیاء و علمای راستین باید در رأس حکومت دینی باشند. یک، (باء) در (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ) باء سببیت است؛ لذا چون کتاب الهی و قانون الهی نزد انبیاء و اوصیاء و احبار به ودیعت گذاشته شده؛ یعنی اینها بهتر از همه کتاب قانون الهی را می فهمند و در واقع نمونه کامل یک حقوقدان الهی و دینی هستند. اگر قانون الهی در جامعه اجرا شود جامعه به هدایت و نورانیت می رسد. دلیل دوم این قسمت از آیه شریفه است که (وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ) شهید یعنی گواه بر اعمال در اصطلاح قرآنی. شهید آیة الله محمد باقر صدر در جزوه «خلافة الانسان و شهادة الانبیاء» می فرماید شهید مرجع فکری و سیاسی است.
آیة الله كعبی بیان داشت: شهید آن کسی است که مرجعیت عالی، فکری و سیاسی جامعه اسلامی را به دست می گیرد و از موضع برتر جامعه را در پرتو سیاست گذاری هایش به سمت هدایت و نورانیت حرکت می دهد و آنجایی که انحراف ایجاد شود جلوی انحرافات را می گیرد؛ همان چیزی که در قانون اساسی ما در مورد ولی فقیه آمده که ولایت فقیه، ضامن سلامت دستگاه های گوناگون از انحراف است. پس به دو دلیل حکومت، حق انبیاء، اوصیاء و علماست؛
یک، به خاطر اشراف و احاطه بر دین یعنی اسلام شناسی. دو، به خاطر قدرت اشراف برتر جهت سیاست گذاری، هدایت، پیشبرد و مدیریت عالی و جلوگیری از انحرافات. یکی از معانی شهید یعنی مدیر میدانی. شهید هم رهبری می کند و هم مدیریت و مدیریت از رهبری تفکیک نمی شود؛ کما اینکه ولی فقیه، هم مدیر کلان ارزشی جامعه است، هم راهبر جامعه اسلامی در مسیر رشد و تعالی و شکوفایی جامعه است.
*یک پرسش
عضو مجلس خبرگان رهبری با طرح این سوال که حکومت دینی هم ممکن است دچار آسیب و اشکال شود؟ گفت: در پایان آیه فوق دو اشکال بزرگ حکومت دینی بیان شده است: اولين ، اشکال مهم مربوط به تنازل، عقب نشینی و کوتاه آمدن از قوانین و مقررات الهی جهت حفظ قدرت و جلب رضایت توده های مردم و لو بر خلاف قانون و شرع مقدس باشد.
آية الله کعبی ادامه داد: قرآن کریم می فرماید؛ این کار را نکنید (فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ) از مردم نترسید از خدا بترسید؛ یعنی قانون الهی را اجرایی کنید چرا که فلسفه حکومت دینی، اجرای قانون الهی است و در پرتو اجرای قانون الهی، هدایت و نورانیت حاصل می شود. چه بسا ممکن است حاکمان احتیاط کنند و بگویند اگر قانون الهی را اجرا کنیم مردم قبول نمی کنند و آن موقع سنگ روی سنگ بند نمی شود! این یک آفت است؛ یکی از آفت های حکومت دینی تساهل و تسامح و کوتاه آمدن نسبت به اجرای شریعت اسلامی است.
و دومين اشكال حائز اهمیت، (وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا)؛ یعنی تابع دنیا نشوید. اینکه مدیران ارشد جامعه اسلامی به جای آخرت گرایی و خدا گرایی بشوند. دنیا طلب و دنیا چشمشان را بگیرد این هم یک آفت حکومت دینی است که در این آیه بیان شده است. در پایان هم می فرماید: (وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرون).
*سکولاریسم اعتقادی
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه ادامه داد: اگر یک عده بگویند احکام فردی را قبول داریم، اما احکام اجتماعی، سیاسی، قضایی و امثال اینها غیر قابل قبول است، این می شود (نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ). لذا سکولاریسم به معنای جدایی ساحت سیاسی ـ اجتماعی از ساحت دینی، یک نوع کفر است، سکولاریسم اعتقادی، نه سکولاریسم عملی. ممکن است بعضی ها در عمل سکولار باشند و سکولاریسم به شکل پنهان در تاروپودشان باشد مثل شرک خفی که وجود دارد.
وی افزود: منظور ما در اینجا این است که سکولاریسم اعتقادی و تنازل از اجرای شریعت در حد کفر است. در حالی که اجرای دین در ساحت اعتقادی، اخلافی، فقهی و در همه قلمرویش بدون تنازل از بخشی از دین معنایش این است که همه مسئول اجرای دین هستند؛ هم آحاد ملت هم حاکمان همه مسئولند و مسئولیتشان یکنواخت است. همگرایی در اجرای دین و عدم تنازل از دین در هیچ یک از بخش های دین. خداوند می فرماید (کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ) به خاطر اینکه بر اجرای دین اصرار می کنید و خواهان حاکمیت دین هستید مشرکان در مقابل شما ایستاده اند و شما را نمی توانند تحمل کنند. داخل پرانتز عرض می کنم یک زمانی حضرت آقا فرمود که آمریکا از ایران هسته ای نمی هراسد آنها از ایران اسلامی و انقلابی می ترسند آنها دنبال این هستند که اسلام در ایران اجرایی نشود. حالا آیه هم همین را می گوید(کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ). بنابراین، آیه ۴۴ سوره مائده و آیه ۱۳ سوره شوری بر وجود دولت در اسلام دلالت دارند.
استاد حوزه علمیه بیان داشت: نسبت به سنت بهترین شاهد برای وجود دولت در اسلام و اینکه جزء احکام اسلام است سیره رسول گرامی اسلام است. پیامبر(ص) دولت تشکیل داد و دولت را نه به مثابه یک نیاز زمانه، بلکه به مثابه یک تشریع الهی تشکیل داد. شاهد بر این ادعا، بیعت عقبه اولی و بیعت عقبه ثانیه است. و لو بیعت عقبه اولی بیعت ایدئولوژیک است، اما بیعت عقبه ثانیه بیعت جامعه سازی برای تشکیل دولت است. پیامبر از بین اینهایی که در عقبه ثانیه بیعت کردند خواست بزرگان و نقبایی را از بین خودشان انتخاب کنند و به آن نقبا گفتند اسلام را در مدینه تبلیغ کرده و نمازجمعه را اقامه کنید.
آیة الله کعبی افزود: قبل از اینکه پیامبر(ص) به مدینه مهاجرت کنند و موقعی که در مدینه جامعه سازی شد و جامعه قبیله و نظام قبیله جای خودش را به جامعه اسلامی و جامعه مؤمنین داد و یثرب تبدیل شد به مدینه و بستر هجرت پیامبر و تشکیل دولت فراهم شد. بعد میثاق مدینه را نوشتند. میثاق یعنی قانون اساسی مدینه. قانون اساسی مدینه قبایل را به هم پیوند داد و در این قانون اساسی، حتی غیر مسلمانها یعنی یهود مدینه هم عضو این دولت و کشور شدند و بلکه مشرکین مدینه هم عضو بودند به شرط اینکه به پیمان پایبند می شدند. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به سیره ابن هشام در "مکاتیب الرسول" مرحوم آیت الله احمدی میانجی، کتاب "نظام الحکم و الادارة" مرحوم علامه محمد مهدی شمس الدین، کتاب "التراتیب الاداریة" آقای کتانی که مفصل نظام اداری سیاسی پیامبر را نوشته و کتاب روابط بین الملل در اسلام پروفسور محمد حمیدالله که شرح مفصلی در باره میثاق مدینه یا قانون اساسی مدینه داده مراجعه کنید.
عضو خبرگان رهبری بیان داشت: مرز دولت مدینه در شمال، جنوب، مشرق و مغرب چیزی است که الان معروف است به "الحرم المدني". پس هم سرزمین، هم جمعیت به هم پیوسته یعنی جامعه مؤمنین، هم حکومت که در رأسش پیامبر بودند و هم حاکمیت که قوانین و مقررات اسلامی در دولت پیامبر وجود داشت و همین دلیل بر این است که در اسلام دولت وجود دارد. مگر سنت پیامبر تنها سنت در مسواک زدن است؟ مگر سنت پیامبر تنها سنت ازدواج است؟ خب یکی از سنت های پیامبر، سنت تشکیل حکومت و حکمرانی است و تبعیت از شیوه حکمرانی پیامبر واجب است. البته باید توجه داشت که بیعت با پیامبر برای ایشان مشروعیت درست نمی کند. بیعت تأکیدی است بر اطاعت از پیامبر. بیعت در واقع، اعلام آمادگی برای پیوند بین امت و امامت است.
استاد حوزه علمیه افزود: به حکم عقل، هیچ جامعه ای بدون حکومت دوام نمی آورد؛ زیرا هر جامعه ای بدون حکومت، دچار هرج و مرج می شود. پس جامعه به حکومت نیاز دارد؛ خصوصاً جوامع معاصر. امروزه ایجاد نظم و امنیت بدون وجود حکومت میسر نیست. امروزه دولت ها در واقع در خصوصی ترین بخش زندگی مردم هم دخالت می کنند و می توانیم بگوییم چیزی بنام حریم خصوصی دیگر وجود ندارد یا خیلی کم شده و هر چه زندگی پیچیده تر شود نیاز به حکومت بیشتر می شود. با این بیان، معقول نیست که اسلام که قوانین و مقررات حکومتی داشته و حکومت تشکیل داده در دنیای کنونی نیاز به حکومت نداشته باشد. لذا این یک ضرورت عقلی است همانگونه که در کلام امام راحل و بزرگان انقلاب نیز بوده است؛ چون نفع حکومت به همه مردم و حاکمان بر می گردد.
آیة الله کعبی بیان داشت: اینکه هیچ یک از امت اسلام بعد از رحلت پیامبر نگفت که ما دیگر به حکومت نیاز نداریم؛ چه سنی و چه شیعه، چه آنهایی که قائل به نصب بودند و چه آنهایی که قائل به نصب نبودند همه می گفتند در اسلام، دولت وجود دارد و باید استمرار پیدا کند. نزاع آنجایی اتفاق افتاد که بعد از پیامبر چه کسی در رأس حکومت باشد. ما می گوییم به نصب چون سنت پیامبر است علاوه بر ادله عقلی و روایی که داریم، اما اهل سنت می گویند که پیامبر هیچ چیزی را مشخص نکرده، اصل حکومت هست، ولی ما باید معین کنیم که چگونه است. پس منکر حکومت نیستند. لذا این مطلب در کتب کلامی تحت این عنوان آمده است «الامامة واجبة باجماع المسلمین»، نه اجماع شیعه. حالا در مورد وجوب امامت، شیعه و معتزله می گویند به دلیل عقل و نقل، اشاعره و اهل سنت می گویند به دلیل نقل، ولی هر دو طایفه می گویند امامت واجب است و منظورشان از امامت، حکومت است؛ یعنی شخصیت حقوقی امام، نه شخص امام. از این رو، بلافاصله در "سقیفه" برای تعیین حاکم، جمع شدند. هر چند در آن مقطع فقط عده ای از خوارج گفتند حکومت نیاز نیست که البته بعدا در عمل ناچار شدند حکومت را قبول کنند. همانگونه که در زمان حاضر هم "آنارشیستها" قائل به حکومت نیستند و می گویند چون حکومت توأم با ظلم است و نمی تواند خودش را از ظلم خلاص کند بنابراین، ما باید خودمان، خودمان را مدیریت کنیم. بنابراین، وجود حکومت طبق آیه و ادله كه گفتیم و یدل علیه الکتاب و السنه و العقل و النقل یک امر اجتناب ناپذیر است.
عضو خبرگان رهبری ادامه داد: حالا بعد از قول به وجوب دولت، باید دید چه کسی رئیس دولت اسلامی شود. دولت به عنوان دولت اسلامی اطلاق دارد «و لیست خاصة بزمان دون زمان و لا بمکان دون مکان» این اطلاق و عموم اقتضاء می کند که حتی اگر ادله نقلی و روایی هم نداشته باشیم که ولایت فقیه را ثابت بکند ما باید دنبال کسی باشیم که از لحاظ علم و عدالت و تقوا و مدیریت و کاردانی اقرب به امام عصر باشد و این همانی است که ما به آن می گوییم ولایت فقیه. شاید بعضی ها تعجب کنند که بگوییم ولایت فقیه هم مورد اجماع مسلمین است؛ هم سنی و هم شیعه. خاص شیعه نیست. به کتاب "احکام سلطانیة" ماوردی، باب اول «عقد الامامة» مراجعه کنید.
آیة الله کعبی بیان داشت: در این باب "ماوردی"، "شافعی" و "فراء" مالکی بر اساس همه مذاهب می گویند: «الامامة موضوعة لخلافة نبوة لحراسة الدین و سیاسة الدنیا»؛ امامت کبری به عنوان جانشینی پیامبر برای نگهبانی از دین و پیشبرد مسائل دنیای مردم، بعد می گویند خب حالا چه کسی امام بشود، در همان باب «عقد امامت» می گویند امام شرایطی دارد: ۱٫ ان یکون مجتهدا بالاحكام، عالما بالاحکام و النوازل، باید مجتهد مطلقی باشد که همه احکام شرع را بتواند استنباط کند و نوازل را ـ نوازل جمع نازله است نازله یعنی رویدادهای معاصر چیزی که ما به آن می گوییم حوادث واقعه یا مسائل مستحدثه ـ تحلیل کند. ۲٫ باید عادل و با تقوا باشد. ۳٫ ان یکون ذا نجدة، یعنی قدرت بسیج امت اسلامی را داشته باشد. حالا در مورد اینکه قرشی باشد یا نباشد اختلاف است.
*یک شبهه
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اظهارداشت: ممکن است اشکالی مطرح شود و آن اینکه معروف است از اهل سنت می گویند هر کسی حتی اگر جائر باشد می تواند امام شود، اشکال ندارد! پس چرا شما می گویید که اینها قائل به شرط عدالت و تقوا هستند؟ در پاسخ می گوییم نزد اینها حکم اولی و با حکم ثانوی، فرق می کند. می گویند به حکم اولی باید عادل و با تقوا باشد، اما اگر مجهتد عادل و با تقوا در رأس حکومت قرار نگرفت و کسی ولو ظالم، حاکم شد انقلاب کردن علیه او حرام است؛ چون فتنه انقلاب از فتنه اطاعت از حاکم جائر بیشتر است. پس دفع افسد به فاسد می کنیم و از حاکم جائر اطاعت می کنیم!
حال مرجع تشخیص مجتهد عادل با توان بسیج امت کجاست؟ آنها می گویند اهل الحل و العقد یعنی افراد با نفوذ جامعه اسلامی که در رأس قدرت هستند. خب همین شرایط در رابطه با ولایت فقیه هم هست با این تفاوت که ما ولی فقیه را نائب امام می دانیم، اما آنها فقیه عادل با کفایت که قدرت بسیج امت را داشته باشد. امام اصل می دانند! لذا در مورد ولایت فقیه هم اختلافی نیست.
تفاوت خبرگان و اهل حل و عقد
ايشان افزود: بعضی ها فکر می کنند، اهل حل و عقد همان خبرگان خودمان است، نه. خبرگان متفاوت است؛ زیرا اولا اهل حل و عقد، قدرت اجرایی دارند، اما خبرگان قدرت اجرایی ندارند. در اهل حل و عقد اجتهاد شرط نیست، ولی در خبرگان اجتهاد شرط است. در اهل حل و عقد عدالت و تقوا شرط نیست، ولی در خبرگان شرط است. اهل حل و عقد به انتخاب مردم نیستند، ولی خبرگان به انتخاب مردمند. اهل حل و عقد امامت اکبر را منصوب می کنند، ولی خبرگان منصوب نمی کنند؛ در واقع معرفی می کنند. اهل حل و عقد از لحاظ تعداد بین دو نفر تا صد نفر هم می توانند باشند ـ افراد با نفوذی که قدرت فعلی داشته باشدـ، ولی تعداد مجلس خبرگان بر اساس ترکیب جمعیتی است.
آیة الله کعبی تصریح کرد: خبرگان کارشناسان امت هستند در تشخیص رهبری اما در اهل حل و عقد کارشناسی شرط نیست بلکه نفوذ کلمه شرط است. یک تفاوت مبنایی دیگر، اینکه مشروعیت اهل حل و عقد بر پایه نفوذ سیاسی ـ اجتماعی است، اما مشروعیت مجلس خبرگان و حجیت قولشان بر پایه حجیت قول اهل خبره است.
عضو خبرگان رهبری با طرح این سوال که آیا سعی برای تشکیل دولت اسلامی واجب است؟ افزود: سوال بسیار مهم، اینکه هل یجب السعی لتشکیل الدولة الاسلامیة او لا یجب؟ حضرت امام راحل در کتاب البیع، بحث ولایت فقیه، بعد از اینکه ولایت فقیه را ثابت می کند، می گوید قیام و اقدام برای تشکیل دولت واجب کفایی است. یک اینکه خود فقها باید قیام کنند. اگر یکی از فقها موفق به تشکیل دولت شد، بر سایر فقها واجب است از او اطاعت کنند. اگر یک فقیه به تنهایی نمی تواند دولت تشکیل دهد، همه باید دست به دست هم بدهند و مردم هم باید فقها را کمک کنند.
لازم به ذکر است، آیة الله کعبی در پایان این نشست به سوالات حاضرین در جلسه پاسخ دادند و ادامه بحث به وقت و جلسه دیگری موکول گردید.
از آرشیو
قدرت حقیقی و راه کسب قدرت
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و الصلوة و السلام علی خیر الأنام المصطفی أبی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین لاسیما بقیة الله فی الإرضین
قال تعالی فی محکم کتابه و منیر خطابه: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌالحدید25
سلامتی رهبر معظم انقلاب و به ویژه شادی روح شهدای جامعه کارگری و صنعتی ، شهدای حرم و مخصوصا شهدای سرافراز عزیز و تازه گذشته مان شهید کج باف و شهید هلیسایی صلواتی با هم بفرستیم.
الهم صلی علی محمد و آل محمد
توفیقی است در ایام فرخنده میلاد مسعود مولا و امام ما شیعیان أمیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام امروز از نزدیک مهندسان، نیروهای فنی کارکنان عزیز و تلاشگرمان را زیارت می کنیم .
تقسیمات قدرت
سخن اول این است که صنعت فولاد در قرآن کریم در تداوم نهضت انبیاء و فلسفه بعثت پیامبران، به منظور تحقق عدالت و به عنوان ابزار عدالت، آهن و آلیاژهای برگرفته از آهن به عنوان ابزار قدرت جهت تحقق عدالت نام برده شده.
اگر بخواهیم قدرت را دسته بندی کنیم ما چند دسته قدرت داریم که در اختیار انسانها قرار دارند.
یک: قدرت فیزیکی و قدرت جسمی . دو: قدرت در تبدیل طبیعت اینکه طبیعت را عوض کنیم و بتوانیم بهتر زندگی کنیم.
قدرت سوم قدرت صنعتی است قدرت اینکه بتوانیم با ابزار صنعت در واقع بیشتر مقتدر بشویم. چهار قدرت اراده بشری و قدرت روح است.
بله قدرت روحی و برگرفته از این قدرت روحی باید بگوییم قدرت متی فزیکی. این قدرت متی فیزیکی بخشی ازآن سحر و امثال اینها است که در قرآن کریم گفته می شود هم واقعیت دارد و هم البته باطل است حالا اینکه واقعیت دارد بخشی از آن مبتنی بر خیال و مبتنی بر حواس است مثل سحره فرعون و بخشی از آن ممکن است تصرف در حواس نباشد مثل آن ببابل هاروت و ماروت اما به هر جهت باطل است و من مجال ندارم وارد این مباحث بشوم و فقط فهرستی از قدرت را بیان می کنم.
قدرت حقیقی
اما بخشی از قدرت قدرت معنوی و قدرت روحی و قدرت متی فزیکی، قدرت حقیقی و قدرت واقعی و قدرت حق است. این قدرت حق در اثر بندگی خدا و تعالی روح و اتصال به قدرت حقیقی جهان آفرینش و هستی قدرت خداوند تبارک و تعالی ایجاد می شود و این قدرت برترین قدرت ها است و إن القدرة لله جمیعا قدرت حقیقی از آن خدا است.
انبیاء و اولیاء و اوصیا و انسانهای کامل قدرتشان قدرت باطنی و قدرت حقیقی است. که از این قدرت باطنی و حقیقی در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام به ولایت حقیقی و ولایت حقیقیة تعبیر می شود. این ولایت حقیقی روح کلی حاکم بر هستی و آفرینش است و فلسفه خلقت و خداوند در آخر الزمان با ختم نبوت این قدرت حقیقی و واقعی را در اختیارمحمد و آل محمد علیهم السلام قرار داد و در یک اصطلاح دیگر به این قدرت، ولایت کلیه حقیقیة یا ولایت الهی می گویند.
تجلی این قدرت حقیقی بعد از رسول گرامی اسلام در أمیر المومنین علی بن أبی طالب علیه افضل الصلاة و السلام است. أمیر المومنین خلیفة الله است . أمین الله است ولی الله است و منظور از ولی الله همین قدرت حقیقی است که بر اثر اتصال به عالم حقیقی و بندگی واقعی خدا حاصل می شود .
راه کسب قدرت حقیقی
در یک معنای دیگربه این قدرت ولایت کلیه حقیقیه و ولایت تکوینیه می گویند. طبعا این قدرت با قرب به خدا و نزدیک شدن به منشأ خلقت و وجود به دست می آید. شهید مطهری کتابی به نام ولاءها و ولایتها دارد. من توصیه می کنم به همه عزیزان اگر چه شما مطالعاتتان بیشتر فنی و صنعتی است اما سری به این کتابها هم بزنید. آنجا ایشان در یک فرازی توضیح می دهد که معنای نزدیکی به خدا یعنی چه و معنای قرب به خدا چیست وقتی نماز می خوانیم می گوییم نماز می خوانیم قربة الی الله این نزدیکی به خدا یعنی چه؟ نه نزدیکی مکانی است و نه نزدیکی زمانی است و نه نزدیکی اعتباری است مثل اینکه فلان شخص به فلان مسئول نزدیک است این نزدیکی اعتباری است.
این نزدیکی، نزدیکی حقیقی است. نزدیکی که نهایتش لقاء الله می شود. من اینجا توضیح خواهم داد که این چگونه در اثر بندگی خداوند محقق می شود؟ اوج نزدیکی به خدا قدرتی به انسان می دهد که می تواند تصرف بکند بر جهان هستی و آفرینش و تصرف بکند در روح و روان و قلب انسانهای دیگر و اشراف داشته باشد و حکومت بر باطن بکند این را در اصطلاح ولایت حقیقی ، ولایت در تصرف و جانشینی خداوند می گویند. آن هم جانشینی حقیقی و نه جانشینی مجازی و این از آن أمیر المومنین علیه السلام هست و ایشان به اذن خداوند منعم حقیقی ما است. این قدرت بالاترین قدرت ها است و انسانها هم به میزانی که با این اولیای حقیقی ارتباط پیدا می کنند به خدا متصل می شوند. و این راه باز است.
نمونه بارز این قدرت در زمان ما
در زمان ما یکی از ابرمردهای الهی که توانست با این روح الهی معنوی متصل بشود و عارف بالله و انسان کامل در واقع بشود و هم در حوزه عملی و هم در حوزه نظری خودش را ساخت بنیانگذارنظام مقدس جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی است قدرت امام که در ملت ایران و در روح ملت ایران هم تزریق شد این قدرت قدرت معنوی است و نه قدرت مادی
واقعا امام، روح خدا در کالبد زمان و مکان بود و در عصر ما برپایه ولایت أمیر المومنین مثل یک خورشید تابناک درخشید و طلوع کرد.
و بدون هیچ مبالغه پرتویی از این ولایت أمیرالمومنین علیه السلام بود.و بر اساس همین قدرت الهی یک نفس مطمئنه پیدا کرد در زیارت أمین الله ، در فقره ای از آن می گوییم : الهم اجعل نفسی مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک. امام یک نفس مطمئنه داشت. و با این نفس مطمئنه و اعتقاد به خدا توانست ملت ایران را متحول کند و یک تحول در تاریخ بشریت معاصر،
با پیروزی انقلاب ایجاد کند در اوج عربده کشی آمریکا و قدرت ظاهری مادی آمریکا امام این جمله تاریخی را گفت و خود باوری در ملت ایران ایجاد کرد که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و البته ایشان استدلال هم آورد که به این استدلال کم توجه می شود امام فرمود قدرت حقیقی قدرت خداوند است همه قدرتهای دنیا پوشالی است یا تقریبا در مقابل قدرت طاغوت هیچ کس باور نمی کرد که این رژیم ستمشاهی سقوط کند ولی امام چقدر باور داشت و می گفت شاه باید برود و شاه رفت
نسبت به قدرت پوشالی آمریکا جدای از آن ده سال اول انقلاب که نظام شرق فرو پاشید شش ماه قبل از ارتحال امام نامه ای خطاب به طلاب و دانشجویان جهان می نویسدو به آنها می گویند که هسته های مقاومت اسلامی را باید تشکیل دهید و بیداری اسلامی در راه است.
و این دارد اتفاق می افتدامام خداباور بود بنده خدا بود عبد صالح خدا بود.و در سایه این عبادت حقیقی و اتصال به ولایت حقیقی أمیرالمومنین دلها را متحول کرد. ملت را متحول کرد
یکی از تحولهایی که در سایه این قدرت معنوی ایجاد شد تحول در ملت ایران در عرصه خود باوردی، خودکفایی ، استقلال خواهی عزت طلبی و حرکت برای استقلال حقیقی در همه عرصه ها بود.
خوب ما قبل از انقلاب کسی باور نمی کرد که یک زمانی صنعتگر ایرانی هم بتواند اهل ابداع و ابتکار و اختراع بشود . بحمدالله جوانان ما به مرزی رسیده اند که قدرت علمی و فن آوری ایران اسلامی در حال تبدیل شدن به قدرت اول منطقه است.
و شعار ما می توانیم عملی شده است و ما در جایی سخن می گوییم به نام شرکت فولاد اکسین و من از زبان جناب مهندس قنواتی گزارش مسرت بخشی شنیدم و اگر بیشتر زمینه باشد و مطالعه کنیم لابد اخبار دیگری هم به ما می رسد که بیشتر اشراف پیدا کنیم. اگرچه بنده در حوزه پیشرفتهای اقتصادی و صنعتی کشور و عرصه فولاد مطالعاتی دارم.
منتها اینجا اینکه چرخه فولاد کاملا بومی است و در واقع اینجا هم شما کالایی استراتیژیک تولید می کنید و در سالهای اخیر بسیار پیشرفت داشته اید و در چهار شیفت شبانه روزی این کارخانه داءر است و سطح کار به جایی رسیده است که در واقع شما به فکر صادرات هم هستید و قراردادهایی هم بسته اید این اخبار بسیار مسرت بخش و خوبی است
و بلاخره تمدن اسلامی تمدن آمیخته علم و ایمان است ایمان پایه علم و پیشرفت است و ما با آمیختگی عقلانیت و معنویت علم و ایمان عدالت وپیشرفت بر پایه ایمان و خود باوری و خود اتکایی و اعتماد به خدا می توانیم کشوری مقتدر و معنوی بشویم. و حقیقتا نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هم مقتدر است و هم مظلوم.
امیرالمومنین اقتدار داشت اما در اوج اقتدار ملوم بود و متاسفانه اوج مظلومیت امام هم در دو مطلب پایه ای بود مطلب اول یک عده مرفه بی درد جا مانده از قافله اسلام ناب و نور پیامبر مصطفی محمد صلی الله علیه و اله به فکر فساد اقتصادی افتاده بودند و پول جمع می کردند و در دوران دستگاه خلافت فساد اقتصادی و شکاف طبقاتی به اوج رسیده بود این یکی از مشکلات یزرگ بود و لذا امام سخن از عدالت می راند و مخاطبان ایشان همین خواص بودند
و مظلومیت دوم امام مر بوط می شد به افراد جاهل و متحجر و عقبمانده و خیره سر و سبک مغز و ظاهر نگر و بی عقلی به نام خوارج نهروان بر می گشت که امام را درک نمی کردند
از طرفی با دشمن مکاری مثل معاویه و با افراد عهدشکنی مثل طلحه و زبیر روبه رو شد و از طرفی با این خوارج نهروان که ایشان را با عبارت معاشر أخفاء الهام توصیف می کند یعنی جماعت سبک مغز و خالی از ذهن و بدون تفکر که به ظاهر هم قرآن و هم نماز می خواندند.و حتی قرآن هم حفظ می کردند و متاسفانه چنین وضعیت فریبنده ای داشتندو اینها مولا را زمینگیر کردند و مظلومیت ایشان ناشی از این است و آن اقتدار حقیقی و معنوی، با درگیری با چنین آدمهایی رو به رو بود که کار دست آخر به شهادت امام کشید.
نظام جمهوری اسلامی حقیقتا مقتدر است در برابر توطئه های داخلی و بین المللی ایستاده است اما در اوج اقتدار، ما شاهدیم که متاسفانه یک عده بر خلاف آرمانهای امام و شهدا و بر خلاف آرمانهای رهبری حرکت می کنند ما در کنار پیشرفت فرهنگی و پیشرفت در عرصه تولید و پیشرفت در عرصه فن آوری و علم در واقع باید مبارزه با فساد اقتصادی را هم پی بگیریم.
مبارزه با فساد اقتصادی امنیت برای سرمایه گذاری و اقتصاد ایجاد می کند نه اینکه امنیت را از بین ببرد.بعضی برای اینکه بگویند تولید پیش برود می گویند کاری به این کارها نداشته باشیم این اشتباه است. مبارزه با فساد اقتصادی اگر در مسیر درست قرار بگیرد امنیت را در پرتو عدالت تأمین می کند. و البته در کنار مبارزه با فساد اقتصادی باید به تولید گران صادق و امین اعتماد کرد و به آنها میدان داد که کار کنند این دو را باید با هم پیش برد
به حمد الله نظام اسلامی زیرساختهای یک قدرت مادی و معنوی را بر پایه مردم سالاری اسلامی و مدیریت استراتژیک ارزشی و علمی فراهم کرده است و البته کم و بیش هست و امام علی الگوی حرکت ما است و ما اینکه بخواهیم به آن قله های معلوم برسیم فاصله داریم اما اگر مقایسه کنیم الحمدالله خیلی خوب پیش رفته ایم و ما خدا را بر این نعمت های بی کرانش شاکریم.
و طبعا نگاه ما به صنعت نگاه ابزاری است . اوج اقتدار نظام اسلامی پیشرفت صنعتی نیست. چون ما هرچقدر هم پیشرفت کنیم ممکن است گفته شود دیگران از ما پیشرفته ترند. اوج پیشرفت ما پیشرفت انسانی و ایمانی و آمیختگی پیشرفت مادی و معنوی با هم است. پیشرفت در سایه ایمان و تقوا و ساخت جامعه در سایه ایمان و تقوا مهم است.
تمدن امروز تمدن علم منهای ایمان است . ایمان منهای علم هم نمی تواند تمدن ساز باشد. تمدن اسلامی که جمهوری اسلامی دنبال آن است تمدن ایمان و علم با هم است و برای اینکه ما بتوانیم به این قله برسیم باید معارف اسلامی و فن آوری و مقاومت در برابر جبهه استکبار را با هم آمیخته کنیم و راه حل همان است که رهبر معظم انقلاب ما فرمودند اقتصاد مقاومتی و مقاومت اقتصادی و تقویت بخش خصوصی و خصوصی سازی بر پایه اصل 44 قانون اساسی است که البته اگر سیاستهای خصوصی سازی بر پایه اصل 44 توأم با تکریم کارکنان و نیروهای فنی و از جمله تکریم آنها مساهمت کارکنان در سهام کارخانه ها است و داشتن سهم از میزان تناژ تولید است که هرچقدرای تناژ تولید بیشتر شود سهم نیروها هم افزایش یابد.
و توجه به عدالت در مسئله روابط کار هم مهم است. این باعث می شود که اقتصاد مقاومتی به مثابه یک اقتصاد مردمی و دانش بنیان و اقتصاد بومی و تولید محور بانگاه به داخل بتواند عرصه های پیشرفت و افق های حرکت رو به جلو را برای ما روشن کند و البته نگاه به داخل باعث حل مشکلات و معضلات می شود و نه نگاه همانطور که رهبری فرمودند به لوزان و ژنو.
ما مذاکرات را تا آخر پیش می بریم اما شیطان و دشمن قابل اعتماد نیست و نمی توان انتظار داشت که از طریق مذاکرات مشکلات داخلی، حل بشود مشکلات داخلی در توسعه صنعت و اقتدار صنعتی و اقتدار کشاورزی و اقتدار اقتصادی در همه عرصه ها و به دستان شما حل می شود.
لذا کار شما حقیقتا مهم است و یک کارجهادی است جهاد اقتصادی و جهاد علمی و جهاد فنی است. شما دارید برای اسلام و مکتب اهل البیت علیهم السلام و برای ملت بزرگ ایران تولید قدرت می کنید. و اگر نیتهاتان همین باشد کارتان علاوه بر اینکه تلاش برای تأمین رزق و روزی خانواده است ثواب و عبادت و کمک به اقتصاد و کمک به صنعت و کمک به اقتدار ملت بزرگ و عزیز ایران اسلامی است.
من به سهم خود به عنوان یک طلبه که دست اندرکار این مسائل در عرصه تصمیماتی که گرفته می شود هستم احیانا در قم یا در تهران و در عرصه تصمیمها هستم به نوبه خود تشکر می کنم از تک تک شما عزیزان و به نوبه خود تلاش می کنم که کمک می کنم و تقدیر جدی بشود از زحمات شما عزیزان
طبعا ممکن است که تعجب بکیند که چگونه مستحضرید که بنده غیر از این عنوان خبرگان، به عنوان طلبه حوزه قم عضو جامعه مدرسین هستم و ما در جامعه مدرسین هفتگی جلسه داریم و سران سه قوه، وزرا و بزرگان می آیند و تصمیمات کلان آنجا گفته می شود و بحث می شود و راه حل هم داده می شود و علاوه بر آن از طریق شورای نگهبان از سرنوشت صنعت مطلعم چه آن موقع که عضو بودم و چه الآن که به عنوان پژوهشکده شورای نگهبان و مراکز دیگر تصمیم گیری مرتبطم.
به هر جهت تشکر می کنم و از خداوند تبارک و تعالی مسألت می نماییم که دلهای همه ما را به نور قرآن و معرفت اهل البیت منور بفرماید. از خداوند تبارک و تعالی مسألت می نماییم که همه ما را قدر دان نعمت امام و نعمت شهدای والا مقام و رهبرمعظم انقلاب وجمهوری اسلامی قرار دهد و آخر دعوانا أن الحمدالله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین.