پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی

الموقع الإعلامي لمکتب آیة الله الشیخ عباس الکعبي

پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله کعبی

الموقع الإعلامي لمکتب آیة الله الشیخ عباس الکعبي

پایگاه اطلاع رسانی  دفتر آیة الله کعبی

آیة الله کعبی فقیه و حقوق دان برجسته کشور و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده مردم شریف استان خوزستان در مجلس خبرگان رهبری است. این پایگاه به اصرار و درخواست دوستداران ایشان در اردیبهشت ماه 1394 تاسیس گردید. أغلب مطالب این پایگاه تولیدی هستند و به ندرت و در مورد مطالب خاص از اخبار دیگر خبرگزاری ها با توجه به اهمیت مطلب استفاده می گردد. این پایگاه توسط دفتر آیة الله شیخ عباس کعبی در اهواز اداره می گردد.
______________________________
کانال تلگرام: https://t.me/alkaebi
صفحه اینستگرام: akaabi_ir

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۳۹۵-۰۸-۲۲


اگر یک عده بگویند احکام فردی را قبول داریم، اما احکام اجتماعی، سیاسی، قضایی و امثال این‌ها غیر قابل قبول است این می‌شود (نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ). لذا سکولاریسم به معنای جدایی ساحت سیاسی ـ اجتماعی از ساحت دینی، یک نوع کفر است.


به گزارش شبکه اجتهاد، دومین نشست علمی مرکز تحقیقات حکومت اسلامی دبیرخانه مجلس خبرگان با موضوع «حکومت دینی و کارآمدی آن» با نظریه‌پردازی آیت‌الله عباس کعبی استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و عضو مجلس خبرگان رهبری برگزار شد. گزارش تفصیلی این نشست علمی را در ادامه می‌خوانید.


در نظریه حکومت دینی در عصر غیبت، چند مسئله قابل طرح است؛مسئله اول این است که دولت اسلامی جزء احکام اولیه اسلام است.مسئله دوم آن است که فقیه با کفایت، مدیر، مدبر، عادل و با تقوا ریاست این دولت اسلامی را بر عهده دارد و مسئله سوم آنست که تلاش برای تشکیل دولت اسلامی و نیز تلاش برای حفظ، تعمیق و ارتقاء دولت و نظام اسلامی به منظور تحقق اهداف اسلام و نیز جهاد به منظور گسترش حاکمیت دین، تحت پرچم ولی‌فقیه در عصر غیبت از واجبات شرعی است.


این مسائل به هم ارتباط دارد؛ یعنی اگر ما بگوییم در اسلام، دولت وجود دارد طبیعت و اقتضای دولت در اسلام این است که در عصر غیبت باید در رأس آن فقیه جامع الشرائط باشد، اگر بگوییم ولایت فقیه، ثابت است پس تلاش برای اقامه حکم اسلامی و تشکیل دولت واجب است.


اگر گفتیم تشکیل دولت واجب است بعد از تشکیل دولت، حفظ دولت و تعمیق آن به منظور تحقق اهداف، واجبی دیگر و اگر بگویم تعمیق و حفظ نظام واجب است آن موقع گسترش حاکمیت الهی، واجب دیگری خواهد بود. در واقع، عملاً پنج مسئله مرتبط به هم وجود دارد و این پنج مسئله در دوران معاصر و بر اساس اندیشه و مکتب امام راحل و بر پایه فقه اهل‌بیت علیهم‌السلام و با بهره‌مندی از میراث گران‌سنگ فقه اهل‌بیت از آغاز عصر غیبت کبری تاکنون طوری بر این پایه طراحی شد و حکومت دینی در انقلاب اسلامی ایران به زعامت امام راحل محقق شد.


در سال‌های آخر دهه چهارم نظام و دولت اسلامی، می‌بینیم که دولت جمهوری اسلامی ایران با هدایت و راهبردهای ولی‌فقیه و رهبر عزیز و حکیممان جهت تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و حرکت به سمت تحقق تمدن اسلامی موانع سر راه را از بین می‌برد و به لطف الهی ایستاده است.


تبیین نظریه اندیشه حکومت دینی


طبعاً در عرصه تعمیق و پیشبرد اهداف اسلام در چهارچوب نظام اسلامی باید مسائل فقهی متناسب با اوضاع معاصر را بررسی نمود و از آنجا که رسالت و اهتمام مجلس خبرگان رهبری از سویی تبیین نظریه اندیشه حکومت دینی است به ناچار ما این پنج مسئله را که در حوزه مسائل نظری است، مطرح و تلاش می‌کنیم که شبهات پیرامون آن را پاسخ دهیم.


اینکه وجود دولت، جزء احکام اولیه اسلام است در واقع مثل نماز، روزه، حج، زکات و خمس واقعاً حکم اولی است و اسلام بدون دولت که کمال دین و اتمام نعمت بر پایه آن شکل بگیرد، نمی‌تواند نظام جامعی باشد، لذا ابتدا باید دولت را تعریف کرد.


دولت در لغت به معنای “چیره و غلبه” است، اما در اصطلاح دولت یکی از این چند معنا را می‌دهد.


معنای اول: دولت به معنای قوه مجریه، قوه‌ای که بتواند قوانین و مقررات را اجرا کند؛ یعنی در واقع وجود قوانین و مقررات مفروض گرفته می‌شود، وجود دستگاه قضایی هم مفروض گرفته می‌شود، بعد از وجود دستگاه قضایی و قانون چه کسی این قانون و قضاء را اجرایی بکند؟ به آن دستگاهِ مجری قانون می‌گویند دولت. پس الزاماً دولت به معنای قوه مجریه مصطلح نیست. قوه یعنی قدرت مجریه و قدرت اجرایی. حضرت امام(ره) در کتاب حکومت اسلامی می‌فرماید: پیامبر(ص) در رأس قوه مجریه بود و دولت تشکیل داد.


معنای دوم: دولت به معنای قوای سه‌گانه و دستگاه‌های عمومی کشور است. در واقع، دولت در اصطلاح معاصر که قوه مجریه، مقننه، قضائیه و همه نهادهای عمومی که در هر کشوری لازم است، باشد را در بر می‌گیرد و البته در زمان ما اصطلاح دیگری هم غیر از دولت به کار می‌برند و آن واژه حکومت است.


معنای سوم: این معنا فراتر از قوای سه‌گانه را شامل می‌شود؛ یعنی هم قوای سه‌گانه، هم هیئت حاکمه و هم ملت به عنوان جامعه به هم پیوسته‌ای که به یک واحد سیاسی تبدیل شده است که بر پایه پیوندهای مشترک با هم ارتباط دارند؛ جامعه به هم پیوسته و متشکل از هیئت حاکمه و آحاد مردم است.


دولت به این معنای سوم شامل چند عنصر می‌باشد که عبارتند از؛ «سرزمین»، «جمعیت به هم پیوسته یا ملت»، «هیئت حاکمه؛ اعم از دستگاه‌های گوناگونی که کشور را اداره کنند» و «حاکمیت؛ یعنی آن منشأ اقتدار عالی»، لذا هرگاه در سرزمینی یک جامعه به هم پیوسته‌ای بر اساس یک عامل مشترک مثل اندیشه یا زبان یا ملیت یا هر چیز دیگر زندگی کنند و یک هیئت حاکمه‌ای از میان این جمعیت اعمال اقتدار عالی کند می‌گویند دولتی وجود دارد که به زبان انگلیسی می‌گویند (State) یعنی دولت، یا (Government) یعنی حکومت نامیده می‌شوند.


هر چند عرب زبانان در زمان ما به قوه مجریه می‌گویند “حکومت”، اما ما در زبان فارسی موقعی که می‌گوییم حکومت، منظورمان قوای سه‌گانه است یا با ترکیب دو کلمه معنای سومی اراده می‌کنیم مثلاً می‌گوییم «دولت کشور» یا «دولت محور»، بنابراین، دولت به معنای جامعه کلان سیاسی، موقعی هم که گفته می‌شود جامعه کلان سیاسی، مقصود گروه‌های سیاسی نیستند، بلکه جایی که همه نهادها و بخش‌های گوناگون جامعه منشعب از آن‌اند یا دولت آن‌ها را در بر می‌گیرد.


دارالاسلام و اتباع دولت اسلامی


آیا در اسلام، دولت به معنای سوم؛ یعنی سرزمین، جمعیت، حکومت و حاکمیت وجود دارد یا نه؟ در پاسخ می‌گوییم بله. کلمه سرزمین معادل دارالاسلام است؛ دارالاسلام در برابر دارالکفر می‌باشد. در فقه، دارالاسلام به سرزمینی اطلاق می‌شود که حکم اسلامی در آن اجرا می‌گردد «ینفذوا فیه حکم الاسلام». پس سرزمین داریم. جمعیت چطور؟ جمعیت هم هست. همین جامعه مؤمن جامعه مسلم که بر اساس اسلام پیوند مشترک پیدا می‌کنند این‌ها اتباع دولت اسلامی هستند.


کلمه‌ای داریم به نام مسلمین، مؤمنین، امت اسلامی بطوریکه امت؛ یعنی همان جمعیت به هم پیوسته بر پایه اعتقاد و آرمان. حکومت هم هست که در رأس حکومت اسلام، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و بعد از ایشان ائمه اطهار (ع). آیا حاکمیت هم داریم؟ حاکمیت هم هست. شاید بهترین واژه برای حاکمیت در قرآن این واژه حکم است: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ». در واقع، دین قیم و دین سرپرست، حاکمیت باید داشته باشد. حاکمیت هم الهی باید باشد و قوانین و مقررات حکومت هم بر پایه شرع مقدس باید باشد «و ان احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ». آیات حاکمیت در قرآن فراوان است.


آیات حکومت


آیات حکومت هم آن مجموعه آیاتی است که درباره بحث اطاعت مطلقه از پیامبر، ائمه و جانشینان آن‌هاست مثل آیه ۵۸ سوره نساء (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا) و آیاتی که تحاکم الی طاغوت و عدم رجوع به رسول‌الله را ضد ایمان، معرفی کرده است.


به نظر مهم‌ترین آیه‌ای که بر حکومت، دولت و حاکمیت، دلالت دارد و مبنای همه این‌هاست آیه ۴۴ سوره مائده است (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاهَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ‌هادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ) به نظر بنده این آیه مهم‌ترین آیه‌ای است که بر وجود دولت و حکومت و قوه مجریه دلالت می‌کند.


فلسفه انزال کتب الهی و ارسال رسول، هدایت بشریت و نورانیت جامعه است، اما این هدایت و نورانیت در پرتو حکومت محقق می‌شود. بعضی می‌گویند هدایت و نورانیت و قداست اقتضاء می‌کند که از حکومت فاصله بگیریم؛ چون هر قدر که ما زمینی شویم و در واقع دین را با حکومت آمیخته کنیم از قداست آن کم می‌شود؛ در حالی که این آیه عکس این ادعا را بیان می‌فرماید که برای هدایت و نورانیت مردم و جامعه، انبیاء باید حکومت تشکیل دهند. بعد از انبیاء نوبت به ربانیون می‌رسد. ربانی؛ یعنی کسی که گام می‌گذارد در گام‌هایی که پروردگار ترسیم می‌کند. بعد از ایشان نوبت به احبار می‌رسد. احبار جمع حبر یعنی علمایی که بعد از ربانیون مسئولیت را به دست می‌گیرند. پس سه دسته حق حکومت دارند انبیاء، اوصیاء(ربانیون) و احبار (علمای راستین).


حق حاکمیت و ادله آن


چرا حکومت حق انبیاء، ربانیون و احبار است؟، خداوند می‌فرماید (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ) به دو دلیل انبیاء، اوصیاء و علمای راستین باید در رأس حکومت دینی باشند. یک، (باء) در (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ) باء سببیت است؛ لذا چون کتاب الهی و قانون الهی نزد انبیاء و اوصیاء و احبار به ودیعت گذاشته شده؛ یعنی این‌ها بهتر از همه کتاب قانون الهی را می‌فهمند و در واقع نمونه کامل یک حقوقدان الهی و دینی هستند. اگر قانون الهی در جامعه اجرا شود جامعه به هدایت و نورانیت می‌رسد. دلیل دوم (وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ) شهید یعنی گواه بر اعمال در اصطلاح قرآنی. شهید صدر در جزوه «خلافه الانسان و شهاده الانبیاء» می‌فرماید شهید مرجع فکری و سیاسی است.


شهید آن کسی است که مرجعیت عالی، فکری و سیاسی جامعه اسلامی را به دست می‌گیرد و از موضع برتر جامعه را در پرتو سیاست‌گذاری‌هایش به سمت هدایت و نورانیت در پرتو سیاست‌گذاری‌های حرکت می‌دهد و آنجایی که انحراف ایجاد شود جلوی انحرافات را می‌گیرد؛ همان چیزی که در قانون اساسی ما در مورد ولی‌فقیه آمده که ولایت فقیه، ضامن سلامت دستگاه‌های گوناگون از انحراف است. پس به دو دلیل حکومت، حق انبیاء، اوصیاء و علماست؛ یک، به خاطر اشراف و احاطه بر دین یعنی اسلام شناسی. دو، به خاطر قدرت اشراف برتر جهت سیاست گذاری، هدایت، پیشبرد و مدیریت عالی و جلوگیری از انحرافات. یکی از معانی شهید یعنی مدیر میدانی. شهید هم رهبری می‌کند و هم مدیریت و مدیریت از رهبری تفکیک نمی‌شود؛ کما اینکه ولی‌فقیه، هم مدیر کلان ارزشی جامعه است، هم راهبر جامعه اسلامی در مسیر رشد و تعالی و شکوفایی جامعه است.


یک پرسش


حکومت دینی هم ممکن است دچار آسیب و اشکال شود؟ در پایان آیه فوق دو اشکال بزرگ حکومت دینی بیان شده است: یک، اشکال مربوط به تنازل، عقب نشینی و کوتاه آمدن از قوانین و مقررات الهی جهت حفظ قدرت و جلب رضایت توده‌های مردم ولو بر خلاف قانون شرع باشد.


قرآن کریم می‌فرماید؛ این کار را نکنید (فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ) از مردم نترسید از خدا بترسید؛ یعنی قانون الهی را اجرایی کنید چرا که فلسفه حکومت دینی، اجرای قانون الهی است و در پرتو اجرای قانون الهی، هدایت و نورانیت حاصل می‌شود. چه بسا ممکن است حاکمان احتیاط کنند و بگویند اگر قانون الهی را اجرا کنیم مردم قبول نمی‌کنند و آن موقع سنگ روی سنگ بند نمی‌شود! این یک آفت است؛ یکی از آفت‌های حکومت دینی تساهل و تسامح و کوتاه آمدن نسبت به اجرای شریعت اسلامی است. دو، (وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا)؛ یعنی تابع دنیا نشوید. اینکه مدیران ارشد جامعه اسلامی به جای آخرت گرایی و خدا گرایی بشوند دنیا طلب و دنیا چشمشان را بگیرد این هم یک آفت حکومت دینی است که در این آیه بیان شده. در پایان هم می‌فرماید (وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرون).


جدایی ساحت سیاست از دین، یک نوع کفر است


اگر یک عده بگویند احکام فردی را قبول داریم، اما احکام اجتماعی، سیاسی، قضایی و امثال این‌ها غیر قابل قبول است این می‌شود (نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ). لذا سکولاریسم به معنای جدایی ساحت سیاسی ـ اجتماعی از ساحت دینی، یک نوع کفر است، سکولاریسم اعتقادی، نه سکولاریسم عملی. ممکن است بعضی‌ها در عمل سکولار باشند و سکولاریسم به شکل پنهان در تاروپودشان باشد مثل شرک خفی که وجود دارد.


منظور ما در اینجا سکولاریسم اعتقادی و تنازل از اجرای شریعت در حد کفر است. در حالی که اجرای دین در ساحت اعتقادی، اخلافی، فقهی و در همه قلمرویش بدون تنازل از بخشی از دین معنایش این است که همه مسئول اجرای دین هستند؛ هم آحاد ملت هم حکومت‌گران همه مسئولند و مسئولیتشان یکنواخت است. همگرایی در اجرای دین و عدم تنازل از دین در هیچ یک از بخش‌های دین. خداوند می‌فرماید (کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ) به خاطر اینکه بر اجرای دین اصرار می‌کنید و خواهان حاکمیت دین هستید مشرکان در مقابل شما ایستاده اند و شما را نمی‌توانند تحمل کنند. داخل پرانتز عرض می‌کنم یک زمانی حضرت آقا فرمود که آمریکا از ایران هسته‌ای نمی‌هراسد آن‌ها از ایران اسلامی و انقلابی می‌ترسند آن‌ها دنبال این هستند که اسلام در ایران اجرایی نشود. حالا آیه هم همین را می‌گوید(کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ)؛ بنابراین، آیه ۴۴ سوره مائده و آیه ۱۳ سوره شوری ظاهراً بر وجود دولت در اسلام دلالت دارند.


تشکیل دولت به‌مثابه یک تشریع الهی


نسبت به سنت بهترین شاهد برای وجود دولت در اسلام و اینکه جزء احکام اسلام است سیره رسول گرامی اسلام است. پیامبر(ص) دولت تشکیل داد و دولت را نه به‌مثابه یک نیاز زمانه، بلکه به‌مثابه یک تشریع الهی تشکیل داد. شاهد بر این ادعا، بیعت عقبه اولی و بیعت عقبه ثانیه است. ولو بیعت عقبه اولی بیعت ایدئولوژیک است، اما بیعت عقبه ثانیه بیعت جامعه سازی برای تشکیل دولت است. پیامبر از بین این‌هایی که در عقبه ثانیه بیعت کردند خواست نقبایی را از بین خودشان انتخاب کنند و به آن نقبا گفتند اسلام را در مدینه تبلیغ کرده و نمازجمعه را اقامه کنید.


قبل از اینکه پیامبر(ص) به مدینه مهاجرت کنند و موقعی که در مدینه جامعه سازی شد و جامعه قبیله و نظام قبیله جای خودش را به جامعه اسلامی و جامعه مؤمنین داد و یثرب تبدیل شد به مدینه و بستر هجرت پیامبر و تشکیل دولت فراهم شد. بعد میثاق مدینه را نوشتند میثاق یعنی قانون اساسی مدینه. قانون اساسی مدینه قبایل را به هم پیوند داد و در این قانون اساسی، حتی غیرمسلمان‌ها یعنی یهود مدینه هم عضو این دولت و کشور شدند و بلکه مشرکین مدینه هم عضو بودند به شرط اینکه به پیمان پایبند می‌شدند. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می‌توانید به سیره ابن هشام در مکاتیب رسول مرحوم آیت‌الله احمدی میانجی، کتاب نوام الحکم و اداره مرحوم علامه محمد مهدی شمس‌الدین، کتاب التراتیب الاداریه آقای کتانی که مفصل نظام اداری سیاسی پیامبر را نوشته و کتاب روابط بین‌الملل در اسلام پروفسور محمد حمیدالله که شرح مفصلی درباره میثاق مدینه یا قانون اساسی مدینه داده مراجعه کنید.


وجود قوانین و مقررات اسلامی در دولت پیامبر(ص)


مرز دولت مدینه در شمال، جنوب، مشرق و مغرب چیزی است که الآن معروف است به الحرم المدنی. پس هم سرزمین، هم جمعیت به هم پیوسته یعنی جامعه مؤمنین، هم حکومت که در رأسش پیامبر بودند و هم حاکمیت که قوانین و مقررات اسلامی در دولت پیامبر وجود داشت و همین دلیل بر این است که در اسلام دولت وجود دارد. مگر سنت پیامبر تنها سنت در مسواک زدن است؟ مگر سنت پیامبر تنها سنت ازدواج است؟ خب یکی از سنت‌های پیامبر، سنت تشکیل حکومت و حکمرانی است و تبعیت از شیوه حکمرانی پیامبر واجب است. البته باید توجه داشت که بیعت با پیامبر برای ایشان مشروعیت درست نمی‌کند. بیعت تأکیدی است بر اطاعت از پیامبر. بیعت در واقع، اعلام آمادگی برای پیوند بین امت و امامت است.


به حکم عقل، هیچ جامعه‌ای بدون حکومت دوام نمی‌آورد؛ زیرا هر جامعه‌ای بدون حکومت، دچار هرج و مرج می‌شود. پس جامعه به حکومت نیاز دارد؛ خصوصاً جوامع معاصر. امروزه ایجاد نظم و امنیت بدون وجود حکومت میسر نیست. امروز دولت‌ها در واقع در خصوصی‌ترین بخش زندگی مردم هم دخالت می‌کنند و می‌توانیم بگوییم چیزی بنام حریم خصوصی دیگر وجود ندارد یا خیلی کم شده و هر چه زندگی پیچیده‌تر شود نیاز به حکومت بیشتر می‌شود. با این بیان، معقول نیست که اسلام که قوانین و مقررات حکومتی داشته و حکومت تشکیل داده در دنیای کنونی نیاز به حکومت نداشته باشد. لذا این یک ضرورت عقلی است همان‌گونه که در کلام امام راحل و بزرگان انقلاب نیز بوده است؛ چون نفع حکومت به همه مردم و حاکمان برمی‌گردد.


چه کسی در رأس حکومت باشد؟


اینکه هیچ یک از امت اسلام بعد از رحلت پیامبر نگفت که ما دیگر به حکومت نیاز نداریم؛ چه سنی و چه شیعه، چه آن‌هایی که قائل به نصب بودند و چه نبودند همه می‌گفتند در اسلام، دولت وجود دارد و باید استمرار پیدا کند. نزاع آنجایی اتفاق افتاد که بعد از پیامبر چه کسی در رأس حکومت باشد. ما می‌گوییم به نصب چون سنت پیامبر است علاوه بر ادله عقلی و روایی که داریم، اما اهل سنت می‌گویند که پیامبر هیچ‌چیزی را مشخص نکرده، اصل حکومت هست، ولی ما باید معین کنیم که چگونه است. پس منکر حکومت نیستند. لذا این مطلب در کتب کلامی تحت این عنوان آمده است «الامامه واجبه باجماع المسلمین»، نه اجماع شیعه. حالا در مورد وجوب امامت، شیعه و معتزله می‌گویند به دلیل عقل، اشاعره و اهل سنت می‌گویند به دلیل نقل، ولی هر دو طایفه می‌گویند امامت واجب است و منظورشان از امامت، حکومت است؛ یعنی شخصیت حقوقی امام، نه شخص امام. از این رو، بلافاصله در ثقیفه برای تعیین حاکم، جمع شدند. هر چند در آن مقطع فقط عده‌ای از خوارج گفتند حکومت نیاز نیست که البته بعداً در عمل ناچار شدند حکومت را قبول کنند. همان‌گونه که در زمان حاضر هم آنارشیست‌ها قائل به حکومت نیستند و می‌گویند چون حکومت توأم با ظلم است و نمی‌تواند خودش را از ظلم خلاص کند بنابراین، ما باید خودمان خودمان را مدیریت کنیم؛ بنابراین، وجود حکومت طبق آیه «و یدل علیه الکتاب و السنه و العقل و النقل» یک امر اجتناب ناپذیر است.


حالا بعد از قول به وجوب دولت، باید دید چه کسی باید رئیس دولت اسلامی شود. دولت به عنوان دولت اسلامی اطلاق دارد «و لیست خاصه بزمان دون زمان و لا بمکان دون مکان» این اطلاق و عموم اقتضاء می‌کند که حتی اگر ادله نقلی و روایی هم نداشته باشیم که ولایت فقیه را ثابت بکند ما باید دنبال کسی باشیم که از لحاظ علم و عدالت و تقوا و مدیریت و کاردانی اقرب به امام عصر باشد و این همانی است که ما به آن می‌گوییم ولایت فقیه. شاید بعضی‌ها تعجب کنند و آن اینکه ولایت فقیه هم مورد اجماع مسلمین است؛ هم سنی و هم شیعه. خاص شیعه نیست. به کتاب احکام سلطانیه ماوردی، باب اول «عقد الامامه» مراجعه کنید.


شرایط امامت


در این باب ماوردی، شافعی و فراع مالکی بر اساس همه مذاهب می‌گویند «الامامه موضوعه لخلافه نبوه لحراسه الدین و سیاسه الدنیا»؛ امامت کبری به عنوان جانشینی پیامبر برای نگهبانی از دین و پیشبرد مسائل دنیای مردم، بعد می‌گویند خب حالا چه کسی امام بشود، در همان باب «عقد امامت» می‌گویند امام شرایطی دارد: ۱٫ ان یکون مجتهد عالم بالاحکام و النوازل، باید مجتهد مطلقی باشد که همه احکام شرع را بتواند استنباط کند و نوازل را ـ نوازل جمع نازله است نازله یعنی رویدادهای معاصر چیزی که ما به آن می‌گوییم حوادث واقعه یا مسائل مستحدثه ـ تحلیل کند. ۲٫ باید عادل و با تقوا باشد. ۳٫ ان یکون ذا نجده یعنی قدرت بسیج امت اسلامی را داشته باشد. حالا در مورد اینکه قرشی باشد یا نباشد اختلاف است.


یک شبهه


ممکن است اشکالی مطرح شود و آن اینکه معروف است از اهل سنت می‌گویند هر کسی حتی اگر جائر باشد می‌تواند امام شود، اشکال ندارد! پس چرا شما می‌گویید که این‌ها قائل به شرط عدالت و تقوا هستند؟ در پاسخ می‌گوییم نزد این‌ها حکم اولی و با حکم ثانوی، فرق می‌کند. می‌گویند به حکم اولی باید عادل و با تقوا باشد، اما اگر مجتهد عادل و با تقوا در رأس حکومت قرار نگرفت و کسی ولو ظالم، حاکم شد انقلاب کردن علیه او حرام است؛ چون فتنه انقلاب از فتنه اطاعت از حاکم جائر بیشتر است. پس دفع افسد به فاسد می‌کنیم و از حاکم جائر اطاعت می‌کنیم! حال مرجع تشخیص مجتهد عادل با توان بسیج امت کجاست؟ آن‌ها می‌گویند اهل الحل و العقد یعنی افراد با نفوذ جامعه اسلامی که در رأس قدرت هستند. خب همین شرایط در رابطه با ولایت فقیه هم هست با این تفاوت که ما ولی‌فقیه را نائب امام می‌دانیم، اما آن‌ها فقیه عادل با کفایت که قدرت بسیج امت را داشته باشد امام اصل می‌دانند! لذا در مورد ولایت فقیه هم اختلافی نیست.


تفاوت خبرگان با اهل حل و عقد


بعضی‌ها فکر می‌کنند اهل حل و عقد همان خبرگان خودمان است، نه. خبرگان متفاوت است؛ زیرا اولاً اهل حل و عقد، قدرت اجرایی دارند، اما خبرگان قدرت اجرایی ندارند. در اهل حل و عقد اجتهاد شرط نیست، ولی در خبرگان اجتهاد شرط است. در اهل حل و عقد عدالت و تقوا شرط نیست، ولی در خبرگان شرط است. اهل حل و عقد به انتخاب مردم نیستند، ولی خبرگان به انتخاب مردمند. اهل حل و عقد امامت اکبر را منصوب می‌کنند، ولی خبرگان منصوب نمی‌کنند؛ در واقع معرفی می‌کنند. اهل حل و عقد از لحاظ تعداد بین دو نفر تا صد نفر هم می‌توانند باشند ـ افراد با نفوذی که قدرت فعلی داشته باشدـ، ولی تعداد مجلس خبرگان بر اساس ترکیب جمعیتی است.


خبرگان کارشناسان امت هستند در تشخیص رهبری اما در اهل حل و عقد کارشناسی شرط نیست بلکه نفوذ کلمه شرط است. یک تفاوت مبنایی دیگر، اینکه مشروعیت اهل حل و عقد بر پایه نفوذ سیاسی ـ اجتماعی است، اما مشروعیت مجلس خبرگان و حجیت قولشان بر پایه حجیت قول اهل خبره است.


تشکیل دولت اسلامی واجب است؟


سؤالی مطرح می‌شود که آیا سعی برای تشکیل دولت اسلامی واجب است؟ هل یجب السعی لتشکیل دولت الاسلامی او لایجب؟ حضرت امام راحل در کتاب البیع، بحث ولایت فقیه، بعد از اینکه ولایت فقیه را ثابت می‌کند، می‌گوید قیام و اقدام برای تشکیل دولت واجب کفایی است. یک اینکه خود فقها باید قیام کنند. اگر یکی از فقها موفق به تشکیل دولت شد، بر سایر فقها واجب است از او اطاعت کنند. اگر یک فقیه به تنهایی نمی‌تواند دولت تشکیل دهد همه باید دست به دست هم بدهند و مردم هم باید فقها را کمک کنند.


نسخه قابل چاپ

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله كعبی، روز گذشته، عضو مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از نمایشگاه بین المللی مطبوعات در تهران بازدید کرد. در ادامه مطالب می توانید بازتاب بازدید ایشان را در خبرگزاری های مختلف مشاهده نمایید.



دومین نشست علمی مرکز تحقیقات دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری در سالن اجتماعات دبیرخانه با حضور اساتید و فضلای حوزه علمیه قم با عنوان ماهیت دولت اسلامی، احکام و آثار آن با سخنرانی آیة الله شيخ عباس کعبی برگزار گردید.



سرویس دین و اندیشه پایگاه خبری تحلیلی بی‌باک؛ بخش مهمترین عناوین:

آیة الله کعبی گفت: طبیعت و اقتضای دولت در اسلام این است که در عصر غیبت باید در رأس آن فقیه جامع الشرائط باشد. اگر بگوییم ولایت فقیه ثابت است، پس تلاش برای اقامه حکم اسلامی وتشکیل دولت واجب است.


به گزارش بی‌باک، آیة الله عباس کعبی در نشست علمی حکومت دینی و کار آمدی آن که در دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد، ضمن تببین نظریه حکومت دینی در عصر غیبت، با اشاره به آیه ۱۳ سوره شوری «   شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُواْ الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَآءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ » گفت: در اینجا چند مسئله قابل طرح است؛ مسئله اول این است که دولت اسلامی جزء احکام اولیه اسلام است، بطوریکه در آیه شریفه که بیان گردید و آیات بسیار دیگری و بر اساس دلالت ادله الاربعه؛ کتاب، سنت، عقل و اجماع، مثل همه مسائل فقهی مطرح می باشد.


عضو جامعه مدرسین با اشاره به مساله دوم اظهارداشت: مسئله دوم آن است که فقیه با کفایت، مدیر، مدبر، عادل و با تقوا ریاست این دولت اسلامی را بر عهده دارد 

و مسئله سوم آنست که تلاش برای تشکیل دولت اسلامی و نیز تلاش برای حفظ، تعمیق و ارتقاء دولت و نظام اسلامی به منظور تحقق اهداف اسلام و نیز جهاد به منظور گسترش حاکمیت دین، تحت پرچم ولی فقیه در عصر غیبت از واجبات شرعی است.

استاد حوزه علمیه بیان داشت: این مسائل به هم ارتباط دارد؛ یعنی اگر ما بگوییم در اسلام، دولت وجود دارد طبیعت و اقتضای دولت در اسلام این است که در عصر غیبت باید در رأس آن فقیه جامع الشرائط باشد، اگر بگوییم ولایت فقیه ثابت است، پس تلاش برای اقامه حکومت اسلامی و تشکیل دولت واجب است.


وی ادامه داد: اگر گفتیم تشکیل دولت واجب است بعد از تشکیل دولت، حفظ دولت و تثبیت آن به منظور تحقق اهداف، واجبی دیگر است و اگر بگویم تثبیت و حفظ نظام واجب است آن موقع گسترش حاکمیت الهی، واجب دیگری خواهد بود. در واقع، عملاً پنج مسئله مرتبط به هم وجود دارد و این پنج مسئله در دوران معاصر و بر اساس اندیشه و مکتب امام راحل و بر پایه فقه اهل بیت علیهم السلام و با بهره مندی از میراث گرانسنگ فقه اهل بیت از آغاز عصر غیبت کبری تا کنون بر این پایه طراحی شد و حکومت دینی در انقلاب اسلامی ایران به زعامت امام راحل محقق شد.


آیة الله کعبی گفت: در سالهای آخر دهه چهارم نظام و دولت اسلامی، می بینیم که دولت جمهوری اسلامی ایران با هدایت و راهبردهای ولی فقیه و رهبر عزیز و حکیممان جهت تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و حرکت به سمت تحقق تمدن اسلامی موانع سر راه را از بین می برد و به لطف الهی ایستاده است.


ايشان افزود: طبعاً در عرصه تعمیق و پیشبرد اهداف اسلام در چهارچوب نظام اسلامی باید مسائل فقهی متناسب با اوضاع معاصر را بررسی نمود و از آنجا که رسالت و اهتمام مجلس خبرگان رهبری از سویی تبیین نظریه اندیشه حکومت دینی است به ناچار ما این پنج مسئله را که در حوزه مسائل نظری است، مطرح و تلاش می کنیم که شبهات پیرامون آن را پاسخ دهیم.


عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: اینکه وجود دولت، جزء احکام اولیه اسلام است در واقع مثل نماز، روزه، حج، زکات و خمس واقعاً حکم اولی است و اسلام بدون دولت که کمال دین و اتمام نعمت بر پایه آن شکل بگیرد، نمی تواند نظام جامعی باشد، لذا ابتدا باید دولت را تعریف کرد.


ايشان افزودند: دولت در لغت به معنای” چیره و غلبه “است، اما در اصطلاح  دولت یکی از این چند معنی را می دهد؛ یک: دولت به معنای قوه مجریه، قوه ای که بتواند قوانین و مقررات را اجرا کند؛ یعنی در واقع وجود قوانین و مقررات مفروض گرفته می شود، وجود دستگاه قضایی هم مفروض گرفته می شود، بعد از وجود دستگاه قضایی و قانون چه کسی این قانون و قضاء را اجرایی بکند؟ به آن دستگاهِ مجری قانون می گویند "دولت". پس الزاماً دولت به معنای قوه مجریه مصطلح نیست. "قوة" یعنی قدرت مجریه و قدرت اجرایی. حضرت امام(ره) در کتاب حکومت اسلامی می فرماید: پیامبر(ص) در رأس قوه مجریه بود و دولت تشکیل داد. 

معنای دوم دولت به معنای قوای سه گانه و دستگاه های عمومی کشور است.

آیة الله کعبی بیان داشت: در واقع، دولت در اصطلاح معاصر قوه مجریه، مقننه، قضائیه و همه نهادهای عمومی که در هر کشوری لازم است را در بر می گیرد و البته در زمان ما اصطلاح دیگری هم غیر از دولت به کار می برند و آن واژه "حکومت" است.


وی به معنای سوم دولت اشاره کرد و گفت: این معنای فراتر از قوای سه گانه را شامل می شود؛ یعنی هم قوای سه گانه، هم هیئت حاکمه و هم ملت به عنوان جامعه بهم پیوسته ای که به یک واحد سیاسی تبدیل شده است که بر پایه پیوندهای مشترک با هم ارتباط دارند؛ جامعه به هم پیوسته و متشکل از هیئت حاکمه و آحاد مردم .


عضو خبرگان رهبری ادامه داد: دولت به این معنای سوم شامل چند عنصر می باشد که عبارتند از؛ «سرزمین»، «جمعیت به هم پیوسته یا ملت»، «هیئت حاکمه؛ اعم از دستگاه های گوناگونی که کشور را اداره کنند» و «حاکمیت؛ یعنی آن منشأ اقتدار عالی»، لذا هرگاه در سرزمینی یک جامعه به هم پیوسته ای بر اساس یک عامل مشترک مثل اندیشه یا زبان یا ملیت یا هر چیز دیگر زندگی کنند و یک هیئت حاکمه ای از میان این جمعیت اعمال اقتدار عالی کند، می گویند دولتی وجود دارد که به زبان انگلیسی می گویند "State" یعنی دولت، یا "Government" که حکومت نامیده می شوند.


آیة الله کعبی گفت: هر چند در زبان عربی معاصر به قوه مجریه  “حکومت” می گویند، اما ما در زبان فارسی موقعی که می گوییم حکومت، منظورمان قوای سه گانه است یا با ترکیب دو کلمه معنای سومی اراده می کنیم مثلا می گوییم «دولت کشور» یا «دولت محور»، بنابراین، دولت به معنای جامعه کلان سیاسی، موقعی هم که گفته می شود جامعه کلان سیاسی، مقصود گروه های سیاسی نیستند، بلکه جایی که همه نهادها و بخشهای گوناگون جامعه منشعب از آنند یا دولت آنها را در بر می گیرد.


استاد حوزه علمیه در بخش دیگری از سخنان خود این سؤال را مطرح کرد که آیا در اسلام، دولت به معنای سوم؛ یعنی سرزمین، جمعیت، حکومت و حاکمیت وجود دارد یا نه؟، اظهارداشت: در پاسخ می گوییم بله. کلمه سرزمین معادل دارالاسلام است؛ دارالاسلام در برابر دارالکفر می باشد. در فقه، دارالاسلام به سرزمینی اطلاق می شود که حکم اسلامی در آن اجرا می گردد «ینفذ فیه حکم الاسلام». پس سرزمین داریم. جمعیت چطور؟

 جمعیت هم هست. همین جامعه مؤمن، جامعه مسلم، که بر اساس اسلام پیوند مشترک پیدا می کنند. اینها اتباع دولت اسلامی هستند.

آیة الله کعبی افزود: کلمات و اصطلاحات مسلمین، مؤمنین، امت اسلامی  را نيز داریم بطوریکه امت؛ یعنی همان جمعیت به هم پیوسته بر پایه اعتقاد و آرمان. حکومت هم هست که در رأس حکومت اسلام، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و بعد از ایشان ائمه اطهار (ع).

 آیا حاکمیت هم داریم؟ حاکمیت هم هست. شاید بهترین واژه برای حاکمیت در قرآن این واژه حکم است: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ». در واقع، دین قیم و دین سرپرست، حاکمیت باید داشته باشد. حاکمیت هم الهی باید باشد و قوانین و مقررات حکومت هم بر پایه شرع مقدس باید باشد «و ان احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ». آیات حاکمیت در قرآن فراوان است.


ایشان گفت: آیات حکومت هم آن مجموعه آیاتی است که درباره بحث اطاعت مطلقه از پیامبر، ائمه و جانشینان آنهاست مثل آیه ۵۸ سوره نساء (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا) و آیاتی که تحاکم الی طاغوت و عدم رجوع به رسول الله را ضد ایمان، معرفی کرده است.


عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: به نظر مهمترین آیه ای که بر حکومت، دولت و حاکمیت، دلالت دارد و مبنای همه اینهاست آیه ۴۴ سوره مائده است (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاهَ فِیهَا هُدًی وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ  فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ) به نظر بنده این آیه مهمترین آیه ای است که بر وجود دولت و حکومت و قوه مجریه دلالت می کند.


آیة الله کعبی افزود: فلسفه انزال کتب الهی و ارسال رسول، هدایت بشریت و نورانیت جامعه است، اما این هدایت و نورانیت در پرتو حکومت محقق می شود. بعضی می گویند هدایت و نورانیت و قداست اقتضاء می کند که از حکومت فاصله بگیریم؛ چون هر قدر که ما زمینی شویم و در واقع دین را با حکومت آمیخته کنیم از قداست آن کم می شود؛ در حالی که این آیه عکس این ادعا را بیان می فرماید؛ که برای هدایت و نورانیت مردم و جامعه، انبیاء باید حکومت تشکیل دهند. 

بعد از انبیاء نوبت به ربانیون می رسد. ربانی؛ یعنی کسی که گام می گذارد در گامهایی که پروردگار ترسیم می کند. بعد از ایشان نوبت به احبار می رسد. احبار جمع حبر یعنی علمایی که بعد از ربانیون مسئولیت را به دست می گیرند. پس سه دسته حق حکومت دارند: انبیاء، اوصیاء(ربانیون) و احبار (علمای راستین).


وی با اشاره به حق حاکمیت و ادله قرآنی آن با طرح این سوال که چرا حکومت حق انبیاء، ربانیون و احبار است؟، اظهارداشت: خداوند می فرماید (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ) به دو دلیل انبیاء، اوصیاء و علمای راستین باید در رأس حکومت دینی باشند. یک، (باء) در (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ) باء سببیت است؛ لذا چون کتاب الهی و قانون الهی نزد انبیاء و اوصیاء و احبار به ودیعت گذاشته شده؛ یعنی اینها بهتر از همه کتاب قانون الهی را می فهمند و در واقع نمونه کامل یک حقوقدان الهی و دینی هستند. اگر قانون الهی در جامعه اجرا شود جامعه به هدایت و نورانیت می رسد. دلیل دوم این قسمت از آیه شریفه است که (وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ) شهید یعنی گواه بر اعمال در اصطلاح قرآنی. شهید آیة الله محمد باقر صدر در جزوه «خلافة الانسان و شهادة الانبیاء» می فرماید شهید مرجع فکری و سیاسی است.


آیة الله كعبی بیان داشت: شهید آن کسی است که مرجعیت عالی، فکری و سیاسی جامعه اسلامی را به دست می گیرد و از موضع برتر جامعه را در پرتو سیاست گذاری هایش به سمت هدایت و نورانیت  حرکت می دهد و آنجایی که انحراف ایجاد شود جلوی انحرافات را می گیرد؛ همان چیزی که در قانون اساسی ما در مورد ولی فقیه آمده که ولایت فقیه، ضامن سلامت دستگاه های گوناگون از انحراف است. پس به دو دلیل حکومت، حق انبیاء، اوصیاء و علماست؛ 

یک، به خاطر اشراف و احاطه بر دین یعنی اسلام شناسی. دو، به خاطر قدرت اشراف برتر جهت سیاست گذاری، هدایت، پیشبرد و مدیریت عالی و جلوگیری از انحرافات. یکی از معانی شهید یعنی مدیر میدانی. شهید هم رهبری می کند و هم مدیریت و مدیریت از رهبری تفکیک نمی شود؛ کما اینکه ولی فقیه، هم مدیر کلان ارزشی جامعه است، هم راهبر جامعه اسلامی در مسیر رشد و تعالی و شکوفایی جامعه است.


*یک پرسش


عضو مجلس خبرگان رهبری با طرح این سوال که حکومت دینی هم ممکن است دچار آسیب و اشکال شود؟ گفت: در پایان آیه فوق دو اشکال بزرگ حکومت دینی  بیان شده است: اولين ، اشکال مهم مربوط به تنازل، عقب نشینی و کوتاه آمدن از قوانین و مقررات الهی جهت حفظ قدرت و جلب رضایت توده های مردم و لو بر خلاف قانون و شرع مقدس باشد.

آية الله کعبی ادامه داد: قرآن کریم می فرماید؛ این کار را نکنید (فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ) از مردم نترسید از خدا بترسید؛ یعنی قانون الهی را اجرایی کنید چرا که فلسفه حکومت دینی، اجرای قانون الهی است و در پرتو اجرای قانون الهی، هدایت و نورانیت حاصل می شود. چه بسا ممکن است حاکمان احتیاط کنند و بگویند اگر قانون الهی را اجرا کنیم مردم قبول نمی کنند و آن موقع سنگ روی سنگ بند نمی شود! این یک آفت است؛ یکی از آفت های حکومت دینی تساهل و تسامح و کوتاه آمدن نسبت به اجرای شریعت اسلامی است. 

و دومين اشكال حائز اهمیت، (وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا)؛ یعنی تابع دنیا نشوید. اینکه مدیران ارشد جامعه اسلامی به جای آخرت گرایی و خدا گرایی بشوند. دنیا طلب و دنیا چشمشان را بگیرد این هم یک آفت حکومت دینی است که در این آیه بیان شده است. در پایان هم می فرماید: (وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرون).


*سکولاریسم اعتقادی


عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه ادامه داد: اگر یک عده بگویند احکام فردی را قبول داریم، اما احکام اجتماعی، سیاسی، قضایی و امثال اینها غیر قابل قبول است، این می شود (نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ). لذا سکولاریسم به معنای جدایی ساحت سیاسی ـ اجتماعی از ساحت دینی، یک نوع کفر است، سکولاریسم اعتقادی، نه سکولاریسم عملی. ممکن است بعضی ها در عمل سکولار باشند و سکولاریسم به شکل پنهان در تاروپودشان باشد مثل شرک خفی که وجود دارد.


وی افزود: منظور ما در اینجا این است که سکولاریسم اعتقادی و تنازل از اجرای شریعت در حد کفر است. در حالی که  اجرای دین در ساحت اعتقادی، اخلافی، فقهی و در همه قلمرویش بدون تنازل از بخشی از دین معنایش این است که همه مسئول اجرای دین هستند؛ هم آحاد ملت هم حاکمان همه مسئولند و مسئولیتشان یکنواخت است. همگرایی در اجرای دین و عدم تنازل از دین در هیچ یک از بخش های دین. خداوند می فرماید (کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ) به خاطر اینکه بر اجرای دین اصرار می کنید و خواهان حاکمیت دین هستید مشرکان در مقابل شما ایستاده اند و شما را نمی توانند تحمل کنند. داخل  پرانتز عرض می کنم یک زمانی حضرت آقا فرمود که آمریکا از ایران هسته ای نمی هراسد آنها از ایران اسلامی و انقلابی می ترسند آنها دنبال این هستند که اسلام در ایران اجرایی نشود. حالا آیه هم همین را می گوید(کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ). بنابراین، آیه ۴۴ سوره مائده و آیه ۱۳ سوره شوری بر وجود دولت در اسلام دلالت دارند.


استاد حوزه علمیه بیان داشت: نسبت به سنت بهترین شاهد برای وجود دولت در اسلام و اینکه جزء احکام اسلام است سیره رسول گرامی اسلام است. پیامبر(ص) دولت تشکیل داد و دولت را نه به مثابه یک نیاز زمانه، بلکه به مثابه یک تشریع الهی تشکیل داد. شاهد بر این ادعا، بیعت عقبه اولی و بیعت عقبه ثانیه است. و لو بیعت عقبه اولی بیعت ایدئولوژیک است، اما بیعت عقبه ثانیه بیعت جامعه سازی برای تشکیل دولت است. پیامبر از بین اینهایی که در عقبه ثانیه بیعت کردند خواست بزرگان و نقبایی را از بین خودشان انتخاب کنند و به آن نقبا گفتند اسلام را در مدینه تبلیغ کرده و نمازجمعه را اقامه کنید.


آیة الله کعبی افزود: قبل از اینکه پیامبر(ص) به مدینه مهاجرت کنند و موقعی که در مدینه جامعه سازی شد و جامعه قبیله و نظام قبیله جای خودش را به جامعه اسلامی و جامعه مؤمنین داد و یثرب تبدیل شد به مدینه و بستر هجرت پیامبر و تشکیل دولت فراهم شد. بعد میثاق مدینه را نوشتند. میثاق یعنی قانون اساسی مدینه. قانون اساسی مدینه قبایل را به هم پیوند داد و در این قانون اساسی، حتی غیر مسلمانها یعنی یهود مدینه هم عضو این دولت و کشور شدند و بلکه مشرکین مدینه هم عضو بودند به شرط اینکه به پیمان پایبند می شدند. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به سیره ابن هشام در "مکاتیب الرسول" مرحوم آیت الله احمدی میانجی، کتاب "نظام الحکم و الادارة" مرحوم علامه محمد مهدی شمس الدین، کتاب "التراتیب الاداریة" آقای کتانی که مفصل نظام اداری سیاسی پیامبر را نوشته و کتاب روابط بین الملل در اسلام پروفسور محمد حمیدالله که شرح مفصلی در باره میثاق مدینه یا قانون اساسی مدینه داده مراجعه کنید.


عضو خبرگان رهبری بیان داشت: مرز دولت مدینه در شمال، جنوب، مشرق و مغرب چیزی است که الان معروف است به "الحرم المدني". پس هم سرزمین، هم جمعیت به هم پیوسته یعنی جامعه مؤمنین، هم حکومت که در رأسش پیامبر بودند و هم حاکمیت که قوانین و مقررات اسلامی در دولت پیامبر وجود داشت و همین دلیل بر این است که در اسلام دولت وجود دارد. مگر سنت پیامبر تنها سنت در مسواک زدن است؟ مگر سنت پیامبر تنها سنت ازدواج است؟ خب یکی از سنت های پیامبر، سنت تشکیل حکومت و حکمرانی است و تبعیت از شیوه حکمرانی پیامبر واجب است. البته باید توجه داشت که بیعت با پیامبر برای ایشان مشروعیت درست نمی کند. بیعت تأکیدی است بر اطاعت از پیامبر. بیعت در واقع، اعلام آمادگی برای پیوند بین امت و امامت است.


استاد  حوزه علمیه افزود: به حکم عقل، هیچ جامعه ای بدون حکومت دوام نمی آورد؛ زیرا هر جامعه ای بدون حکومت، دچار هرج و مرج می شود. پس جامعه به حکومت نیاز دارد؛ خصوصاً جوامع معاصر. امروزه ایجاد نظم و امنیت بدون وجود حکومت میسر نیست. امروزه دولت ها در واقع در خصوصی ترین بخش زندگی مردم هم دخالت می کنند و می توانیم بگوییم چیزی بنام حریم خصوصی دیگر وجود ندارد یا خیلی کم شده و هر چه زندگی پیچیده تر شود نیاز به حکومت بیشتر می شود. با این بیان، معقول نیست که اسلام که قوانین و مقررات حکومتی داشته و حکومت تشکیل داده در دنیای کنونی نیاز به حکومت نداشته باشد. لذا این یک ضرورت عقلی است همانگونه که در کلام امام راحل و بزرگان انقلاب نیز بوده است؛ چون نفع حکومت به همه مردم و حاکمان بر می گردد.

آیة الله کعبی بیان داشت: اینکه هیچ یک از امت اسلام بعد از رحلت پیامبر نگفت که ما دیگر به حکومت نیاز نداریم؛ چه سنی و چه شیعه، چه آنهایی که قائل به نصب بودند و چه آنهایی که قائل به نصب نبودند همه می گفتند در اسلام، دولت وجود دارد و باید استمرار پیدا کند. نزاع آنجایی اتفاق افتاد که بعد از پیامبر چه کسی در رأس حکومت باشد. ما می گوییم به نصب چون سنت پیامبر است علاوه بر ادله عقلی و روایی که داریم، اما اهل سنت می گویند که پیامبر هیچ چیزی را مشخص نکرده، اصل حکومت هست، ولی ما باید معین کنیم که چگونه است. پس منکر حکومت نیستند. لذا این مطلب در کتب کلامی تحت این عنوان آمده است «الامامة واجبة باجماع المسلمین»، نه اجماع شیعه. حالا در مورد وجوب امامت، شیعه و معتزله می گویند به دلیل  عقل و نقل، اشاعره و اهل سنت می گویند به دلیل نقل، ولی هر دو طایفه می گویند امامت واجب است و منظورشان از امامت، حکومت است؛ یعنی شخصیت حقوقی امام، نه شخص امام. از این رو، بلافاصله در "سقیفه" برای تعیین حاکم،   جمع شدند. هر چند در آن مقطع فقط عده ای از خوارج گفتند حکومت نیاز نیست که البته بعدا در عمل ناچار شدند حکومت را قبول کنند. همانگونه که در زمان حاضر هم "آنارشیستها" قائل به حکومت نیستند و می گویند چون حکومت توأم با ظلم است و نمی تواند خودش را از ظلم خلاص کند بنابراین، ما باید خودمان، خودمان را مدیریت کنیم. بنابراین، وجود حکومت طبق آیه و ادله  كه گفتیم و یدل علیه الکتاب و السنه و العقل و النقل یک امر اجتناب ناپذیر است.


عضو خبرگان رهبری ادامه داد: حالا بعد از قول به وجوب دولت، باید دید چه کسی رئیس دولت اسلامی شود. دولت به عنوان دولت اسلامی اطلاق دارد «و لیست خاصة بزمان دون زمان و لا بمکان دون مکان» این اطلاق و عموم اقتضاء می کند که حتی اگر ادله نقلی و روایی هم نداشته باشیم که ولایت فقیه را ثابت بکند ما باید دنبال کسی باشیم که از لحاظ علم و عدالت و تقوا و مدیریت و کاردانی اقرب به امام عصر باشد و این همانی است که ما به آن می گوییم ولایت فقیه. شاید بعضی ها تعجب کنند که بگوییم ولایت فقیه هم مورد اجماع مسلمین است؛ هم سنی و هم شیعه. خاص شیعه نیست. به کتاب "احکام سلطانیة" ماوردی، باب اول «عقد الامامة» مراجعه کنید.

آیة الله  کعبی بیان داشت: در این باب "ماوردی"، "شافعی" و "فراء" مالکی بر اساس همه مذاهب می گویند: «الامامة موضوعة لخلافة نبوة لحراسة الدین و سیاسة الدنیا»؛ امامت کبری به عنوان جانشینی پیامبر برای نگهبانی از دین و پیشبرد مسائل دنیای مردم، بعد می گویند خب حالا چه کسی امام بشود، در همان باب «عقد امامت» می گویند امام شرایطی دارد: ۱٫ ان یکون مجتهدا بالاحكام، عالما بالاحکام و النوازل، باید مجتهد مطلقی باشد که همه احکام شرع را بتواند استنباط کند و نوازل را ـ نوازل جمع نازله است نازله یعنی رویدادهای معاصر چیزی که ما به آن می گوییم حوادث واقعه یا مسائل مستحدثه ـ تحلیل کند. ۲٫ باید عادل و با تقوا باشد. ۳٫ ان یکون ذا نجدة، یعنی قدرت بسیج امت اسلامی را داشته باشد. حالا در مورد اینکه قرشی باشد یا نباشد اختلاف است.


*یک شبهه


عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اظهارداشت: ممکن است اشکالی مطرح شود و آن اینکه معروف است از اهل سنت می گویند هر کسی حتی اگر جائر باشد می تواند امام شود، اشکال ندارد! پس چرا شما می گویید که اینها قائل به شرط عدالت و تقوا هستند؟ در پاسخ می گوییم نزد اینها حکم اولی و با حکم ثانوی، فرق می کند. می گویند به حکم اولی باید عادل و با تقوا باشد، اما اگر مجهتد عادل و با تقوا در رأس حکومت قرار نگرفت و کسی ولو ظالم، حاکم شد انقلاب کردن علیه او حرام است؛ چون فتنه انقلاب از فتنه اطاعت از حاکم جائر بیشتر است. پس دفع افسد به فاسد می کنیم و از حاکم جائر اطاعت می کنیم!

 حال مرجع تشخیص مجتهد عادل با توان بسیج امت کجاست؟ آنها می گویند اهل الحل و العقد یعنی افراد با نفوذ جامعه اسلامی که در رأس قدرت هستند. خب همین شرایط در رابطه با ولایت فقیه هم هست با این تفاوت که ما ولی فقیه را نائب امام می دانیم، اما آنها فقیه عادل با کفایت که قدرت بسیج امت را داشته باشد. امام اصل می دانند! لذا در مورد ولایت فقیه هم اختلافی نیست.


تفاوت خبرگان و اهل حل و عقد


ايشان افزود: بعضی ها فکر می کنند، اهل حل و عقد همان خبرگان خودمان است، نه. خبرگان متفاوت است؛ زیرا اولا اهل حل و عقد، قدرت اجرایی دارند، اما خبرگان قدرت اجرایی ندارند. در اهل حل و عقد اجتهاد شرط نیست، ولی در خبرگان اجتهاد شرط است. در اهل حل و عقد عدالت و تقوا شرط نیست، ولی در خبرگان شرط است. اهل حل و عقد به انتخاب مردم نیستند، ولی خبرگان به انتخاب مردمند. اهل حل و عقد امامت اکبر را منصوب می کنند، ولی خبرگان منصوب نمی کنند؛ در واقع معرفی می کنند. اهل حل و عقد از لحاظ تعداد بین دو نفر تا صد نفر هم می توانند باشند ـ افراد با نفوذی که قدرت فعلی داشته باشدـ، ولی تعداد مجلس خبرگان بر اساس ترکیب جمعیتی است.


آیة الله کعبی تصریح کرد: خبرگان کارشناسان امت هستند در تشخیص رهبری اما در اهل حل و عقد کارشناسی شرط نیست بلکه نفوذ کلمه شرط است. یک تفاوت مبنایی دیگر، اینکه مشروعیت اهل حل و عقد بر پایه نفوذ سیاسی  ـ اجتماعی است، اما مشروعیت مجلس خبرگان و حجیت قولشان بر پایه حجیت قول اهل خبره است.


عضو خبرگان رهبری با طرح این سوال که آیا سعی برای تشکیل دولت اسلامی واجب است؟ افزود: سوال بسیار مهم، اینکه هل یجب السعی لتشکیل الدولة الاسلامیة او لا یجب؟ حضرت امام راحل در کتاب البیع، بحث ولایت فقیه، بعد از اینکه ولایت فقیه را ثابت می کند، می گوید قیام و اقدام برای تشکیل دولت واجب کفایی است. یک اینکه خود فقها باید قیام کنند. اگر یکی از فقها موفق به تشکیل دولت شد، بر سایر فقها واجب است از او اطاعت کنند. اگر یک فقیه به تنهایی نمی تواند دولت تشکیل دهد، همه باید دست به دست هم بدهند و مردم هم باید فقها را کمک کنند.


لازم به ذکر است، آیة الله کعبی در پایان این نشست به سوالات حاضرین در جلسه پاسخ دادند و ادامه بحث به وقت و جلسه دیگری موکول گردید.


خبرگزاری رسا

آیت الله کعبی:


مرحوم شجونی در دفاع از انقلاب و آرمان ها با هیچ کس تعارف نداشت


نماینده مردم خوزستان در خبرگان گفت: مرحوم شجونی همواره در مسیر دفاع از مکتب اهل بیت(ع) و نهضت امام خمینی(ره) ثابت قدم بوده و در کنار حضرت امام و رهبر معظم انقلاب همواره در مقابل جریان نفاق و جریان فتنه با شجاعت و صراحت و با شفافیت اعلام موضع کرده است.


آیت الله عباس کعبی نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، با اشاره به سوابق انقلابی و مبارزاتی مرحوم حجت الاسلام شجونی گفت: آن مرحوم از پیشکسوتان مبارزه و انقلاب و از اعضای قدیمی هیأت مؤتلفه و از همرزمان شهید نواب صفوی در فدائیان اسلام بود.


وی افزود: ایشان همواره در مسیر دفاع از مکتب اهل بیت(ع) و نهضت امام خمینی(ره) ثابت قدم بود و در کنار حضرت امام و رهبر معظم انقلاب همواره در مقابل جریان نفاق و  جریان فتنه با شجاعت و صراحت و با شفافیت اعلام موضع کرده است.


عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان این که مرحوم شجونی یک الگو برای خطبای انقلابی و ولایتمدار است، اظهار داشت: ایشان در سال هایی که عضو جامعه روحانیت مبارز بوده در حضور مردم در صحنه و پیوند مردم و نظام نقش ایفا کرده است.


وی ادامه داد: ایشان به عنوان یک روحانی مردمی با تواضع و فروتنی در همه مجالس و استان ها حاضر می شد و بدون تکلف و تشریفات به وعظ و ارشاد می پرداخت.


آیت الله کعبی با اشاره به صراحت لهجه مرحوم حجت الاسلام شجونی در دفاع از آمان های امام و انقلاب ابراز داشت: ایشان با شجاعت در مقابل فتنه گران ایستاد و با هیچ کس تعارف نداشت، معمولا علیه فتنه گران، جریان نفاق و کسانی که باورها و ارزش های اسلامی را تضعیف می کردند ایشان همواره به عنوان امر به معروف و نهی از منکر موضع می گرفت و حتی با اسم نام می برد و از اشخاص ابایی نداشت.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله شیخ عباس کعبی، دکتر همایون یوسفی نماینده محترم مجلس شورای اسلامی از حوزه اهواز، کارون، حمیدیه و باوی شب گذشته در شهر مقدس قم در منزل آیة الله کعبی با ایشان دیدار و گفت و گو کردند.

جمعی از فرماندهان خدوم نیروی انتظامی شهرستانهای استان خوزستان در این دیدار حضور داشتند. آیت الله کعبی ضمن خوش آمد گویی به تحلیل شرایط فعلی سیاسی، اجتماعی منطقه پرداختند.




گزیده تقریر

وجه دوم که انقلاب اسلامی از این بحث ها خارج است چون انقلاب بر پایه دفاع از اسلام و مسلمین و کیان مسلمین اتفاق افتاد و در مورد دفاع مخالفی نیست که بلغ ما بلغ دفاع ساقط نمی شود چون اگر در جایی که دفاع واجب است دفاع از اسلام نشود اسلام از بین می رود (و لکن یقاتل عن بیضة الاسلام فان في ذهاب بيضة الاسلام دروس ذكر محمد) روایت محمد بن عیسی عن الرضا علیه السلام از یونس ساله و هو حاضر از مردی که می رود به جهاد  زیر پرچم جور. امام می فرماید: جائز نیست مگر آنجا که اگر جهاد نکند بیضه اسلام از بین می رود. 

بنا بر این انقلاب اسلامی از این لحاظ چون اگر شاه می ماند ممکن بود اسلام و تشیع به خطر بیافتد خارج از این بحث ها است.

نکته سومی که قابل گفتن است و این نکته را حضرت امام می فرماید درصحیفه نور مراجعه کنید: (نقل به مضمون توسط مقرر) می فرماید: حتی اگر دویست روایت صحیح السند داشته باشیم که از قیام نهی کنند چون این روایات خلاف صریح قرآن و صریح سنت است به این روایات نباید اعتنا کرد. چون اطلاقات و عمومات امر به جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قیام بر علیه طاغوت و ظالمین و در جهت نجات مستضعفین، قیام برای عمل به اسلام و قیام برای احیای امر اهل بیت آنقدر زیاد است که جزء مسلمات فقه و اسلام است و این روایات نمی تواند مقاومت کند در برابر این اصول مسلم.


بررسی فضای تاریخی روایات مانعه از قیام


نکته چهارم در بررسی این روایات شناخت فضای تاریخی روایات.  در آن فضای تاریخی ائمه بین جریانهای افراطی و جریانهای تفریطی، باید جامعه را هدایت می کردند. جریانهایی وجود داشت که تحت عنوان خون خواهی در زمان بنی عباس می خواستند قیام کنند و آشفتگی ایجاد کنند. از سویی جریانهایی تفریطی هم وجود داشت که به نام تقیه همراهی با حکومت جائر را تجویز می کردند و دنیا طبی خود را می خواستند توجیه کنند. ائمه به سختی و هوشمندانه می خواستند این جریانها را هدایت کنند. در واقع چند نوع هدف از این روایات هست.

بخشی از این روایات قضیة في واقعة هستند و برای آرام کردن تندرو ها است.

بعضی از این روایات در مقابل مدعیان مهدویت و محمد بن عبدالله بن حسن که پدرش برای او مهدویت را طراحی کرده بود.

بخشی از این روایات برای کسانی است که دعوت به خود می کردند، نه اهل البیت و به اصطلاح طاغوت و قدرت طلبند.

دسته دیگری از روایات برای حفظ شیعه است و عباراتی در آنها هست که به خاطر تقیه است که حکومت بفهمد امام خواهان قیام نیست. 

و البته در لا به لای این روایات ائمه قیامهایی که دارای شرایط حق باشند را تایید می کنند.

و بخشی از این قیامها اشاره دارند به قیامهای خام و ناپخته و قیامهایی که شرایط پیروزی را ندارند. بنا بر این، این روایات با توضیحاتی که دادیم و این مقدمه، در واقع تدبیر سیاسی اجتماعی و فرهنگی ائمه در مورد زمان و عصر خودشان است و قابل تعمیم برای همه زمانها نیست. به عبارت دیگر ائمه در فرمایشاتشان سه نوع بیان دارند؛

یک بیان - بما انهم مبینوا لاحکام الله الواقعیة - رسول اکرم مبین شریعت است. امام هم به علم الهی یا تحدیث از پیامبر حکم شرعی را بیان می کند. ائمه بیان دومی دارند با توجه به جایگاه قضاوت و حل خصومت و وکالت دادن.

بیان سومی هم دادند با توجه با زعامتشان. آن جایی که ائمه چیزی را به عنوان ریاست و زعامت بفرمایند یک شی مربوط به دوران خودشان هست مثلا در مورد تصرف در خمس به کسی اجازه می دهند و برای عده ای حلال می کنند عده ای را مآخذه می کنند که چرا خمس نمی دهید. این تدابیر خاص را نمی توانیم تعمیم دهیم با توجه با قرائن.

اما گاهی هم تدابیر ائمه مربوط به همه زمانها و مکانها است. 

در روایات مورد بحث، به نظر می آید این روایات برای مدیریت شیعه در زمان ائمه هستند که شرایط خاص سیاسی اجتماعی حاکم بود. 

الهم الا ان یقال که در بخشی از این روایات صحبت می شود از علائم آخر الزمان که نشان دهنده ادامه و تعمیم آن روایات است. جواب این است که این دست از روایات برای مدعیان مهدویت است.

متاسفانه این بحث که از مسلمات است دست آویز عده ای شده برای تحریف و برای توجیه سکوت و بی تفاوتی برای اوضاع سیاسی و اجتماعی. کما اینکه بعضی از این روایات لسانش به گونه ای است که از آنها می توان وجوب قیام در عصر غیبت را فهمید.

کیف کان با این مقدمات وارد بحث روایات می شویم:

اولین روایت مهم روایت مربوط به صحیحه "عیص بن قاسم" است که روایت اول است. که همه اسناد این روایت درستند. در آن اجلاء و ثقات هم هستند. قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: ( علیکم بتقوی الله وحده لا شریک له و انظروا لانفسکم) احتیاط کنید در مورد جانهاتان به زبان حالایی ها بی گدار به آب نزنید. (فوالله ان الرجل لیکون له الغنم فیها الراعي) مردی اگر گوسفندانی داشته باشد که به چوپان بدهد (فاذا وجد رجلا ...)

یعنی حتی گله را به آدم کاردان می سپارند و اگر چوپان بهتری پیدا شود به چوپان دوم می دهند. (والله لو کان لاحدکم نفسان یقاتل بواحدة يجرب بها...)

خداوند به شما دو جان که نداده که با یک جان بجنگید و جان دیکر باقی بماند که بررسی کنید درست جنگیده اید یا اشتباه. اگر این جانتان گرفته شد و معلوم شد اشتباه کرده اید بدبخت می شوید پس شما بهتر از هر کس می توانید انتخاب کنید که چه کنید.  پس تا اینجا امام توصیه می کنند به احتیاط در حفظ جان و اینکه بدون تحقیق وارد میدانهای شورش های اجتماعی و جنگ ها نشوید، همانطور که از مالشان و گوسفندانشتن محافظت می کنند نسبت به اوضاع اجتماعی و سیاسی هم زیر پرچم هر کسی نباشید بعد می فرماید (ان اتاکم آت منا) اگر کسی از ما آمد و شما را دعوت به قیام برای دفاع کرد( فانظزوا علی ای شیئ تخرجون) ببینید فلسفه قیامتان چیست؟ 

ملاحظه می فرمایید که امام اینجا می خواهد قیام محمد بن عبدالله بن امام حسن که ادعای مهدویت داشت -به تحریک پدرش- را خنثی کند. چون می گفتند عبدالله بزرگ علویین است و از امان صادق هم از لحاظ سن بزرگتر بود امام می فرماید دقت کنید و عجله نکنید اگر جانتان گرفته شود توبه تمام است بعد امام اینجا دفع دخل مقدری  هم می کند می فرماید که نگویید زید بن علی قیام کرد ( فان زیدا کان عالما) اولا زید عالم بود. از اینجا به بعد امام ویژگی های قیام مورد تاییدشان ره می فرمایند. (و کان صدوقا) صادق در قیام بود و واقعا برای اهل بیت می خواست قیام کند و کثیر الصدق بود. سوم: (و لم یدعکم الی نفسه) به خودش دعوت نمی کرد (و انما دعاکم الی الرضا من آل محمد) دنبال رضایت اهل بیت بود.

پس عالم، صدوق، دعوت به امر اهل بیت (و لو ظهر لوفی بما دعاکم به) و اگر پیروز می شود وفای به عهد می کرد. (انما خرج الی سلطان مجتمع لینفذه) زید بر علیه قدرت مجتمعی قیام کرد که آن را در هم بشکند. و علت شکست وی قدرت و اجتماع سلطان بود. اینجا تاییدی برای قیام زید هست و اینکه چرا قیام زید شکست خورد سلطان مجتمع و شرایط آماده نبود.

(فالخارج منا الیوم الی ای شیئ یدعوکم) محمد بن عبدالله چه می خواهد؟ دعوت می کند به رضایت امر اهل البیت؟ یانه (نشهدکم انا لسنا نرضا به) ما شما را به شهادت می گیریم که از قیام "محمد بن عبدالله" راضی نیستیم و در نسخه بدل هست (ننشدکم)  (و هو یعصینا الیوم و لیس معه احد) امروز که کسی با او همراه نیست با ما مخالفت می کند پس اگر پرچم ها بالا آورده شد و طرفدارانی پیدا کرد که معلوم است به حرف ما گوش نمی دهد (الا من اجتمع بنو فاطمة معه) اینجا استثناء منقطعی هست که با محمد بن عبدالله نیستیم و اگر کسی را بخواهیم تایید کنیم مگر اینکه بنی فاطمه با کسی مجتمع شوند.

درس خارج فقه جهاد آیة الله شيخ عباس كعبی  شنبه 1395/8/15 موضوع لزوم تشکیل دولت اسلامی به عنوان یکی از عوامل ایجاد تمکین و اقتدار که از شرایط جهاد است.


توضيح عبارات امام قدس سره الشریف در کتاب البیع :

اگر نمی شود حکومت اسلامی تشکیل داد مگر اینکه همه فقها قیام کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند باز هم این قیام لازم است. اصل حکومت واجب کفایی است و تا زمانی که من به الکفایة وجود ندارد واجب است بر همه. 

منصب فقها البته با وجود حاکم جور هم ساقط نمی شود اگر در تشکیل حکومت معذور باشند در عین حال هر کدام از فقها در زمان حکومت جور از بیت المال گرفته تا اداره امور و جهاد و غیره ولایت دارند.

پس هر چه رسول الله و ائمه اختیار دارند همان اختیارها برای فقها هم هست در عصر غیبت هر چند در راس حکومت نباشند اما در حد توان و اختیاراتشان آن ولایت را اعمال می کنند و البته این به این معنی نیست که مقام فقیه و ائمه و رسول الله یکی است فضائل معنوی خاص ائمه است و بحث ما سر حکومت ظاهری است. 

هدف ما از خواندن این بخش از بحث ولایت فقیه امام این است که امام اقدام برای تشکیل حکومت را ملازم می داند با قول ولایت فقیه 

دولت و ولایت فقیه و مبارزه برای تشکیل حکومت را ملازم هم می دانند.


ادله مخالفین لزوم قیام برای اقامه دولت اسلامی 


قیل: ما چنین ملازمه ای را قائل نیستیم. قبول داریم که اسلام دولت دارد و رسول الله دولت تشکیل داد و بعد ایشان این مقام عالی به ائمه می رسد، اما آیا همان مقام به فقیه منتقل شده است یا نه محل بحث است. ممکن است بگوییم مقام افتاء و قضاوت منتقل شده اما مقام ولایت بر انفس و اموال همانگونه که برای رسول الله است منتقل نشده همان طور که این قول هم برای مثل آیت الله العظمی خویی است و قول مشهور که عدم ولایت فقیه کما للائمه الاطهار

و بر فرض وجود ملازمه بین ولایت فقیه و وجود دولت، ملازمه ای بین ولایت فقیه و اختیارات مطلقه فقیه و اقدام برای تشکیل حکومت نیست. در زمان حکومت جور وظیفه ای برای اقدام و مبارزه برای تشکیل حکومت چه مسالمت آمیز چه مسلحانه نداریم. به چه دلیل؟

به خاطر وجود مجموعه روایات ناهیه از قیام در زمان غیبت. روایات باب سینزده از ابواب جهاد العدوا وسائل الشیعة باب حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم. باب سینزده صفحه سی و پنج روایت اول تا روایت هفده.

ممکن است تمسک بکنند به مطلب دیگری و آن اینکه


 به فرض اینکه دولت هست و ولی فقیه هم اختیارات دارد، این اختیارات متوقف بر قدرت است. این اختیارات وقتی است که بتوانیم اقدام کنیم و قدرت هم شرط عامه تکلیف است تحصیل قدرت هم وجوب ندارد و وجوب تحصیل قدرت دلیل مستقل می خواهد.

خود حضرت امام در مسئله سوم از ختام فیه مسائل قدرت را شرط می داند و اقدام برای تحصیل قدرت را واجب نمی داند. یجب کفایة علی النواب العامة بالامور المتقدمة مع بسط يدهم و عدم الخوف من حكام الجور بقدر الميسور مع الامكان

بنا براین با استفاده از مسئله سوم حضرت امام اگر کسی بگوید تلاش برای تحصیل قدرت واجب نیست در مورد مردم هم در مسئله چهارم می فرمایند بر مردم واجب است مع الامکان.


دلیل سوم، تقیه


التقیة ديني و دين آبائی. که اقتضا می کند این حکمی که تا آخرالزمان رفع نشده باشد. تا آنجا که عصر غیبت را عصر الهدنة و تقيه گفته اند.

سیره ائمه اطهار به عنوان ماید

و مما یاید این سه مطلب را. یعنی ادله  روایات ناهیه و عدم قدرت و تقیه را سیر ه ائمة اطهار علیهم السلام  است، که هیچ کدام برای تشکیل حکومت قیام نکردند؛ امام علی علیه السلام فقط تبلیغ و مناشدة کردند و حضرت زهرا سلام الله علیها فقط روشنگری کردند و در عمل امام علی با حکومت همراهی کردند و قیام نکردند. امام حسن علیه السلام  هم  در نهایت همراهی کردند و امام حسین علیه السلام هم قضیة في واقعة بود.پس تکلیف ما در عصر غیبت بالاولی معلوم است چگونه است.

پس ملازمه ای وجود ندارد ما هو الجواب؟


جواب از مستشکلین. اصل وجود حکم دولت در اسلام


اولا این بیانات همه اش ادله خارجی است بر عدم قیام برای حکومت که باید معالجه شود اما اگر جدا از این ادله بخواهیم بحث کنیم ماییم و قاعده ملازمه. اگر قائل شویم به عنوان حکم اولی دولت در اسلام هست و مثل بقیه احکام مختص زمان رسول الله و ائمه اطهار نیست. خطابات عامه تکلیف خطاب دولت و تشکیل دولت را هم می گیرد. قاعده اشتراک در تکلیف و - حکمی علی الواحد حکمی علی الجماعة - در مسئله تشکیل حکومت و اصل حکومت هم استنان به سنت رسول الله هم هست. اگر قائلیم دولت در اسلام هست تقیید و تخصیص دولت به زمان رسول الله و زمان ائمه اطهار خلاف قاعده اشتراک در تکلیف است و خلاف سنت رسول الله و سیره ائمه اطهار است بنا براین وجود دولت در اسلام اقتضا می کند که دولت در اسلام در عصر غیبت هم هست آیات و روایات بسیار زیادی این مسئله را تایید می کنند و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل ...

بالفرض که رسول گرامی اسلام در غزوه احد شهید می شد یا به موت طبیعی به ملکوت اعلی برود آیا باید اسلام ادامه پیدا کند یا اسلام را خاتمه بدهید؟ و ادامه اسلام یعنی ادامه حکومت اسلامی این را مسلمانان فهمیدند. چه قائل به نصب و نص بشویم چه قائل نشویم همه متفقند که بعد از پیامبر اکرم باید حاکم برای مسلمانان تعیین کرد. لذا گفته شده است یکی از ادله دولت در اسلام اجماع مسلمانان است.

 نمی توانیم بگوییم دولت در اسلام هست و در عصر غیبت این امر تعطیل می شود. مثل این است که بخواهید جهاد امر به معروف و نهی از منکر و نماز و حج را در عصر غیبت تعطیل کنید و آن فقهایی که گفته اند مشهور بر عدم ولایت فقیه است در اصل ولایت فقیه تشکیک نکرده اند، در اختیارات ولی فقیه تشکیک کرده اند و اصل مسئله مسلم است. 

پس اصل ملازمه درست شد و ادله خارجیه را معالجه می کنیم. باید فرق قائل شد بین ملازمه و ادله خارجی نافی ملازمه.


 اما ملازمه بین این که قائل شویم بین اینکه دولت در اسلام هست و ملازمه بین قیام، ممکن است کسی بگوید این ملازمه هم هست به خاطر اقتضاء واجب کفایی که تا زمانی که حاجت و کفایت محقق نشده این واجب گردن گیر است. صحت الملازمة بين دولت در اسلام و ولایت فقیه و وجوب قیام کما قال الامام في كتاب البيع.


خلاصه بحث یک شنبه 1395/8/16


بعد از اثبات وجوب دولت به حکم اولی و اینکه ادله اربعه دال بر وجوب دولت در اسلام است و اینکه ثابت شد - لا اختصاص لوجوب الدولة لعصر دون عصر و لا مکان دون مکان - و بعد اثبات ضرورت آن در عصر غیبت معلوم می شود ملازمه هست بین وجوب دولت و بحث ولایت فقیه بعد از اینکه دولت چنین اطلاقی دارد معلوم می شود اقامه حکم، واجب کفایی است.

منکرین بین ملازمه بین دولت و ولایت فقیه اینها ممکن است تمسک کنند به روایات ناهیه عن القتال، سیره ائمه، تقیه و مسئله حرمت به خطر انداختن جان.

جواب اجمالی این بود که این ادله خارج است از خود قاعده ملازمه و بابد معالجه شوند و در موارد شک به قاعده مراجعه می کنیم و قاعده هم اقتضا می کند وجوب السعی لاقامة حکم الله و اگر چنین ملازمه ای بین وجوب اقامه و ولایت فقیه نباشد تالی فاسدهایی دارد که هیچ کس به آنها قائل نیست.


اطلاق و وجوب وجوب اقامه حکم الله و ولایت فقیه 


اگر دولت در اسلام نباشد يا باشد اما در زمان غیبت نباشد باعث می شود احکام اسلام تعطیل شود چون خیلی از احکام متوقف است بر وجود دولت و زعیم 

 تدور حول تامین المصالح و درء مفاسد و در مسائل سیاسی اجتماعی اگر دولت اسلامی نباشد اینها همه از بین می رود.

از سویی شارع مقدس نگفته در امور اجتماعی شریعت تعطیل شود.

پس مقتضی اقامه شعائر اسلامی قائم است به صورت حضور امام و غیبت امام. تلاش برای اقامه دولت اسلامی به خاطر اجرای شریعت و تحقق اهداف شریعت و تهذیب نفس و کمال انسان فرقی ندارد چه در عصر غیبت چه در عصر حضور 


استظهار صاحب جواهر در مسئله حدود به عنوان مثال


در مسئله حدود، فلسفه اجرای حدود، به اجرا کننده حد بر نمی گردد، که چون امام در راس دولت اسلامی است باید حد اجرا شود. بلکه مصلحتی در حد زدن و مصلحتی در جامعه و مستحق حد است. و حدود جنبه بازدارندگی از تخلف از حدود الهی دارند. 

چه حکمت حد به مستحق برگردد چه به نوع مکلفین حد باید اقامه شود چون حکمت حد به مقیم یعنی امام و رسول الله بر نمی گردد صفحه 326 جلد دوم جواهر 

 می خواهیم این مسئله را تعمیم دهیم در مسئله دولت اسلامی. در مورد دولت هم همین است. صلاة جماعت و جمعه، اعتکاف، جهاد، اخذ ضرائب و خراج و همه احکام اسلام که خیلی از آنها احکام سیاسی و اجتماعی است این به جامعه بر می گردد و مصلحت آن در خود جامعه است. فلسفه این احکام به مقیم و اجرا کننده بر نمی گردد. همه احکام اسلام اینگونه اند بنا بر این دولت اسلامی باید اطلاق داشته باشد و سعی برای اقامه حکم اسلامی می شود واجب کفایی.

و مما یاید ذلک، در خود جواهر مرحوم صاحب جواهر از محقق کرکی در رساله صلاة الجمعة نقل مي كنند:

هر چیزی که نیابت بردار است از رسول الله به ائمه منتقل می شود و به مجتهد جامع الشرایط.

خود مرحوم آقای خویی در کتاب منهاج الصالحین در رساله جهاد وقتی دلیل صاحب جواهر را ذکر می کند در مورد جهاد در عصر غیبت به دلیل اجماع آقای خویی که قائل به جهاد ابتدائی در عصر غیبت است جهاد ابتدایی در عصر غیبت را از شوون فقیه می داند و اینقدر توسعه می دهند. و لازمه این حرف اعتقاد به دولت است و لو به طور حسبه.

صاحب جواهر : بل لولا عموم الولایه لبقی کثیر من الامور المتعلقهة بشیعتهم معطلة

یا باید مراجعه می کردند به حکومت جور که حرام بود یا معطل شود که یقتضی الهرج و المرج 

پس ملازمه هست بین دولت و ولایت و وجوب السعی لاقامة الحکم.

ثبت بالدلیل که دولت ریاست می خواهد ریاست دولت اولا و بالذات از آن رسول الله و ائمه اطهار است دولت بدون ریاست دولت نیست بلاخره یک نفر در دولت به عنوان ریاست کشور باید باشد از یک طرف شارع مقدس نهیمان کرده است از حکومت های وضعی و اسمشان را گذاشته حکام الجور 

از سویی شارع می خواهد نظم در امور اجرا کند.

 علاوه بر اداله خاصی که در مورد ولایت فقیه هست همین که بگوییم دولت هست و در عصر غیبت هست ملازمه هست بین وجوب دولت  و ریاست دولت

قدر متیقن فقیه ترجیح دارد بر غیر فقیه. این دلیل را دلیل امور حسبیه می گویند.

گزیده تقریر درس خارج فقه جهاد آیة الله کعبی سه شنبه 1395/8/11 با موضوع هجرت یکی از عوامل تمکین و ایجاد اقتدار:

سه شنبه: 1395/8/11


آیه دومی که اینجا دلالت می کند بر حرمت ضعیف ماندن و وجوب حرکت برای نجات از ضعف آیه 21 سوره ابراهیم است که در روز قیامت گفت و گویی می شود بین ضعفا و مستکبرین (وَبَرَزُواْ لِلّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللّهِ مِن شَيْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللّهُلَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاء عَلَيْنَآ أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ)

 مستضعفین به مستکبرین می گویند ما پیروان شما بودیم. مستکبرین پاسخ می دهند اگر خدا راه را به ما نشان می داد که چگونه از عذاب نجات پیدا کنیم ما هم راه را نشانتان می دادیم و ما و شما اینجا فرقی نداریم.

از این آیه شریفه یستفاد اینکه، مستضعف و مستکبر کلاهما في النار ظالم و مظلومی که می توانست حرکت کند هر دو در جهنمد و اینکه واجب است جامعه ضعیف، خود را از ضعف و استکبار نجات دهد و در مقابل استکبار بایستد و ظلم ستیز و استکبار ستیز باشد. حرکت بر علیه مستکبرین هم واجب است و اگر ساکن بشوند و ساکن شوند و حرکت نکنند مستحق عذاب الهی می شوند. مثل ظالمان و حداقل کاری که می توانند انجام دهند هجرت است.

مرحوم صاحب جواهر آیات دیگری هم ذکر می کنند قوله تعالی (وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ)

  آیه 58 سوره حج. اگر کسانی در راه خدا هجرت کنند که این می رساند اگر هجرت اتفاق بیافتد اما به جای پیروزی در مسیر هجرت قتل یا مرگ اتفاق بیافتد. خداوند جزاء می دهد. در مورد آیه عند ربهم یرزقون شهادت مزد جهاد است و مهاجر في سبیل الله که قتلش فرا برسد یا موتش عادی باشد خدا به او اجر حسن میدهد. اجری مثل اجری که به شهداء اررانی می دارد. ان قتل فهو شهید و ان مات فهو ماجور.

پس مهاجر ان مات فقد وقع اجره علی الله. معلوم می شود، حرکت و هجرت فی سبیل الله جهت تحقق عدالت الهی یک نوع جهاد است. پس  هجرت یک حرکت جهادی است.

آیه دیگری که در این زمینه هست، وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ

این آیه شریفه که سوره نحل آیه 43 و 42 است. فلسفه هجرت را بیان می کند که یکی از علت های مهاجرت ظلم است همانطور که یکی از فلسفه های جهاد را ظلم برشمرد اینجا هم در مورد هجرت همین است برای مقابله با ظلم هجرت می کند. در دنیا به آنها حسنه می دهند و اجر آخرت بررگتر است.

هجرت دو عنصر نیاز دارد و اگر نه هجرت کاملی نیست. 

اولا صبر، چون طبیعت هجرت اینگونه است که توام با سختی است. 

دوم و علی ربهم یتوکلون توکل بر خدا و اعتماد بر خدا که خدا در مقابل ظلم، اینها را پیروز می کند.

 روایت نبوی هم در این رابطه خیلی جالب است مجلسی،1403، ج70، ص272) ... الْحَسَنُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ فَرَّ بِدِينِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ وَ كَانَ رَفِيقَ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ وَ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ

فرار به دین واجب است. ممکن است نسبت به این نبوی اشکال شود که این مسئله  چه ربطی به مورد بحث و با تمکین و لزوم ایجاد اقتدار دارد؟ این برای حفظ دین خودش است. می گوییم این فرار به دین می تواند مقدمه برای تمکین شود فرار به دین مقدمه تمکین است و این هجرت اطلاق دارد می تواند فردی یا گروهی باشد و به شیوه های گوناگون اطلاق هجرت می رساند که این هجرت برای تمکین است.

 بعد مرحوم محقق حلی می فرماید این همراه این است که توان هجرت را داشته باشد و همانطور که در آیه اول خواندیم کسانی که امکاناتی برای مهاجرت ندارند و راه بر آنها بسته است هجرت بر آنها واجب نیست مگر بگوییم تحرک برای فراهم شدن امکانات و باز کردن راه 

قید لا حیلة و لا سبيل استثناء عقلی است.

شرط مکنت برای هجرت بدون مخالفی است و اجماع هست بر این مطلب و هجرت بدون امکانات حرجی هم هست. می فرماید حکم مهاجرت برای مردم سه دسته است که در منتهی علامه این را ذکر کرده است:

کسانی که هجرت بر آنها واجب است؛ مثلا در صدر اسلام در مکه مسلمان شده وجوب هجرت هم پیامبر دستور هجرت دادند و مشکلی هم ندارد اما حاظر به مهاجرت نشود این گناه کرده است تا آنجا که در آیه می فرماید الذین آمنوا و لم یهاجروا... ما لکم من ولایتهم من شیئ... وجوب انتصار برای مومن غیر مهاجر واجب است اما او تکلیف مهاجرت را انجام نداده و بعدا بحث می کنیم اگر چه مصب ادله در اختصاص از بلاد شرک به بلاد ایمان است مطلق هجرتی که برای حفظ دین و تقویت دین و تمکین برای دین باشد مقدس است.

 ممکن است انسان به بلادی برود برای توسعه رقعه بلاد اسلام. مطلق کسانی که لا یمکنه اظهار دینه و ان لم یکن فی بلاد الشرک و بتواند مهاجرت کند یجب علیه الهجرة

ثانیا کسانی که هجرت بر آنها مستحب است؛ در بلاد شرک مسلمان شده اما می تواند با قاطعیت از دینش حمایت کند و توانایی کار به هر دلیلی دارد این مستحب است هجرت کند. اصل عدم وجوب هجرت است الا ما ثبت بالدلیل و ظاهر آیه هم به خاطر نجات دین است هجرت در حالی که این می تواند دینش را حفظ کند و کسانی که مثلا عشیره و پشتوانه دارند مستضعف نیستند. عشیره ابزار قدرت است امیر المومنین می فرماید عشیرتک جناحک التی بها تطیر و یدک التي بها تصول و همچنین در آیات شریفه داریم که اگر عشیره نبود مشرکبن بعضی از پیامبران را سنگ می زدند. (لولا رهطک لرجمناک) پس کسب این قدرت مطلوب نزد شارع خواهد بود. در زمان طاغوت بعضی از مبارزها مجبور به هجرت می شدند اما روش کسب قدرت و تمکین متفاوت است بعضی می ماندند و...

حالا چرا مستحب است چون اگر در بلاد شرک و ظلم و ستم بماند و در مرکز اسلام نیاید ممکن است سواد و جمعیت آنها را اضافه کند و زیاد شدن جمعیت پشتوانه قدرت است. مالیات، پول در آوردن در زمان ما خصوصا خودش تولید قددت است و معاشرت اگر باعث تضعیف دینش بشود بر اساس اصل تولی و تبری هم جائز نیست مگر اینکه عدم هجرتش بر اساس مصلحتی باشد. 

حالا من یقدر المصلحة؟

امر هجرت مثل امر جهاد برای تمکین بید من له امر الجهاد و هجرت است. در مورد هجرت به مدینه و حبشه پیامبر دستور داد کما اینکه امیرالمومنین ماموریتهای خاص داشت پس هجرت مثل جهاد یتقوم به مصالح و مفاسدی که ولی امر دستور می دهد.

مسئله بعد اینکه  کسانی که در بلاد اسلام هستند و جایی که ینفذ فیه حکم الله آیا اینها می توانند به بلاد دیگر هجرت کنند؟ اینها بر دسته هایی هستند؛ دسته ای می توانند دینشان را حفظ کنند اما مشکلاتی در زندگی دارند لا اشکال. اما عده ای نخبه دانشگاهی و حوزوی و افراد صلاحیت داری که می توانند باعث قدرت نظام اسلامی بشوند بدون اذن از ولی امر حرام است هجرت کنند اما در زمان ما با پدیده ای به نام فرار مغزها رو به رو هستیم.

الثالث: من لا تجب علیه و لا تستحب و مباح است و هو من کان له عذر ... آن کس که عذر از مهاجرت دارد.

قاعده: هجرت استمرار دارد تا جایی که کفر و شرک باقی است. یعنی تا زمانی که طواغیت و ملحدین هستند و دشمنی با اسلام هست احکام هجرت هم باقی است که هجرت کند به گونه ای که هجرتش بر علیه دشمنان اسلام و مسلمین باشد نه اینکه به نفع آنها باشد بعضی از اهل سنت می گویند هجرت منقطع است و ادله سابق اطلاقش می رساند که هجرت منقطع نمی شود. آنها استدلال می کنند به نبوی لا هجة بعد الفتح چون قبلا از مکه مهاجرت می کردند به مدینه. مکه و مدینه شدند دار الاسلام و در این صورت هجرت معنی ندارد. در ادامه حدیث دارد (و لکنه جهاد و نیة) هجرت یا صرفا برای جهاد است یا نیت جهاد فی سبیل الله.

این روایت از طریق ما ثابت نیست و معارض است با مجموعه ای از روایات نبوی که باز ازطریق اهل سنت ثابت است مثل (لا تنقطع الجهرة حتی تنقطع التوبة) پس بر می گردیم به اطلاقات آیات. 

بله هجرت در بلاد اسلام هم اگر باعث تقویت دین باشد یا تمکین یا درء مفاسد جائز می شود بلکه از محله ای به محله و حتی خانه به خانه و اگر دستور ولی امر باشد که لا یبعد الوجوب.


چهارشنبه 1395/8/12


ادامه بحث هجرت 

 

حدیث اخلاقی


از مجموعه آیات و روایات خیلی زیادی استفاده می شود که تقوا یعنی عمل به واجبات و ترک محرمات (لا یفقدک الله حیث امرک) اگر جایی تکلیفی هست نباید جایت خالی باشد (و لا یجدک حیث نهاک) و در جاهایی که خدا نهی کرده است نباید باشید. بی تقوایی کارهای خوب را خراب می کند. تقوا دستور شرع و فرمان خدا است به نحو وجوب و نمی توانیم بگوییم خدای نکرده امری تشریفاتی و صرفا موعظه ای اخلاقی است همانطور که بعضی فکر می کنند.


درس

خلاصه بحث قبل 

گفتیم مما یحصل به التمکین بمعنی الاقتدار هجرت است و هجرت هم از لحاظ احکام بر سه قسم است: هجرت واجب، هجرت مستحب و هجرت مباح آن طور که منتهی علامه حلی فرض کرده است. البته ما می توانیم هجرت چهارمی را فرض کنیم و آن هجرت حرام است یعنی از بلاد اسلام برود به بلاد شرک و جایی که نتواند دینش را حفظ کند این حرام است و ادله اش واضح است چون حفظ دین واجب است. یا اینکه جایی هجرت کند و جواز سکونت به او بدهند به شرط دست برداشتن از لوازم دینش این هجرت حرام است. امروزه  اروپایی ها دنبال ترویج اسلام اروپایی هستند و از لحاظهای مختلفی حق اعتراض را در آموزشها از خانواده های مسلمان می گیرند. اگر چنین وضعیتی باشد معلوم است که اشکال دارد.

اما هجرت مکروه  را هم می توان تصور کرد؛ مثلا کسی با مهاجرت به بلاد کفر دینش را می تواند حفظ کند اما به سختی خیلی زیاد و خوف هم هست که دینش را از دست بدهد.

الهم الا ان یقال اصل در هجرت به بلاد کفر حرمت است الا ما خرج بالدلیل.

کیف کان از مرحوم صاحب جواهر خواندیم علی کل حال -الهجرة باقية ما دام الكفر باقي-  و بعد رسیدیم به نبوی لا هجرة بعد الفتح.

و جمع کردیم بین این حدیث با حدیث لا تنقطع الهجرة حتی تنقطع التوبة.

هجرت قبل از فتح ارزش بیشتری دارد اما هجرت قبل از فتح هنری نیست و هجرت کاملی نیست.

این تمام کلام در هجرت از بلاد کفر و بلاد شرک است پس هجرت استمرار دارد.


هجرت از بلاد خلاف


هجرت از بلاد خلاف به سمت بلاد ایمان؛ کسی در سرزمینی زندگی می کند که اکثریت آن اهل سنتند، آیا باید هجرت کند به سرزمینی که اکثریت آن شیعه هستند؟

شهید می گوید هجرت از کشور یا منطقه ای که نمی تواند شعائر ایمان را اجرا کند شهید می فرماید واجب است. در شرح لمعه هم این مطلب آمده است مرحوم کرکی هم تایید کرده است و استحسنه الکرکي

ظاهرا این مطلب در هنگام حضور امام و از بین رفتن تقیه است اما در صورت غیبت امام و بقاء تقیه این حکم ظاهر نیست. عصر ما عصر اضطرار و عصر غیبت امام زمان و عصر تقیه است. آیا در چنین عصری حکم مهاجرت از بلاد خلاف چگونه است؟ گفته می شود که به خاطر تقیه و احکام تقیه و ائمه هم از لحاظ سیره شان تفکیک نکرده اند بین بلاد شیعه و خلاف و امر هست که در مساجدشان حاضر شوید و پشت سرشان نماز بخوانید و...و النصوص الواردةبالامر بحسن المعاشرة...

از همه اینها استفاده می شود که هجرت در عصر غیبت واجب نیست. حتی اگر بتواند برود در کشوری که شعائر مذهبی شیعی را بتواند اجرا کند. چون زمان، عصر تقیه است بلکه این مسئله معلوم است در مذهب امامیة  و فعلا بعد مزحوم صاحب جواهر می فرماید که جمله شهید که فرمود هجرت واجب است عجیب است و غیر ایشان کسی نفرموده است و در هیچ کدام از کتابهای معروف شهید این مطلب ذکر نشده.

به نظر می آید منظور شهید آنجایی باشد که شیعیان به خاطر شیعه بودن کشته می شوند و تحقیر می شوند و فقط بحث اظهار تمکن از احکام اسلام نیست. همانطور که در لبنان در زمان دولت عثمانی رخ داد و خیلی از شیعیان برای نجات یافتن مذهب و دینشان را عوض می کردند. طبعا اگر اینگونه باشد به خاطر اضطهاد و فشار می شود هجرت کرد و اصلا آیات هجرت برای حفظ جان و آبرو و قوت اسلامی بوده است. منطقه صد در صد شیعی مثل جزین در آن زمان شد مسیحی. بلکه بسیاری از سادات بزرگ شدند مسیحی. یا شرایط فعلی مثل کفریا و فوعا و محاصره شیعیان و تکفیری ها می گویند کشتار می کنیم اگر بتوانند هجرت کنند هجرت واجب است. شاید منظور این باشد. 

و اگر نه کسی ادعا ندارد که هجرت از بلادشان واجب است بلکه هجرت از آن بلاد مطلوب نیست و اصل این است که این مخالطت باشد و شیعه به عنوان جرء لا یتجزء از امت اسلامی حساب می شوند.


به نظر بنده هجرت از سرزمین ظلم و جنایت انسان در جایی هست که مثلا مسلمانی می تواند نمازش را بخواند حج هم برود اما تحقیر می شود و حقوی انسانیش را از بین برده اند مثل عراق در دوران صدام آن موقع هجرت واجب است. مگر کسانی که ماندنشان در بلاد ظلم باعث براندازی ظلم شود. البته هجرت می تواند وسیله مبارزه باشد. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان هجرت را اینگونه تعریف می کند (نقل به مضمون توسط مقرر) : هدف از هجرت رفع موانع است لارقام المانع او اسخاط المانع او منازعة المانع.  پس ملاک "مراغمة" و مبارزه وجود دارد و هر جایی که ظلم باشد و انسان بتواند با مهاجرت مبارزه کند با ظلم، هجرت را انتخاب می کند. پس هجرت فقط برای حفظ دین نیست برای ایجاد کردن اقتدار برای دین است.

هجرت برای رفع مانع است و ایجاد میدان جدیدی برای مبارزه.


خوب، حالا اینکه در ابتدای بحث هجرت گفتیم - مع المکنة تجب المهاجرة- منظور از این تمکن چیست؟

هجرت برای توانمندی بر اقامه دین و شعائر مسلمین و شعائر مذهبی و دینی جائز و واجب است. اگر در جایی بتواند بعضی از واجبات را انجام دهد بعض دیگر را نتواند انجام دهد واجب می شود هجرت مخصوصا اگر متروک از شعائر عظیم باشد. اسلام می خواهد نوعی از توانمندی ایجاد شود که مسلمان اظهار کند شعائر دینی را و کسی هم با او معارضه نکند. باید تجاهر کرد بما یقتضیه الاسلام. اینکه کسی بتواند مخفیانه روزه بگیرد و نماز بخواند کافی نیست.

ما تقیه مذهبی داریم اما تقیه دینی که در مقابل مشرکین و اهل کتاب عقیده دینی مان را مخفی کنیم این تقیه وجود ندارد مگر اینکه امر متوقف شود بر حفظ نفس و اگر حتی این تقیه باعث امحاء نام اسلام شود باز هم جائز نیست. اظهار شعائر اسلام و تجاهر به اسلام نزد شارع مقدس مطلوبیت دارد.

حالا اگر هجرت برای حفظ دین خصوصی نباشد بلکه عموم دین بعید نیست اینجا هم احکام هجرت بار شود.


و مما یحصل به التمکین السعی لاقامة حكم الله و تاسیس الدولة الاسلامية.


از جمله چیزهایی که باعث کسب قدرت می شود تلاش و مبارزه برای تشکیل دولت اسلامی است. تشکیل دولت اسلامی متوقف بر چند مسئله است:

 مسئله اول این است که حکومت جزء احکام اسلام است. حکمی اسلامی داریم به نام - وجوب اقامة حكم الله.- با همه لوازمش و از جمله لوازم تشکیل دولت این است که در راس این دولت در عصر غیبت نائب عام امام زمان بشود رییس دولت 

اما این تمام کار نیست ممکن است قائل شویم به اینکه در اسلام حکومت هست اما آیا مبارزه و اقدام برای تشکیل دولت که در راسش ولی فقیه باشد، این هم واجب دیگری است یا نه؟ ممکن است کسی بگوید دولت در اسلام هست و ولایت فقیه هم هست، اما ما که فعلا نمی توانیم و مبارزه متوقف بر قدرت است و قدرت یکی از شرایط تکلیف است و تحصیل این شرط واجب نیست مثل تحصیل استطاعت برای حج که واجب نیست. لقائل ان یقول، که پس به دست آوردن قدرت برای تشکیل دولت واجب نیست. اینکه خودمان مبارزه کنیم تلاش و سعی کنیم و جانها و مالها و اعراض را برای تشکیل دولت در خطر قرار دهیم دلیل جدایی می خواهد.

پس در سه مقام بحث داریم؛

دولت در اسلام وجود دارد.

در راس دولت، ولی فقیه است. 

مبارزه برای تشکیل دولت واجب است.

این بحثهایی خیلی مفصل می طلبد و ما بعضی از بحث ها را ممکن است به خاطر اصل موضوعی از آن رد شویم و فقه مبارزه و انقلاب کردن را بررسی کنیم که ادله فقهی انقلاب اسلامی چه بود. چون انقلاب اسلامی هم بر این پایه شکل گرفت. این می شود جهاد مبارزه برای اقامه دولت.

و مورد دیگر 

یحصل التمکین بقبول الولایة او طلب الولایة. آیا واجب است بگوییم ما را نصب کنید جایی که تمکین حاصل می شود؟ که ان شاء الله در ادامه بحث وارد اینگونه بحث ها می شویم که از مقدمات تحصیل تمکین و اقتدار برای جهاد هستند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله شيخ عباس كعبی، مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السلام به مدت پنج شب در منزل آیة الله کعبی در شهر مقدس قم برگزار گردید. در این مراسم معنوی حجج اسلام و خطبای گرانقدر، شیخ عبدالصمد، ، شیخ مهدی ساري، سید طالب موسوی، شیخ سلمان ربیعی و شیخ نعیم ساري منبر رفتند. 
گزارش تصویری مرتبط با این برنامه ها در ادامه مطالب قابل مشاهده است.





 عضو جامعه مدرسین به تاکیدات رهبر معظم انقلاب و علمای شیعه نسبت به احترام مقدسات اهل سنت اشاره داشت و افزود: براساس فتوای صادر شده از مقام معظم رهبری، علمای حوزه علمیه قم و جامعه مدرسین هرگونه اهانت به نمادهای مذاهب اهل سنت حرام شرعی است.



آیةالله شیخ عباس کعبی عصر دیروز در دیدار با جمعی از علما و کارشناسان وزارت دینی اندونزی که در جامعه مدرسین برگزار شد، اظهار داشت: روابط فرهنگی و اجتماعی در تبیین حقایق و تحکیم همکاری متقابل میان حوزه علمیه قم و مجامع علمی و فرهنگی اندونزی موثر خواهد بود.

وی تصریح کرد: بعد از سونامی اندونزی، به همراه هیئتی به ریاست آیت الله جنتی به این کشور سفر کردیم و حامل کمک های انسان دوستانه جمهوری اسلامی بودیم.

عضو جامعه مدرسین با اشاره به اینکه اندونزی کشور پیشرفته و متمدن است و مردم بافرهنگی دارد، افزود: در آن سفر با شخصیت های علمی، فرهنگی و سیاسی اندونزی ملاقات و در مجامع مذهبی اعم از سنی و شیعی شرکت کردیم؛ احساس ما در آن سفر بر این بود که روابط دوستی و برادری با حفظ هویت اسلامی و ملی در میان مردم اندونزی حاکم است.

آیة الله  کعبی با ابراز تاسف از اینکه خبرهای تلخی از اندونزی شنیده می شود، ابراز داشت: این اخبار ناگوار، ناشی از اقدامات تروریست های افراطی است که آل سعود و وهابیت در منطقه حمایت می کند.

وی افزود: تکفیری ها منطقه را به آتش می کشند و ملت های مسلمان را به جان یکدیگر می اندازند.  

عضو خبرگان رهبری با اشاره به تلاش تکفیری ها برای انتشار اخبار دروغ علیه شیعیان به دولت اندونزی، اظهار داشت: شیعه در سطح جهان براساس ایدئولوژی خود به گونه ای حرکت می کند که پیام رسان عقلانیت، اخلاق، رحمت، محبت، صلح و انسانیت است و توصیه ما به شیعیان جهان همواره این است که ضوابط و مقررات قانونی کشورها را رعایت کنند.

آیة الله کعبی افزود: شیعه در مسئله تحکیم خانواده، تعاون و همکاری در جهت ارتقای فرهنگ شهروندی در چارچوب ضوابط اسلامی و حقوق ملی تلاش می کند.

شیعه ستیزه جو و هنجارشکن نیست

وی با تاکید بر اینکه شیعه ستیزه جو و هنجارشکن نیست، ابراز داشت: انقلاب اسلامی ایران که پیروزی شد، نهضتی مردمی بود و امام خمینی(ره) هرگز اجازه جنگ مسلحانه را ندادند و همواره بر اصول متمدنانه در اعلام مخالفت با دولت طاغوت تاکید داشتند. 

عضو جامعه مدرسین افزود: برخی گروه های مبارز که کمونیسم و منافقین خلق بودند و خود را به عنوان گروه جهادی معرفی می کردند، در دیدار با امام خمینی(ره) مجوز جنگ مسلحانه را می خواستند که ایشان به شدت مخالفت کرد و پیروزی انقلاب مرهون حضور مسالمت آمیز مردم در صحنه بود. 

أية الله کعبی تصریح کرد: بعد از انقلاب اسلامی نیز رفراندوم و همه پرسی با مشارکت مردم در تایید قانون اساسی انجام شد.

وی افزود: دولت جمهوری اسلامی ایران، دولت مدرن و معاصری می باشد که برپایه شریعت طراحی شده است.

عضو خبرگان رهبری تصریح کرد: امروز متاسفانه به نام شریعت علیه مدنیت و به نام مدنیت علیه شریعت سخن گفته می شود؛ اما جمهوری اسلامی شریعت و مدنیت را بر پایه اجتهاد متناسب با مقتضیات زمان، اصول روابط انسانی، عدم مداخله در کشورها، آزادی و عدالت به محوریت مردم سالاری دینی طراحی کرد. 

أية الله کعبی با تاکید بر اینکه نگرانی از شیعه در برخی کشورها بدون دلیل است، اظهار داشت: فعالیت های شیعه در سطح جهان بر اساس اصول مدنیت و رعایت قوانین آن کشورهاست.

وی تصریح کرد: جامعه المصطفی که شعبه هایی در کشورهای مختلف دارد، دانشگاه بین المللی ثبت شده و به رسمیت شناخته توسط یونسکو و مجامع بین المللی است و فعالیت شفافی دارد و براساس قوانین بین المللی فعالیت می کند.

عضو جامعه مدرسین افزود: در دانشگاه المصطفی، علوم انسانی و معارف اسلامی آموزش داده می شود و دانش پژوهان این دانشگاه، همواره بر پایه اصول مدنی و رفتار شهروندی در جوامع خود مقید هستند و به تحکیم انسجام و وحدت ملی کشورها کمک می کنند.

*فرقه دانستن تشیع ظلم است

آیة الله  کعبی، فرقه دانستن مکتب تشیع را یک ظلم بزرگ عنوان کرد و اظهار داشت: شیعه یک فرقه نیست بلکه جزئی از امت اسلامی است و در نماز، روزه، حج، خمس، زکات و احکام همچون سایر امت اسلامی است و علمای بزرگ اهل سنت اسلام نظیر شیخ محمود شلتوت همواره به جایگاه تشیع در میان امت اسلامی اذعان داشتند. 

*سوءتفاهم ها ناشی از فرقه گرایی عربستان است

وی با ابراز تاسف از اینکه سوءتفاهم ها ناشی از فرقه گرایی عربستان سعودی و وهابیت تکفیری است، ابراز داشت: بنده هشدار می دهم که مراقب فتنه جویی سعودی ها باشید؛ اختلاف ما با آل سعود به دلیل مسئله شیعه و سنی و قومیتی نیست.

*ریشه اختلاف ایران و عربستان

این عضو جامعه مدرسین با بیان اینکه ریشه اختلاف ایران و عربستان به دلیل مسائل سیاسی و تکفیری است، اظهار داشت: عربستان سعودی همپیمان استراتژیک رژیم اسرائیل شده و به مرکز فتنه در منطقه تبدیل شده است و مردم مظلوم یمن را می کشد؛ متاسفانه آل سعود مجامع بین المللی را با تطمیع و رشوه ساکت می کند تا جنایت های حقوق بشری آنها را بیان نکنند. 

*عربستان مرکز تربیت تکفیری ها در منطقه است  

آیة الله  کعبی تصریح کرد: بیشترین آمار تکفیری ها در جهان از عربستان سعودی است و براساس اسناد بین المللی، تعداد آنها بعد از 11 سپتامبر افزایش داشته است.

*هیچ اختلافی با اهل تسنن نداریم

وی تصریح کرد: براساس اخبار واصله، اندونزی از جریان های تند افراطی متضرر شده است و نباید این مسائل با عنوان اختلاف شیعی و سنی مطرح شود چرا که ما هیچ اختلافی با اهل تسنن نداریم.

عضو جامعه مدرسین افزود: اخیرا در چچن همایشی با حضور دویست نفر از علمای اهل سنت و رئیس الازهر برگزار و در آنجا گفته شد اهل سنت در اعتقادات باید اشعری باشند در حالی که تکفیری ها و وهابیت ضداشعری ها هستند؛ همچنین مطرح شد که باید براساس مذهب امام جنید اخلاقگرا باشند، در حالی که وهابی ها اهل تصوف را که اخلاق گرا هستند کافر می دانند و این نکته مورد تایید همه علمای اهل سنت قرار گرفت که وهابیت، نام اهل سنت را گروگان گرفته است.

*با مذاهب چهارگانه اهل سنت مشکلی نداریم

این عضو خبرگان رهبری با تاکید بر اینکه ما با مذاهب چهارگانه اهل سنت نه تنها مشکل نداریم بلکه آنها را برادران خود می دانیم، گفت: در ایران اسلامی اتباع مذاهب دیگر با آزادی کامل در استان های خودشان مناسک دینی خودشان را انجام می دهند.   

آیة الله  کعبی افزود: استان کردستان، سیستان و بلوچستان، ترکمن صحرا در گلستان و بخشی از استان کرمانشاه که اهل تسنن هستند، در مجلس شورای اسلامی نماینده دارند و به دستور مقام معظم رهبری، اذان در این استان ها به روش اهل سنت در رسانه ملی پخش می شود. 

وی افزود: همچنین یکی از اعضای اهل سنت عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی است.

*شیعه جنگ مذهبی را حرام می داند

عضو خبرگان رهبری تصریح کرد: به رغم اینکه سلفیت تکفیری در عراق شیعه کشی راه انداخت، اما شیعه با هدایت مرجعیت به ویژه حضرت آیت الله سیستانی جنگ مذهبی را حرام اعلام کردند. 

آیة الله کعبی افزود: بر اساس ایدئولوژی شیعه که بر پایه مکتب اهلبیت(ع) است، میتوان براساس اسلام پیشرفت کرد و ناهنجاری های اجتماعی را کاهش داد و در امور ملی مشارکت کرد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه در ایران شیعیان و اهل سنت می توانند در مساجد یکدیگر نماز بخوانند، گفت: در مناطق سنی نشین، اکثریت مساجد متعلق به اهل سنت است.

این عضو جامعه مدرسین افزود: ما در سطح جهان صرفا خواهان معرفی مکتب اهلبیت(ع) هستیم و مثل تکفیری ها و مسیحیت به دنبال تغییر مذهب کشورها نیستیم و در ایران هم اجازه نمی هیم فتنه مذهبی ایجاد شود زیرا به مذاهب و ادیان احترام می گذاریم.

*دولت اندونزی امنیت مراسم مذهبی تشیع را تامین کند

آیة الله کعبی با بیان اینکه تلاش ما در جهت تحکیم، برادری و دوستی است، ابراز داشت: ما توقع داریم دولت اندونزی امنیت مراسم عاشورا را تضمین کند و به ممانعت از تکفیری ها و تندروها برای جلوگیری از این مراسم اهتمام داشته باشد.

وی با تاکید بر اینکه مراسم عاشورا علیه ادیان و مذاهب نیست، اظهار داشت: هرساله در مراسم عاشورای ایران پیروان ادیان دیگر نظیر مسیحیان شرکت می کنند و تبدیل به یک مراسم ملی شده است زیرا یادبود فرزند دختر رسول خداست.

این عضو خبرگان رهبری با بیان اینکه مراسم عاشورا علیه ظلم و جنایت و دفاع از عدالت است، ابراز داشت: انتظار ما از دولت اندونزی حمایت از مراسم مذهبی تشیع است.

*هرگونه اهانت به مقدسات اهل سنت حرام است

آیة الله کعبی همچنین به تاکیدات رهبر معظم انقلاب و علمای شیعه نسبت به احترام مقدسات اهل سنت اشاره داشت و افزود: براساس فتوای صادر شده از امام خامنه ای، علمای حوزه علمیه قم و جامعه مدرسین هرگونه اهانت به نمادهای مذاهب اهل سنت حرام شرعی است و با کسی که اهانت کند برخورد می شود.

*شیعه انگلیسی مورد طرد مراجع شیعه است

وی افزود: متاسفانه بعضی از کسانی که منتسب به شیعه هستند، با حمایت انگلیس و آمریکا ماهواره های بین المللی دارند و علیه مقدسات مذهبی اهانت می کنند که امام خامنه ای اسم این گروه ها را شیعه انگلیسی گذاشته است و مورد طرد همه مراجع شیعه هستند.

*ادعای تکفیری ها در رابطه با توهین شیعیان به مقدسات اهل سنت دروغ است/ توهین کنندگان به اهل سنت مورد حمایت آل سعود هستند   

این عضو جامعه مدرسین افزود: اینکه تکفیری ها می گویند شیعه به مقدسات اهل سنت توهین می کند، کذب و افتراست؛ با کمال تاسف به شما می گویم کسانی که به مقدسات مذهبی اهل سنت اهانت می کنند مورد حمایت آل سعود جهت ایجاد تنفر و اختلاف مذهبی هستند.

*شیعه انگلیسی و وهابیت دو روی یک سکه هستند

آیة الله کعبی تصریح کرد: شیعه انگلیسی و وهابیت دو روی یک سکه هستند که به دنبال ایجاد فتنه علیه جهان اسلام و تنفر مذهبی هستند.

*دولت اندونزی مدافع شیعیان این کشور در مقابل وهابیت باشد

وی خاطرنشان کرد: از دولت اندونزی می خواهیم از شیعیان مظلوم این کشور در مقابل تکفیری ها دفاع کند.

این عضو جامعه مدرسین در پایان تصریح کرد: سلام ما را به دولت و ملت اندونزی برسانید و بفرمایید شیعیان و ایرانیان برادران شما هستند و ما هم سنگر شما در پیشرفت و ترقی هستیم.