درس خارج فقه جهاد استاد بزرگوار آیة الله شیخ عباس کعبی با موضوع ( هجرت، یکی از عوامل ایجاد تمکین و اقتدار) در تاریخ دوشنبه 1395/8/10
مقدمه بحث:
بحث ما همچنان در مورد جهاد تمکین بود و در مورد "اعداد القوة" چند جلسه بحث کردیم.
از این به بعد در مورد "هجرت" که یکی دیگر از راههای تمکین و توانمند شدن برای تحقق حاکمیت دین است بحث می کنیم انشاء الله.
مرحوم صاحب جواهر بحث هجرت را از صفحه سی و چهار تا سی و هشت بحث کرده اند و عنوان مسئله محقق حلی صاحب متن این است که کسی که در سرزمین شرک زندگی می کند و کشور مشرکان و آنجا نمی تواند شعائر اسلامی مثل اذان، نماز و روزه را اظهار کند، هجرت کردنش از بلاد شرک به بلاد اسلام واجب است.
بحث هجرت یا باید در اقسام دارها مثل دار الاسلام، دار الشرک و امثال اینها یا در مقدمات باید گفته شود. اما در این دسته بندی ما، در بحث روشهای تمکین و کسب قدرت برای اسلام می گنجد و هجرت یکی از ابزارهای تمکین به حساب می آید. اما اینکه وجه ارتباطش با جهاد چیست؟ پاسخ این است که هجرت از اقسام جهاد مکی است و مهاجران به حبشه به دستور پیامبر مجاهد بودند. هجرت در عرض جهاد بحث نمی شود، بلکه از مصادیق جهاد است چون باعث توانمندی و حاکمیت دین می شود.
اهداف هجرت:
دو وجه را ذکر کرده اند؛
(علی من یضعف) در احکام اسلام است که هجرت تشریع شده است تا مسلمان از حالت ضعف بیاید بیرون.
(اظهار شعائر الاسلام) اظهار یعنی توانمندی. توانمند شدن برای تحقق حاکمیت دین است و شعائر اسلام معلوم است؛ اذان نماز و روزه و اینها را شعار نام گذاشته شده اند چون علامت دینند. در زبان عربی دو نوع لباس هست؛ "دثار" و "شعار". دثار لباس بیرونی و شعار لباس داخلی است. احکامی که هویت بخش به دینند و نماد دین و تدینند از این بابت شعار نامیده شده اند چون ملاصق با دینند.
وجوب هجرت
مخالفی را نیافته ام بین من تعرض له و کسانی که متعرض این بحث شده اند و بعضی هم متعرض این بحث نشده اند. مثلا فاضل و شهیدین گفته اند در این حالات هجرت واجب است. می فرماید ریشه و اصل ادله وجوب، بعد از اینکه می فهمیم خود حالت وجوب را از ناحیه دستور پیامبر و سیره مسلمین است. مسلمانانی که در مکه اذیت می شدند و نمی توانستند شعائر را اظهار کنند تا اینکه مکه فتح شد. البته اهل سنت بعد از فتح قاعده ای دارند که در اسناد ما نیست لا هجرة بعد الفتح
ادله آیات
آیه 100 سوره نساء در این رابطه بسیار حائز اهمیت است. مرحوم طباطبایی در تفسیر بیانشان که قبل از المیزان نوشتند متعرض این بحث شده اند که بسیار مهم است. آیه جهاد کفایی را می آورند و در ادامه آن آیه شریفه ... ان الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فی الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئک ماواهم جهنم و ساءت مصیرا الا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لا یستطیعون حیلُة و ... که از ارتباط آیه و وحدت سیاق با آیه جهاد نتائج مهمی برداشت می کنند.
نه مطلب مهم قابل استفاده از آیه شریفه در رابطه با هجرت مقدمه ساز برای تمکین و اقتدار
همه این آیات یک سیاق واحدی دارد که اینها را ما مورد گفت و گو قرار می دهیم؛
نسبت به این آیه شریفه چند مطلب استفاده می شود:
مطلب اول: استفاده می شود (حرمت استسلام للظلم) ظام پذیری حرام است. لذا خداوند متعال در مورد مستضعفینی که زیر بار ظلم رفته اند، با عنوان ظالم نفس یاد می کند. خداوند آن استضعاف ارادی را ظلم به نفس می داند و این ظلم به نفس و استسلام و قبول ظلم را مذمت می کند.
استضعاف یعنی ضعیف نگه داشتن. در استضعاف چند عنصر هست: عنصر اول انسان ضعیف نگه داشته شده. دوم مستکبران. سوم بی حرکتی و سستی و زمینه سازی برای ضعیف نگه داشته شدن. این غیر از استضعاف اجباری است که تکلیف از انسان ساقط می شود. اما اگر کسی به درجه اکراه نرسیده اما حرکتی هم از خودش در برابر ظلم نشان نمی دهد خداوند می فرماید مستحق جهنم است. پس باید این انسان برای توانمندی خودش و دین و تغییر اجتماعی از خودش حرکتی انجام دهد.
بنا بر این خلاصی از ظلم نفس واجب است.
مطلب دوم: هجرت یکی از راههای خلاصی از استضعاف است. مستضعفی که در سرزمین خودش نمی تواند خود را از استضعاف نجات دهد واجب است هجرت کند و منظور از هجرت این است که مکان زندگی را به جای دیگر انتقال دهد و رحل اقامت در جای دیگری بگزیند تا از استضعاف خلاص شود.
نکته سوم: که از آیه به وضوح استفاده می شود آنجایی است که می فرماید الم تکن ارض الله واسعة تاکید بر ارض الله می کند و می فرماید ارض الله.
وابستگی و دلدادگی به سرزمین آباء و اجدادی و میهن که انسان تعلق پیدا کرده به گونه ای که ناشی باشد به وابستگی به اعراف و سنت ها و محیطی که بابت این استضعاف شده مذمت شده و خلاصی و رهایی از این وابستگی به سرزمین، برای خلاصی از استضعاف واجب است. ممکن است کسی در مقابل دستور هجرت بگوید سرزمین، فرهنگ، آباء و اجداد من. می فرماید از اینها اگر بابت استضعاف شده اند باید دل کند و از این بابت هجرت نوعی جهاد است.
نکته چهارم: هجرت ابزار خلاصی است و هدف نیست. به درد نمی خورد که محیط زندگی را عوض کنیم و باز هم زندگی تغییری نکند. آنقدر باید هجرت کرد تا توانمندی حاصل شود. حرکت در راستای کسب قدرت برای اقامه دین و تغییر بهتر از زندگی و نجات از مستکبرین واجب است. واسعة فتهاجروا یعنی باید هجرت کرد.
پنجم: هجرت هم در تاریخ صدر اسلام و هم در تاریخ همه تمدن ها و نحله ها و فرهنگ ها باعث پیشرفت و امت سازی و ملت سازی شده و حرکت به سمت احسن و تجربه بهترین دلیل بر این مطلب است که هجرت کارکردهای اجتماعی و سیاسی بسیار وسیعی دارد. مثل هجرت پیامبر اکرم که از آن را از مراحل جهاد تمکین می دانیم. در دوران انقلاب اسلامی یک نمونه تبعید اجباری امام و در شرایط انقلاب به خاطر فشار رژیم صدام مجبور شدند به هجرت از عراق به فرانسه. لا یقال فرانسه سرزمین شرک است. این سرزمین شرک یا اسلام بودن ابزار است. هدف اظهار شعائر اسلام بود و نقش رسانه برای اظهار در آن زمان مهم بود. کشورهایی که مهاجر پذیرند و مهاجران را در درون خود هضم می کنند و جزء پیکره خود می کنند پیشرفت می کنند. دولت پیامبر دولت مهاجرین هم بود. (و یاثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة) صهیب رومی، بلال حبشی، سلمان فارسی و ابوذر عربی تابلو زیبای وحدت را رقم زده بودند. دولت اسلام مهاجر پذیر است و نه مهاجر گریز و مهاجران هم تابعیت می گیرند.
ششم یاس و نا امیدی نسبت به کسانی که نمی توانند اوضاع زندگی خود را تغییر دهند درست نیست لا یستطیعون حیلة و لا يهتدون سبيلا...اینها هم باید تحرک شوند و توانمند بشوند برای اظهار شعائر اسلام و می فرماید شاید خدا آنها را ببخشد.
هفتم تعمیم هدف هجرت؛ هدف از هجرت توانمند شدن و کسب هر نوع اقتداری است و ایجاد تحول در وضعیت معیشتی از آنجا که در آیه شریفه می فرماید (یجد في الارض مراغم کثیرة و سعة) "رغم انف" یعنی به خاک مالیدن بینی. هجرت باعث می شود که مهاجر دشمن را زمین بزند. این اشاره است به مبارزه و اینکه هجرت یک ابزار مبارزه با دشمن است و با این ابزار ممکن است به تمکین سیاسی برسید. "سعة" یعنی گشایش در زندگی و گشایش از هر نوعی اقتصادی فرهنگی سیاسی و...
امروزه هجرت مسلمانان در سطح جهان و وجود آنها در سطح جهان باعث اقتدار دین است پس هدف از هجرت تمکین سیاسی است. ممکن است در هجرت حتی کادر سازی بشود و دلیل اینکه با هجرت شرعی تمکین شرعی هم ممکن است پیدا کند چون می فرماید مهاجرا الی الله و رسوله یعنی فلسفه هجرت حاکمیت دین و رسول است.
هجرت غایة ما يستفاد منها امری فردی نیست. اطلاق هجرت و سابقه هجرت های بزرگ و هجرت های رهبران و لسان آیه که می فرماید الی الله و الرسول می فهماند که تنها احکام فردی مورد نظر نیست و هجرت باعث توسعه می شود.
هشتم: هجرت چه منجر بشود به توانمندی و چه منجر نشود محبوب نزد خدا است و اگر در این راه بمیرد و در حالی که حرکت کرده است اسلام اصل این حرکت را تایید می کند.
قطعا بحث ما هجرت فردی نیست و بحثمان جهاد تمکین است و مما یحصل به التمکین الهجرة في سبيل الله
مطلب نهم یکی از راههای به دست آوردن تمکین هجرت است و تمکین محبوب است نزد شارع.
- ۰ نظر
- ۱۰ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۸