گزیده تقریر
وجه دوم که انقلاب اسلامی از این بحث ها خارج است چون انقلاب بر پایه دفاع از اسلام و مسلمین و کیان مسلمین اتفاق افتاد و در مورد دفاع مخالفی نیست که بلغ ما بلغ دفاع ساقط نمی شود چون اگر در جایی که دفاع واجب است دفاع از اسلام نشود اسلام از بین می رود (و لکن یقاتل عن بیضة الاسلام فان في ذهاب بيضة الاسلام دروس ذكر محمد) روایت محمد بن عیسی عن الرضا علیه السلام از یونس ساله و هو حاضر از مردی که می رود به جهاد زیر پرچم جور. امام می فرماید: جائز نیست مگر آنجا که اگر جهاد نکند بیضه اسلام از بین می رود.
بنا بر این انقلاب اسلامی از این لحاظ چون اگر شاه می ماند ممکن بود اسلام و تشیع به خطر بیافتد خارج از این بحث ها است.
نکته سومی که قابل گفتن است و این نکته را حضرت امام می فرماید درصحیفه نور مراجعه کنید: (نقل به مضمون توسط مقرر) می فرماید: حتی اگر دویست روایت صحیح السند داشته باشیم که از قیام نهی کنند چون این روایات خلاف صریح قرآن و صریح سنت است به این روایات نباید اعتنا کرد. چون اطلاقات و عمومات امر به جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قیام بر علیه طاغوت و ظالمین و در جهت نجات مستضعفین، قیام برای عمل به اسلام و قیام برای احیای امر اهل بیت آنقدر زیاد است که جزء مسلمات فقه و اسلام است و این روایات نمی تواند مقاومت کند در برابر این اصول مسلم.
بررسی فضای تاریخی روایات مانعه از قیام
نکته چهارم در بررسی این روایات شناخت فضای تاریخی روایات. در آن فضای تاریخی ائمه بین جریانهای افراطی و جریانهای تفریطی، باید جامعه را هدایت می کردند. جریانهایی وجود داشت که تحت عنوان خون خواهی در زمان بنی عباس می خواستند قیام کنند و آشفتگی ایجاد کنند. از سویی جریانهایی تفریطی هم وجود داشت که به نام تقیه همراهی با حکومت جائر را تجویز می کردند و دنیا طبی خود را می خواستند توجیه کنند. ائمه به سختی و هوشمندانه می خواستند این جریانها را هدایت کنند. در واقع چند نوع هدف از این روایات هست.
بخشی از این روایات قضیة في واقعة هستند و برای آرام کردن تندرو ها است.
بعضی از این روایات در مقابل مدعیان مهدویت و محمد بن عبدالله بن حسن که پدرش برای او مهدویت را طراحی کرده بود.
بخشی از این روایات برای کسانی است که دعوت به خود می کردند، نه اهل البیت و به اصطلاح طاغوت و قدرت طلبند.
دسته دیگری از روایات برای حفظ شیعه است و عباراتی در آنها هست که به خاطر تقیه است که حکومت بفهمد امام خواهان قیام نیست.
و البته در لا به لای این روایات ائمه قیامهایی که دارای شرایط حق باشند را تایید می کنند.
و بخشی از این قیامها اشاره دارند به قیامهای خام و ناپخته و قیامهایی که شرایط پیروزی را ندارند. بنا بر این، این روایات با توضیحاتی که دادیم و این مقدمه، در واقع تدبیر سیاسی اجتماعی و فرهنگی ائمه در مورد زمان و عصر خودشان است و قابل تعمیم برای همه زمانها نیست. به عبارت دیگر ائمه در فرمایشاتشان سه نوع بیان دارند؛
یک بیان - بما انهم مبینوا لاحکام الله الواقعیة - رسول اکرم مبین شریعت است. امام هم به علم الهی یا تحدیث از پیامبر حکم شرعی را بیان می کند. ائمه بیان دومی دارند با توجه به جایگاه قضاوت و حل خصومت و وکالت دادن.
بیان سومی هم دادند با توجه با زعامتشان. آن جایی که ائمه چیزی را به عنوان ریاست و زعامت بفرمایند یک شی مربوط به دوران خودشان هست مثلا در مورد تصرف در خمس به کسی اجازه می دهند و برای عده ای حلال می کنند عده ای را مآخذه می کنند که چرا خمس نمی دهید. این تدابیر خاص را نمی توانیم تعمیم دهیم با توجه با قرائن.
اما گاهی هم تدابیر ائمه مربوط به همه زمانها و مکانها است.
در روایات مورد بحث، به نظر می آید این روایات برای مدیریت شیعه در زمان ائمه هستند که شرایط خاص سیاسی اجتماعی حاکم بود.
الهم الا ان یقال که در بخشی از این روایات صحبت می شود از علائم آخر الزمان که نشان دهنده ادامه و تعمیم آن روایات است. جواب این است که این دست از روایات برای مدعیان مهدویت است.
متاسفانه این بحث که از مسلمات است دست آویز عده ای شده برای تحریف و برای توجیه سکوت و بی تفاوتی برای اوضاع سیاسی و اجتماعی. کما اینکه بعضی از این روایات لسانش به گونه ای است که از آنها می توان وجوب قیام در عصر غیبت را فهمید.
کیف کان با این مقدمات وارد بحث روایات می شویم:
اولین روایت مهم روایت مربوط به صحیحه "عیص بن قاسم" است که روایت اول است. که همه اسناد این روایت درستند. در آن اجلاء و ثقات هم هستند. قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: ( علیکم بتقوی الله وحده لا شریک له و انظروا لانفسکم) احتیاط کنید در مورد جانهاتان به زبان حالایی ها بی گدار به آب نزنید. (فوالله ان الرجل لیکون له الغنم فیها الراعي) مردی اگر گوسفندانی داشته باشد که به چوپان بدهد (فاذا وجد رجلا ...)
یعنی حتی گله را به آدم کاردان می سپارند و اگر چوپان بهتری پیدا شود به چوپان دوم می دهند. (والله لو کان لاحدکم نفسان یقاتل بواحدة يجرب بها...)
خداوند به شما دو جان که نداده که با یک جان بجنگید و جان دیکر باقی بماند که بررسی کنید درست جنگیده اید یا اشتباه. اگر این جانتان گرفته شد و معلوم شد اشتباه کرده اید بدبخت می شوید پس شما بهتر از هر کس می توانید انتخاب کنید که چه کنید. پس تا اینجا امام توصیه می کنند به احتیاط در حفظ جان و اینکه بدون تحقیق وارد میدانهای شورش های اجتماعی و جنگ ها نشوید، همانطور که از مالشان و گوسفندانشتن محافظت می کنند نسبت به اوضاع اجتماعی و سیاسی هم زیر پرچم هر کسی نباشید بعد می فرماید (ان اتاکم آت منا) اگر کسی از ما آمد و شما را دعوت به قیام برای دفاع کرد( فانظزوا علی ای شیئ تخرجون) ببینید فلسفه قیامتان چیست؟
ملاحظه می فرمایید که امام اینجا می خواهد قیام محمد بن عبدالله بن امام حسن که ادعای مهدویت داشت -به تحریک پدرش- را خنثی کند. چون می گفتند عبدالله بزرگ علویین است و از امان صادق هم از لحاظ سن بزرگتر بود امام می فرماید دقت کنید و عجله نکنید اگر جانتان گرفته شود توبه تمام است بعد امام اینجا دفع دخل مقدری هم می کند می فرماید که نگویید زید بن علی قیام کرد ( فان زیدا کان عالما) اولا زید عالم بود. از اینجا به بعد امام ویژگی های قیام مورد تاییدشان ره می فرمایند. (و کان صدوقا) صادق در قیام بود و واقعا برای اهل بیت می خواست قیام کند و کثیر الصدق بود. سوم: (و لم یدعکم الی نفسه) به خودش دعوت نمی کرد (و انما دعاکم الی الرضا من آل محمد) دنبال رضایت اهل بیت بود.
پس عالم، صدوق، دعوت به امر اهل بیت (و لو ظهر لوفی بما دعاکم به) و اگر پیروز می شود وفای به عهد می کرد. (انما خرج الی سلطان مجتمع لینفذه) زید بر علیه قدرت مجتمعی قیام کرد که آن را در هم بشکند. و علت شکست وی قدرت و اجتماع سلطان بود. اینجا تاییدی برای قیام زید هست و اینکه چرا قیام زید شکست خورد سلطان مجتمع و شرایط آماده نبود.
(فالخارج منا الیوم الی ای شیئ یدعوکم) محمد بن عبدالله چه می خواهد؟ دعوت می کند به رضایت امر اهل البیت؟ یانه (نشهدکم انا لسنا نرضا به) ما شما را به شهادت می گیریم که از قیام "محمد بن عبدالله" راضی نیستیم و در نسخه بدل هست (ننشدکم) (و هو یعصینا الیوم و لیس معه احد) امروز که کسی با او همراه نیست با ما مخالفت می کند پس اگر پرچم ها بالا آورده شد و طرفدارانی پیدا کرد که معلوم است به حرف ما گوش نمی دهد (الا من اجتمع بنو فاطمة معه) اینجا استثناء منقطعی هست که با محمد بن عبدالله نیستیم و اگر کسی را بخواهیم تایید کنیم مگر اینکه بنی فاطمه با کسی مجتمع شوند.
- ۰ نظر
- ۱۸ آبان ۹۵ ، ۰۲:۱۴