بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث امروز باز هم از وسائل الشیعة ابواب جهاد النفس و ما یناسبه باب سینزده
روایت چهارم که کلینی از علی بن ابراهیم نقل می کند... از امام صادق علیه السلام که از پدر بزرگوارشان نقل می کنند لیس من عبد مومن الا و فی قلبه نوران نور خیفة و نور رجاء... بنده مومن خدا دو نور در قلبش روشن است، نور ترس از خدا و نور امید به خدا و توازن بین این دو هست.این مطلب این موضوع را می رساند که انسان مومن باید نسبت به خوف و رجا شخصیتی متوازن داشته باشد. برخی در زمان ما با گرایش امید دادن بی قید و جهت به مردم و گرایش رجای محض نسبت به گناهها التزام ندارند و این حتی به برخی منبرها متاسفانه کشیده شده همانطور که عکس قصه هم هست و ایجاد یاس از رحمت الهی هم از گناهان کبیره است.
آخرین مورد از موارد تعین جهاد کفایی، اجاره است، با اجیر شدن و اجیر کردن. برخی گفته اند واجب کفایی جهاد در این مورد متعین می شود. فرضش این است که کسی یا کسانی یا مجموعه ای یا سازمان و نهادی باشد که از لحاظ مالی امکانات ندارند جهاد بکنند و معسرند. و در مقابل مجموعه ای هستند یا افرادی که پول دارند اما بنا به هر دلیل نمی توانند جهاد بروند یا مانع جسمی یا غیر آن دارند و این مسئله قابل تصور است و مبتلی به هم هست.
یا آن کسانی که قدرت تجهیز دارند و به آنها نیاز هست و بدون پشتیبانی و توانمند سازی اینان ، امر جهاد محقق نمی شود حال یا به صورت شخصی است که پول بدهد یا به صورت نظام و حکومت است که این هم ممکن است نظامی پول بدهد و احتیاج باشد به این پشتیبانی که مجاهدان را تجهیز کنند. حالا اگر فرمانده جهاد بگوید، افراد توانمند باید کمک کنند حال این کمک گاهی به شکل انفاق است و در این بحثی نیست گاهی به این نحو است که کسی را اجیر کند و به جنگ بفرستند؟ آیا بر معذور توانمند واجب است کسی را اجیر کند و جای خود بفرستد؟ الاقوی الوجوب فیتعین علیه الجهاد بلاستیجار. چون وجوب کفایی تا جایی است که سد حاجت بشود پس اگر کسی که ولی امر جهاد است بگوید کفایت محقق نمی شود پس در این صورت متعین می شود و بر افراد توامند اجیر کردن و تجهیز معین می شود یا هزینه بپردازند یا اجیر کنند.
حال بحث این است که معسر واجب است اجاره را قبول کند یا نه؟
قیل لا یجب علیه. مگر آنکه جهاد بر او متعین شود، یعنی نسبت به معسر هم امر من بیده الجهاد باشد اما من به الکفایه غیر از معسر وجود داشته باشد و اگر بدل به جایش وجود داشته باشد واجب نیست قبول کند. چرا که اجیر شدن نوعی اکتساب است و واجب نیست این نوع اکتساب را تحصیل کند. تازه برای واجب مشروط به کفایت و واجب مطلق.
مسئله بعد این است که اگر به جای اجاره بذل باشد چطور؟
محقق می فرماید و صاحب جواهر نیز به نقل از مسالک می گویند اجاره عقد است و متوقف بر قبول است اما بذل معسر را متمکن می کند. و با بذل بر او و متمکن شدن داخل در ادله وجوب جهاد می شود. اما به نظر ما نسبت با معسر اینجا فرقی بین بذل و اجاره نیست و جهاد در صورت بذل بر او متعین نمی شود البته این در صورتی است که به جای معسر بدل وجود داشته باشد و اگر بدل نباشد و من بیده الجهاد به او دستور دهد بر او متعین می شود چه با بذل چه با اجاره. و اگر به قدر کفایت باشند با بذل می تواند برود اما بر او متعین نخواهد بود. پس بذل در اینجا موثر در تعین بر او نیست. حتی اگر با بذل مجهز بشود اما ولی جهاد به او دستور نداده باشد به صورت خاص یا عام و با وجود غیرش کفایت حاصل می شود جهاد بر او واجب نخواهد بود. لا یجب علی المعسر مع وجود البدل، اجارة او بذلا.
نعم یتعین بطلب الامام قبول الاجارة او البذل.
مگر اینکه امام بر او متعین کند. مثلا امام فرمان بسیج عمومی دهد و همه باید بیایند. چه معسر و چه توانمند.معسر را باید تجهیز کنند چه با بذل چه با اجاره.
معمولا در دولتهای معاصر نیروهای مسلح وجود دارند. نیروهای مسلح از قبل خودشان را تجهیز می کنند حقوق می گیرند و آموزش می بینند. نیروهای مسلح آماده برای لحظه مبادا. ممکن است ارتشی سی سال حقوق بگیرد اما یک بار هم جنگ اتفاق نیافتد و امکانات اینها بخشی از آن از بیت المال است و مقداری را امام می تواند معین کند عده ای توانمند تجهیز کنند. به عنوان مثال و شاهد نیروهای مسلح از این بابت که اگر وقتی جهادی اعلام شد بر آنها متعین است تا نیروهای داوطلب. مگر آنکه شرایط به گونه ای باشد که کفایت با این نیروها حاصل نشود. چه بسا اقتضا کند من بیده امر الجهاد نیروهای داوطلب تشکیل دهد در کنار نیروهای مسلح و مفروض کند که بودجه اینها هم تامین شود.بر ثروتمندان در اینگونه شرایطی جهادی با نام جهاد مالی واجب می شود با فرمان من بیده الجهاد واجب این امر می شود و به استناد آیه جاهدوا باموالکم و انفسکم یا و کرهوا ان یجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله یا یا ایها الذین آمنوا انفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بانفسکم الی التهلکة یا و جاهدوا فی الله حق جهاده این تاکید شامل معذورین هم می شود خوب اگر معذور است امکانات و پول بدهد. و اطلاق و عموم آیه شریفه تعاونوا علی البر و التقوی.
از قاعده میسور هم می توان اینجا استفاده کرد المیسور لا یترک بالمعسور که معذور توانمند جهاد مالی لا اقل داشته باشد و اگر بدون نیابت و نائب کردن شخصی به جای خود، امر جهاد پیش نرود و خللی پیش بیاید هیچ مخالفی هم اینجا وجود ندارد که توانمند معذور به هر شکلی یا خودش در جهاد حاضر شود یا معسور را تجهیز کند. مختلف الشیعة علامه هم ذکر کرده اند که اگر معسرین زیاد باشند و توانمندان معذور هم زیاد باشد بر هر کدام مجهز کردن و مجهز شدن و حاضر شدن در جهاد در این حالت واجب می شود.
دوم التطوع فی بذل المال و الجهاد
سوم الجهوزیة آماده بودن و مقدمات جهاد باید همیشه فراهم باشد
چهارم مساهمه در امر مالی به هر میزانی که از او بخواهند و بتواند این واجب است و از او ساقط نمی شود
پنجم العزم و الارادة و النیة الصحیحة لنصرة دين الله؛ تواکل و بر گردن هم انداختن و نیتهای پلید امر جهاد را از بین می برد.
پس جمع بندی
اینکه، جهاد واجب کفایی است و البته اینکه می گوییم واجب کفایی است به این صورت نیست که رها باشد. واجب کفایی متعلق به همه است؛ این نیست که عده ای مشغول جهاد باشند و عده ای هیچ کاری نداشته باشند. در مواردی متعین می شود و تا آنجا که معذورین توانمند باید هزینه بپردازند و جهاد مالی کنند یا افرادی را اجیر کنند برای امر جهاد و بحث کردیم در چه مواردی این اجیر کردن و قبول آن متعین می شود.
بحث تعین واجب کفایی تمام شد و از فردا وارد بحث جدیدی می شویم.
- ۰ نظر
- ۰۱ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۱